فیلم درگیری بانوان در اتوبوس بر سر حجاب + یادداشت روزنامه هم میهن

ایجاد اختلاف بین مردم و مشغول شدنشان به یکدیگر سالهاست که جزو اهداف استراتژیک حکومت میباشد. من نیز چنین تجربه ای دارم. در سالهای اول دهه هفتاد به همراه همسر و دختر 5 ساله ام و دختر برادر همسرم که 7/8 ساله بود به شمال رفته بودیم. ان روزها شمال هنوز اینقدر شلوغ نبود و چون ما وسط هفته میرفتیم ارامش خوبی وجود داشت. روزی سر ظهر که کنار اب روی شنها نشسته بودیم ناگهان از ویلای کناری چند نفری بیرون امدند و ارامش ساحل از بین رفت! از دور یک خانواده به نظر میرسیدند. یک پدر بزرگ و مادر بزرگ و یک زوج جوان با سه فرزند که بزرگترینش دختری 10/11 ساله مینمود. پدر بزرگ که از ظاهرش برمیامد از مدیران حکومتی باشد در ان گرمای مرطوب ظهر شمال با کت و شلوار و جلیقه پیراهن یقه بسته امده بود. مدتی اطراف را نگاه کردند و بعد به سمت ما امدند! وقتی از کنار ما میگذشتند متوجه شدیم پدربزرگ با خشم در حال موعظه کردن بقیه است و با اشاره به ما تقریبا با فریاد میگفت: این کفار را به دم اسب میبندند و از این حرفها! ما فقط شنیدیم و تاسف خوردیم و دم نزدیم که برای یک لقمه ارامش انجا بودیم. فردا ظهر باز هم من و همسر نشسته بودیم و دخترها با چند بچه دیگر از همسایه ها در کنار اب مشغول بازی بودند. یکدفعه صدای جیغ بچه ها بلند شد و من سراسیمه به سمتشان دویدم و در حال دویدن متوجه شدم بچه های ما کنار اب هستند و دختر بچه دیگری را اب به داخل کشیده و در حال غوطه خوردن است. وقتی کنار اب رسیدم دیدم مرد جوانی که همراه پیرمد بی اخلاق بود هم همزمان با من به کنار اب رسیده است. وقتی فهمیدم انکه در حال غرق شدن است دختر وی میباشد ایستادم. راستش ترسیدم دست به دختر این خانواده بزنم!!! مرد با حالتی ملتمسانه و تقریبا در حال گریه کردن گفت من شنا بلد نیستم. و من به اب زدم و خوشبختانه موفق شدم دختر بچه را از غرق شدن نجات بدهم. وقتی پایم روی زمین رسید و دختر را به سمت پدرش میبردم متوجه شدم پیرمرد و همسرش هم بیرون امده و در کنار اب هستند. شاید باور نکنید ولی حضور پیرمرد باعث شد مرد جوان که یا داماد و یا پسر وی بود حتی جرئت تشکر از من را نکرد و حتی جرئت نگاه کردن در چشمان مرا هم نداشت. همانطور که به دخترش که بیحال روی دستان من بود نگاه میکرد امد و دختر را گرفت و به همراه بقیه خانواده پشت کردند و دور شدند. البته این کار انها باعث نشد که دیگرانی که جمع شده بودند برای من دست نزنند و تشکر نکنند. پرده سوم: باز هم ظهر بود و ما نشسته بودیم و انان امدند. باز هم همگی با هم و باز هم نمیدانم چرا بی دلیل به سمت ما امدند. اینبار من بودم که با صدای بلند موعظه میکردم. گفتم: میبینید کار دنیا را؟ کفار فرزند ادم را از غرق شدن نجات میدهند بدون انکه انتظار تشکر داشته باشند و ان خانواده در افق محو شدند. چیزی که در این خانواده کاملا مشخص بود ناراحتی تمامی اعضای ان بود. از همسر چادری پیرمرد تا زوج جوان و بچه ها. هیچکدام از اعمال ان پیرمرد راضی نبودند. هر کجا این جمع را میدیدی انگار اسیر هستند! هیچ اثار خوشی در چهره حتی بچه ها نبود. ان رویه را میخواستند به رویه عمومی کشور تبدیل کنند که خوشبختانه شکست خوردند

وای عجب زن معلوم الحالیه،خدا آدما ازشر اینها حفظ کنه،بمیرم برای شهدا وبرای دل مادران شهدا که برای حفظ اسلام،حجاب،غیرت و…رفتن وجون دادن وخون دل خوردن،اونوقت الان جامعه پرشده ازاین زن های بی حیای معلوم الحال،خواهرم آفرین به شهامتت که تذکردادی ووای براینها…اللهم عجل لولیک الفرج

وقتی از یک اتوبوس پنجاه نفره فقط یک نفر به بی حجابی اعتراض داره نشون دهنده اینه که اکثریت موافق حجاب اختیاری هستن

درود بر این خانم محجبه که مقتدرانه در برابر این ارازل و اوباش ایستاد.

فق میخوان مردمو سر گرم این …شرا کنن کسی ب فکر نون مردم نیست ک