دام هوشمندانهی غرب
علیرضا ایمانخانی در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «دام هوشمندانه غرب» نوشت:
چند روزی است که اخبار مهمی از باز پس گیری مناطقی از شرق اوکراین توسط ارتش این کشور از روسها مخابره میشود که بعضی کارشناسان این مهم را استراتژی روسها برای مشغول کردن اوکراینی ها در گودال اقتصادی شرق اوکراین دانسته و عده ای دیگر پیروزی سلاح پیشرفته غربی مقابل تسلیحات نمایشی روسی و عده ای دیگر پاسخ طبیعی تاریخ به متجاوز میدانند.
حتی اگر در حالت خوشبینانه تحلیل اول را بخواهیم قبول کنیم نمیتوان از سخنان مهم رمضان قدیراف که ژنرالهای روسی را متهم به کم کاری و خیانت میکند چشم پوشی کرد، از این دست سخنان حتی از زبان فرمانده های ارتش روسیه کم نیستند که جنگ اوکراین را یک باتلاق از طرف غربیها برای نابودی هژمونی و شخصیت روسیه میدانند که آنها به اشتباه در این دام افتاده و در حال از دست دادن توان خود هستند.
علی رغم بعضی تبلیغات رادیو و تلویزیونی که تورم 10 درصدی اروپا را کمر شکن دانسته و اقتصاد روسیه را پویا و در حال رشد و اقتصاد جهانی را وابسته به انرژی روسیه میدانند ظاهرا در عمل این تبلیغات چندان واقعی نیست و اروپا که دو جنگ جهانی بزرگ را تجربه کرده، قطعا تامین انرژی برای یک و چند سال چندان خیلی مشکل نبوده، از طرفی تحریم های روسیه به عدد عجیب یازده هزار رسیده و روزی نیست که به سر جمع تحریم های روسیه اضافه نشود و ظاهرا تحریم های جدید (تحریم ناوگان دریایی روسیه و تعیین سقف قیمت چهل دلاری برای خرید نفت روسیه) عملا فروش نفت روسیه و کالاهای دیگر روسی را با چالش جدی مواجه کرده و حتی کشوری مانند چین که در عمل از تعیین این قیمت بسیار پایین بسیار خشنود خواهد شد و بهانه آنها نیز کاملا موجه است که نمیتوانند مبادله 800 میلیاردی خود با آمریکا را معطل خرید نفت ارز روسیه کنند!
نکته مهم دیگری که نمیتوان از آن به سادگی گذشت نقش تسلیحات پیشرفته غربی و مخصوصا آمریکایی و انگلیسی در تعیین سرنوشت مناطقی جنگی است. ارتش اوکراین به لحاظِ عدد و کیفیت قطعا درصدی کوچکی هم از ارتش روسیه نیست ولی تکنولوژی غربی در بسیاری از جبهه ها ارتش روسیه را زمینگیر گیر کرده و روحیه ای مضاعف به ارتش اوکراین داده است (حال بماند که معمولا مدافعین انگیزه بیشتر برای دفاع از سرزمین خود به نسبت متجاوزین دارند)
در نهایت جنگ اوکراین بیانگر چند واقعیت مهم بود که نمی توان چشم خود را بر روی آن بست:
اولا، زلنسکی نشان داد که دلقکی که با رای مردم انتخاب شده بیشتر به فکر وطن خویش و تمام ارضی است تا رئیس جمهور به ظاهر مقتدری مانند پوتین که سرنوشت کشور بزرگی مانند روسیه را به اما و اگر گره زده است؛
دوم، غربیها نشان دادند که برای به دام انداختن دشمنان خود بسیار با حوصله، هوشمندانه و نتیجه گرایانه حرکت میکنند، و این مهم بیشتر ناشی از تجربه دو جنگ بزرگ جهانی و دیکتاتورهایی مانند هیتلر و موسولینی است؛
سوم، جنگ اوکراین نشان داد که آمریکاییها استراتژی درستی برای استمرار هژمونی و اتوریته خود دارند و حداقل جنگ اوکراین ابرقدرتی آمریکا را تا یک دهه دیگر بیمه کرد و اروپاییها باید در داخل خود مشغول باشند تا به مانند جنگ اول و دوم جهانی تا از دل یکی از جنگها ابر قدرتی بنام آمریکا ظهور کند و از جنگ دیگر ابرقدرتی آمریکا استمرار پیدا کند؛
چهارم، چینیها نشان دادند که اخلاق و دیگر گزاره ها در تببین سیاست گذاری آنها هیچ جایگاهی ندارد و فقط به فکر منافع اقتصادی خود هستند و نه هیچ چیز دیگری هر کشوری که به آنها ارزان بفروشد و گران تر بخرد داری ارزش است نه هیچ فاکتور انسانی و یا اخلاقی دیگر.
در نهایت میتوان نتیجه گرفت که همه کشورها به فکر منافع ملی خود هستند و آن را اولویت میدانند و نه آرمانهای ایدئولوژی! روسها امروز به دلیل احتیاج به اقتصاد ترکیه دست آن ها را در بحران قرهباغ باز گذاشتند بدون آنکه اندکی فکر کنند که آنها پشتیبان ارمنستان در گذشته بودهاند و این تلنگر مهمی است برای حاکمان ما که خیلی روی این دو کشور به ظاهر مقتدر حساب باز نکنند و بیشتر به فکر منافع ملی باشند نه منافع ملی دیگران.
انتهای پیام