مدیرانی با آی کیوی پایین!
کاوه بهلولی قشقایی در یادداشت ارسالی به انصاف نیوز نوشت:
اصولاً در سپهر مدیریت، مدیران فاقد هوش، جایی ندارند یا حداقل، عمری ندارند. حداقلی از هوش منطقی، هوش هیجانی، هوش اجتماعی و هوش سیاسی، لازمهی وجودی یک مدیر عادی است. افراد علاقهمند یا در معرض مدیریت، برای ماندگاری، ناگزیر از ارتقای هوش لازم و اقتضایی، متناسب با محیط تحت مدیریت خود هستند. دولتها و سیستمهای سیاسی دنیا نیز، متناسب با الگوی حاکم بر کشورشان، در جهت آموزش و ارتقای مدیران، راهکارهایی را پیشنهاد و توصیه میکنند.
همچنین، تمرکز بر هوشهای متفاوت برای انتصاب مدیران، در کشورهای جهان، تفاوت دارد. بعضی دولتها، تمرکز اصلی را به روی هوش منطقی میگذارند بعضی هوش ریاضی و بعضی هوش هیجانی.
در ایران ما، تمرکز اصلی به روی هوش منطقی (معیار اصلی، مدرک تحصیلی مدیر است!) میگذارند به بیانی سادهتر، در انتصاب مدیران، مدرک مهندسی بر فوق دیپلم ارجحیت دارد و به همین ترتیب تا بالاتر. هجوم مدیران فعلی ایرانی برای اخذ مدرک بالاتر، ناشی از همین عارضه است غافل از اینکه باید اولویت را در هوش اجتماعی و هیجانی قرار داد. همان روشی که اکثر کشورهای پیشرفتهی دنیا از ان استفاده میکنند و در جهت افزایش هوش اجتماعی مدیران باالقوه و گاهی بالفعل، آموزشها و راهکارهایی را ترتیب میدهند.
روانشانسان معتقدند که میتوان ضریب هوشهای چندگانه را ارتقا داد و برای هر گزینه، راهکارهایی ارائه میدهند که مهمترین مؤلفه برای افزایش هوش هیجانی، توجه به میدان ذکر میشود. همان چیزی که در تربیت یا انتصاب مدیران در ایران به آن توجهی نمیشود. کافیست نگاهی سطحی به سیلابس دروس رشتهی مدیریت در ایران بیندازید. یا تورقی در زندگینامه و خاطرات مدیران ایرانی داشته باشید!
اگر دفاع جانانه در برابر عراق را، نه بمثابه یک حماسهی ملی، بلکه به عنوان یک شاهکار مدیریتی در نظر بگیریم قریبا توسط جوانان زیر 25 سال و عمدتاً دانشگاه نرفته (فاقد هوش منطقی) رقم خورد که از هوش اجتماعی یا هیجانی بسیار بالای برخوردار بودند که بخشی به صورت ذاتی و بخشی دیگر در میدان جنگ نصیب آنها شده بود. عمدهی هوش هیجانی در میدان شکل میگیرد همان چیزی که قدما به آن، فضای تجربی میگویند. فضایی که باید ایجاد شود و در دسترس قرار بگیرد! دروس تئوریک ما فاقد مؤلفههایی برای ارتقای هوش اجتماعی است. از طرفی دیگر، میدان و فضا در اختیار مدیران بالقوهی آینده قرار نمیگیرد لذا انتظار شق القمر از مدیران نوپای ایرانی، بیهوده است!
در کشورهای پیشرفته، مدیریت مادرزادی نیست بلکه مدیر تربیت میشود و افراد مستعد مدیریت، از ابتدا شناسایی و از بدو ورود به سیستمها، مدیریت را تجربه میکنند تا هوش هیجانیشان ارتقا یابد تا اگر نقیصهای داشتند برطرف شود و اگر بی استعداد بودند در همان ابتدای کار مسیر دیگری هدایت شوند. اما در ایران ما، افراد با مدرک دانشگاهی (هوش منطقی صرف) و بدون توجه به هوش هیجانی یا حدقل توجه به این مؤلفه (اشاره به مصاحبهی قبل از اشتغال) به کار گرفته میشوند و بعد از 10 سال مدیر قسمت؛ بعد از 20 سال مدیر بخش، بعد از 25 سال معاون سیستم و نهایتاً در سالهای آخر خدمت مدیر میشوند و طعم مواهب مدیریت را میچشند!(نه لزوماً مسوولیت سنگین پاسخکویی) و اینجا ابتدای کار است! مرتباً تمدید خدمت! چون قرار است که مدیر بمانند! و لذت ببرند و سالهاست این سوال در ایران بی پاسخ مانده است: چگونه مدیر موفق ایرانی، پرورش دهیم؟
انتهای پیام