رخدادهای دانشکده ادبیات؛ تسویه حساب سیاسی یا زنگ خطر؟
سیدمسعود آریادوست، خبرنگار آزاد، در گزارشی ارسالی به انصاف نیوز نوشت:
در تاریخ 11 مرداد 1401، نامهای اعتراضی و سرگشاده از سوی 601 نفر از دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران نگاشته شد؛ این نامه که با عنوان “زنگ خطر” شناخته میشود، نظر اهالی قلم را به سمت خود جلب کرد. محتوای نامه عموما اعتراض به ریاست جدید دانشکده، یعنی دکتر عبدالرضا سیف بود. مخاطبان نامه، وزیر علوم و معاونانش، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای تخصصی تحول و ارتقای علوم انسانی، کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی و همچنین عموم اساتید رشتههای علوم انسانی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و سایر دانشگاهها قید شده است. در میان امضاء کنندگان این نامه، اسم افراد شناخته شدهای نیز به چشم میآید. بررسی عمیقِ نامه، نشان از انتقادهای کم و بیش مستند، به مدیریت جدید دانشکده دارد. اتهامات و انتقادات مختلفی همچون تغییر مدیران گروههای مختلف آن هم بدون هماهنگی با گروههای مربوطه، تغییر سوالات آزمون دکتری توسط سیف، سوء مدیریت در انتصاب معاونین دانشکده و… از جمله موارد اعتراضی است که در این نامه به چشم میآید.
از طرف دیگر، برخی نیز به این نامه واکنش نشان دادهاند و ضمن یک جوابیه، نگارندگان نامهی اعتراضی را «اذناب ورشكسته فتنه ٨٨ و حزب منحله مشاركت» نامیدند. در این جوابیه که امضای 950 نفر ذیل آن درج شده، چنین آمده: «اين جريان مذموم با استفاده ناجوانمردانه از فضای مجازی و با زیرپا گذاشتن اصول اخلاقی و تمسک به توهین و بهتان و افترا و توسل به هر ژاژ و ياوهای سعی در شبكهسازی و استفاده ابزاری از دانشجویان عزیز دارد، البته اين رفتار خائنانه تازگی ندارد و همان شيوه و رفتار فجيعی است كه منافقين با سيدالشهدای انقلاب اسلامی، سيد مظلوم آيتاالله دكتر بهشتی (رحمه االله عليه) كردند.» نگارندگان این جوابیه نیز همانند نامهی اعتراضی، خود را «جمعی از دانشجويان و دانشآموختگان دانشكده ادبيات و علوم انسانی دانشگاه تهران» معرفی کردهاند.
نسبت دادن عنوان «اذناب ورشکسته و …» به نگارندگان نامهی اعتراضی، در حالی صورت میگیرد که در اعتراضنامهی 11 مرداد، حتی برخی از اعضای ادوار بسیج دانشجویی حضور دارند. بنابه برخی گزاراشات، تعدادی از اعضای کنونی بسیج دانشکده ادبیات نیز ضمن ابراز گلایه از این نوع اتهام زنیها، متهم کردن دانشجویان را به آنچه که فتنه 88 نامیدهاند، کار ناپسندی دانستهاند.
از سویی برخی از دانشجویان دانشکده ادبیات ادعا کردهاند که جهت جمعآوری امضایِ متن جوابیه، فردی به نام خانم خدیجه عالمی(استادیار گروه تاریخ دانشکده ادبیات و معاون پژوهشی عبدالرضا سیف) به این کار اشتغال چشمگیری داشته است. حتی ادعا شده که این استاد دانشگاه، حداقل یکی از دانشجویان را مجبور کرده تا این بیانیه را به امضاء برساند. برخی دیگر نیز از حضور دکتر علی شهیدی، (عضو گروه فرهنگ و زبانهای باستانی) جهت فراهم آوری امضای جوابیه و متن آن خبر میدهند.
شایان ذکر است جهت بررسی ادعاهای عنوان شده، با افراد نام برده (آقای دکتر علی شهیدی و خانم دکتر خدیجه عالمی) تماس برقرار شد تا در مورد این مساله توضیحی ارائه کنند؛ اما به تماسهای گرفته شده پاسخی ندادند.
شایان ذکر است متن جوابیهی مذکور، همراه با اسم بیش از 900 امضاء کننده در خبرگزاری فارس منتشر شد. اما چندی بعد، فایل مربوط به اسامی امضاء کنندگان از خروجی این خبرگزاری برداشته میشود. پیگیریها نشان میدهد در میان اسامی شرکتکنندگان، نام برخی از افراد متوفی نیز قید شده است. به عنوان نمونه حداقل نام یکی از دانشجویان دانشکده ادبیات که در سال 91 فوت کردهاند، در این جوابیه قید شده است. همچنین برخی از فارغالتحصیلان دانشکده ادبیات دانشگاه تهران با واکنش به درج نام خود در این نامه، از جعل امضای آنها توسط افرادی که خود را دانشجو و فارغالتحصیل دانشکده ادبیات نامیدهاند، خبر دادند. در یکی از این واکنشها «محمد راغب» که نام او به عنوان حامی مدیریت سیف مصادره شده، گفته است: «آیا ممکن است کسی در بیست سال اخیر در دانشکده ادبیات تهران درس خوانده باشد و بیانیه سخیف خبرگزاری فارس را امضا کرده باشد؟» دکتر محمد راغب که اکنون استادیار دانشگاه شهید بهشتی است ضمن اعلام حمایت از «اعتراضنامه» در صفحه اینستاگرام خود تصریح میکند: «به سهم خودم از بیانیه دانشجویی و کنش بزرگان لغتنامه دهخدا پشتیبانی میکنم. ضمنا بسیار بعید میدانم کسی به نام محمد راغب اصل در ورودیهای سال 82 فارسی بوده باشد.»
همچنین در لیست اسامی امضاء کنندگان «جوابیه» که خود را حامیان هیات رئیسه جدید دانشکده معرفی میکنند، برخی نامها تا 4 بار هم تکرار شدهاند. در این لیست اسم افرادی دیده میشود که با نام برخی از خوانندگان مشهور ایرانی مشابهت دارد؛ ابراهیم حامدی (ابی) و ساسان حیدرییافته (ساسی مانکن) از جمله این نامها هستند. قرار گرفتن نام برخی افراد که از آنها به عنوان ورودی 95 ادبیات یاد شده، از جمله نکات دیگر مورد اعتراض است؛ بنابه شواهد موجود برخی از دانشجویان ورودی 95 گروه ادبیات از این مساله ابراز بیاطلاعی کردهاند.
این لیست پای برخی نامهای دیگر را به وسط کشیده است. در لیست مذکور، فردی با نام «رضا نانوایان» دیده میشود که شباهت ویژه و ترجمه شدهای با نام «رضا خبازها» دارد! این فرد مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در دانشگاه تهران گذرانده است. اکنون نیز سالهاست که فارغالتحصیل مقطع دکتری از پژوهشگاه به حساب میآید. همچنین بنا به گزارشهای موجود، حضور نام دانشجویان رشته اقتصاد در این بیانیه، مورد انتقادِ منتقدینِ سیف قرار گرفته است؛ چراکه رشته اقتصاد در این دانشکده وجود ندارد.
ظاهرا با بالا گرفتن حجم انتقادات از لیست ادعایی حامیان جوابیه، خبرگزاری فارس چند ساعت بعد از قرار دادن نام حامیان جوابیه، این لیست را از خروجی خود حذف میکند و صرفا به درج «جوابیه» اکتفا میکند.
برخی گزارشها نیز حکایت از تهدید دانشجویانی دارد که نام آنها در «اعتراضنامه» قید شده است. ظاهرا در یکی از روزهایی که دانشکده ادبیات تعطیل بوده، از تلفنهای آن محل، با صدها نفر از دانشجویان امضا کننده تماس حاصل میشود تا امضای خود را پس بگیرند. برخی از این دانشجویان ابراز کردهاند که فردی پشت تلفن به آنها گفته که به دکتر سیف ایمیل بزنند و اینگونه ابراز ندامت و پشیمانی خود را مکتوب نمایند. با این وصف هیچ یک از دانشجویان امضاء کننده (تا لحظه تنظیم گزارش) چنین درخواستی را اجابت نکردهاند. تهدید این دانشجویان در حالی صورت میگیرد که دکتر عبدالرضا سیف رئیس جدید دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در پایان جلسه پرسش و پاسخ 23 خردادماه قول داده بود تا با دانشجویانی که در آن جلسه حضور داشتند و هیات رئیسه را مورد خطاب قرار دادند، هیچ برخورد حراستی صورت نگیرد. در گزارش حاضر سعی بر این بوده که بدون گرایش فکری به هیچ یک از طرفین مدعا، رخدادهای چند ماه اخیر دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران مورد بررسی قرار گیرد. با این وصف متاسفانه هیچیک از اساتیدی که اکنون عضو هیات رئیسه دانشکده هستند، حاضر به مصاحبه نشدند. حتی بارها با ریاست محترم دانشگاه تهران تماس برقرار شد که ایشان پاسخی به تماسها و پیامکها ارسالی ندادند.
رئیس جدید دانشکده ادبیات کیست؟
بعد از انتصاب رئیس جدید دانشگاه تهران، مشخصا مانند هر انتصاب دیگری در ایران، سایر مدیران پایین دستی (چه صحیح و چه غلط) دچار تغییر و تحولاتی خواهند شد. در این میان ضمن کنار گذاشته شدن رئیس دوره پیشین دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، آقای دکتر عبدالرضا سیف جای او را میگیرد؛ شخصی که از همان ابتدای انتصاب، اعتراضات وسیعی متوجهش شد. توان مدیریتی او و همچنین خط و مشی ویژهی فکریِ سیف، میتواند یکی از دلایل و شاید هم بهانهها، جهت برافروخته شدن اعتراضات علیه او باشد.
سیف، رئیس جدید دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، از اواخر سال 96 مسئول بسیج اساتید دانشگاه تهران را نیز بر عهده داشت. او همچنین معاونت فرهنگی دانشگاه تهران را در کارنامه خود دارد. در سال 91 که عهدهدار این سمت بود در خصوص اخراج چند دانشجوی دختر از دانشگاه تهران اینچنین واکنش نشان داد: «مسوولان دانشگاه تهران در حال حاضر مشغول برخورد با ۳۵۰ دانشجویی هستند که به شکل مانکن در سطح این دانشگاه رفت و آمد میکنند.» به گفتهی او در دانشگاه تهران به افراد بدحجاب پنجبار تذکر داده میشود و پس از آن با خانوادههای آنها صحبت میشود و در نهایت اگر اوضاع خیلی خراب باشد دستور اخراج صادر میشود.
این بار اول نیست که نام سیف کنار «اخراج از دانشگاه» قید میشود. شاید اولین نفری که سیف را در اخراج خود از دانشگاه مقصر اعلام کرد، دکتر محمد دهقانی، نویسنده و استادیار پیمانی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران بود. دهقانی بعد از اخراج از دانشگاه تهران، دفاعیهای سرگشاده مینویسد که حداقل 4 بار به صورت مستقیم نام عبدالرضا سیف را به عنوان یکی از عوامل اخراج خود قید میکند. او در سال 86 و بعد از بازگشت از پکن، از دانشگاه اخراج شد.
عبدالرضا سیف در حال حاضر از اساتید گروه ادبیات دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران است. جایگاه علمی او استاد تمام بوده و دارای تالیفات مختلفی میباشد. کتابهایی همچون: “مجموعه آیین نامهها، مقررات و بخشنامههای آموزشی دوره های کارشناسی، کارشناسی ارشد پیوسته و دکتری حرفه ای دامپزشکی”، “ادبیات پایداری درجنگهای ایران و روس”، “داستانهای پیامبران در مثنوی” و … از جمله آثار این استاد ادبیات به حساب میآید. سیف همچنین طبق صفحه رسمیاش در سایت دانشگاه تهران (اگر صفحه شخصی ایشان بهروز باشد که قاعدتا نیست) 5 مقاله بینالمللی و نزدیک به 50 مقاله داخلی را به چاپ رسانده است. اگر معیار استادراهنما بودن سیف همین صفحه شخصی او در سایت دانشگاه تهران باشد، او صرفا در 3 پایان نامه استاد راهنمای دانشجویان بوده و همچین تنها در 1 پایان نامه سمت مشاوری را بر عهده داشته است! جای تعجب است که چرا اساتید در بهروز بودن صفحه شخصی خودشان اقدامی انجام نمیدهند. این معضل تقریبا دامنگیر عموم اساتید کشور است.
در بخش علاقهمندیهای این صفحه شخصی، عبدالرضا سیف به مواردی همچون «تدوین و بررسی راهکارهای آیین نامهای امور هیات ممیزه دانشگاه» و نیز «تدوین و بررسی راهکارهای آیین نامه ای امور قراردادهای کاربردی دانشگاه» از خود ابراز علاقهمندی نشان داده است. او هر سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و همچنین دکترا را در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به پایان رساند. عضویت در “انجمن محیط زیست” و “مجمع نخبگان و اساتید بسیجی” و همچنین “دبیر هیات اجرایی جذب اعضای هیات علمی دانشگاه” از جمله عضویتهای ملی دکتر عبدالرضا سیف در مجامع ملی محسوب میشود.
جدال بر سر چیست؟
صدر و ذیل جدال پیش آمده بر سر هویت تصمیمات عبدالرضا سیف است. ادعای منتقدین دکتر سیف این است که او بعد از انتصابش در بسیاری موارد، اکثریت قریب به اتفاق اساتید و دانشجویان را از خود رنجانده و فضای آرام دانشکده را دچار نوعی التهاب کرده است. با این وصف جوابیهای که در تاریخ 17 مرداد منتشر میشود، این ماجرا را غیر واقعی خوانده و بنابه ادعا، ورشکستههای سیاسی و جریانات به گفتهی آنها، فتنه 88 و حامیان فکری حزب مشارکت، دستان پشت پرده هستند.
در گزارش موجود برای بررسی عمیق و بیطرفانهی این ماجرا تلاش شده است تا نظرها و سخنان اساتید و دانشجویان و فارغ التحصیلان موافق و همچنین منتقدین مدیریت عبدالرضا سیف را جویا و منعکس شود. با این اوصاف اکثریت مدرسین دانشکدهی ادبیات یا حاضر به گفتوگو در این مورد نشدند و یا در صورت گفتوگو، اجازهی انعکاس نام خود را سلب کردند. حتی برخی دیگر چند ساعت بعد از انجام گفتوگو، عدم انعکاس سخنان خود را خواستار شدند. لذا در ادامهی گزارش ضمن انعکاس نظر اساتید مخالف و موافق و همچنین برخی از دانشجویان، از قید نام آنها معذوریم.
در این میان موضوعی که دارای اهمیت است، ادعای برخی از خبرگزاریها در چند روز اخیر بود که اکثریت اساتید دانشکده ادبیات را حامی دکتر سیف خطاب کردند. برخلاف این ادعا، ضمن تماسهای مکرر و صحبت با اساتید، هیچ نشانی از حمایت اکثریتیِ اساتید از سیاستهای رئیس جدید دانشکده به چشم نمیخورد. حتی در میان اساتید گروه ادبیات، افرادی بودند که بیش از 20 سال با عبدالرضا سیف همکار بودند و از او گلایهها داشتند. مسالهی جالبتر اینکه آن عدهی قلیلی از اساتید دانشکده ادبیات که خود را حامی سیاستهای سیف معرفی کردند، در واکنش به قید شدن نام آنها در گزارش حاضر، به عنوان حامیانِ رئیس جدید دانشکده ادبیات، به شدت با این موضوع مخالفت کردند! یقینا آن تعداد از اساتید هم که نه سلبی و نه ایجابی در مورد دکتر سیف سخنی بر زبان نیاورند، دل خوشی از سیاستهای او نداشتند؛ چرا که سایر دوستان آنها که حاضر به گفتوگو شدند، نارضایتی این اساتید را نیز تایید و تصدیق میکردند.
در مجموع جای تاسف دارد که اکثریت اساتید دانشکده ادبیاتِ دانشگاه تهران با سیاستهای هیات رئیسهی جدید مخالفت تام دارند ولی به هیچ نحوی حاضر به علنی کردن این مخالفت نشدند.
بررسی بند اول: طبق نامه اعتراضی که به امضای بیش از 600 نفر از معترضین به سیاستهای رئیس جدید دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رسیده است، یک از موضوعاتی که باید مورد تجدید نظر قرار بگیرد بحث “عزل و نصب مدیران گروههای آموزشی” است. در این نامه، از سیف انتقاد شده که بر اساس آییننامهی جامع مدیریت دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور، عزل و نصب مدیران گروههای آموزشی در حوزهی اختیارات رییس دانشگاه است، نه رییس دانشکده. طبق ادعای موجود، دکتر سیف بدون هیچ هماهنگی با ریاست دانشگاه و همچنین اعضای گروههای مختلف دانشکده، دست به تغییر مدیران گروههای مختلف این دانشکده زده است.
اما در جوابیه، ضمن تبیین یک فکت تاریخی که به دوران مدیریت “دکتر کریمیدوستان” (رئیس سابق دانشکده ادبیات و استاد زبانشناسی) باز میگردد گفته شده: “…در دوران مديريت آقاي دكتر كريميدوستان هم سابقه داشت. چنانكه در دوره رياست وي، استاد ارجمند جناب آقاي دكتر صفتگل در سال نخست مديريت، بركنار شدند و استاد ارجمند جناب آقاي دكتر زرينكوب مسئوليت ايشان را ادامه دادند.”
در این میان یکی از اساتید دانشکده ادبیات در شرحی بر فرایند انتخاب مدیر گروه ابراز داشت: “پیشتر اساتید جهت کسب مدیریت گروه، ضمن یک رقابت داخلی ابتدا کاندیدا میشدند. در ادامه ضمن رایگیری، افرادی که آراء بیشتری را کسب میکردند به ریاست دانشگاه معرفی میشدند و در نهایت ریاست دانشگاه با توجه به آراء، دست به تصمیم میزد. به گفته این استاد دانشگاه، روسای پیشین دانشکده، غالبا برای آراء اتخاذ شده ارزش و احترام قائل بودند و طبق آن دستور صادر میکردند.”
او در پاسخ به این سوال که آیا طبق قانون، رئیس دانشکده میتواند مدیر گروه را تغییر دهد یا خیر، اذعان داشت: “طبق قانون بله میتواند؛ اما پیش از این، غالبا ضمن مشورت با سایر اساتید گروه مربوطه، دست به انتصاب جدید میزد.”
با این وصف یک کارشناس دیگر با استناد به وظایف و اختیارات رییس دانشکده که در آیین نامه مربوطه قید شده، تصریح میکند: “تعیین مدیر گروه به عهده رئیس دانشگاه است و نه رئیس دانشکده. او ادامه میدهد: حتی بعد از تعیین مدیرگروه توسط دکتر سیف، چندی بعد، رئیس دانشگاه، دستوری با همین مضمون صادر میکند. اگر دستور رئیس دانشکده برای این مساله کافی بود، دیگر چه نیازی به دستور ثانویه از طرف رئیس دانشگاه جهت انتصاب مدیر گروه است؟!”
خاطر نشان میشود که انتصابات اخیر سیف هر چند که قانونی به نظر میرسد، با این وصف به عنوان مثال در خصوص گروه تاریخ، هیچ مشورتی با سایر اساتید این گروه جهت انتصاب مدیر گروه جدید، صورت نگرفته است. از طرفی ظاهرا دورهی مدیریتِ مدیر گروه پیشین گروه تاریخ، به اتمام نرسیده و ایشان از سمت خود برکنار شدهاند. این مساله در بین اکثریت اساتید گروه تاریخ منجر به نوعی دلخوری از عبدالرضا سیف شده است.
بررسی بند دوم: در این بخش از اعتراضنامه، رئیس جدید دانشکده ادبیات مورد انتقاد قرار گرفته است که گویا در برگزاری آزمون دکترای فرهنگ و زبانهای باستانی دچار قانونشکنی میشود. طبق ادعای این نامه، رئیس جدید دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، سؤالات کتبی آزمون دکترای رشتهی مذکور را یک روز پیش از آزمون، از گاوصندوق خارج کرده و با سوالات دیگری جایگزین میکند. استناد این ادعا به سخنان دکتر قائم مقامی در جلسه پرسش و پاسخ روز 23 خرداد ماه 1401 است. در آن جلسه دکتر سید احمد رضا قائممقامی، سرپرست پیشین گروه فرهنگ و زبانهای باستانی، صراحتا به این تصمیم دکتر سیف انتقاد میکند که سوالات آزمون مذکور را تعویض نموده است. قائممقامی در حضور هیات رئیسه گلایههایی دال بر سلب مدیریت از وی و همچنین تحقیر شدنهای پی در پی خود سخن گفت. طبق گزارش برخی رسانهها، در آن جلسه، این استاد دانشگاه آزمون دکترای گروه مذکور را با لفظ “متقلبانه” توصیف کرد و آنرا “مخدوش” دانست.
با این وصف در جوابیه، هیچ سندی برای رد این ادعا و دلایل تصمیم سیف به چشم نمیخورد. در بند دوم جوابیه بیشتر هتاکی و توهین به چشم میآید تا دلیل موجه و محکمه پسند. در قسمتی از جوابیه به بند دوم اعتراضنامه چنین آمده: “اين گروه آموزشي قديمي و شصت ساله صرفا براي ويژهخواري و در صدرنشيني مدير آن به بخش تنزل و تعداد اعضاي هيات علمي آن از شش تن استاد و استاديار به سه استاديار پيماني كاهش يافت.”
در واقع این ادعا که تعداد اعضای هیات علمیِ گروه زبانهای باستانی از شش تن به سه نفر کاهش یافته، بخشی از سخنان عبدالرضا سیف در روز 23 خرداد است که البته در همان روز نیز دکتر قائم مقامی در مقام پاسخ گفتهاند: “گروه زبانهای باستانی هیچ زمانی بیشتر از پنج عضو نداشته است….” در ادامهی آن سخنرانی، قائممقامی ضمن بر شمردن نام اساتیدی که از گروه زبانهای باستانی کوچ کردهاند، کم و بیش دلایل این خروج اساتید را نیز ذکر میکند.
به عنوان نمونه، قائممقامی در خصوص ترک گروه فرهنگ و زبانهای باستانی از سوی خانم دکتر آژیده مقدم(او از سال 1379 در گروه فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تهران مشغول به تدریس بود) خاطرهی خوشحالی عبدالرضا سیف را پشت تریبون برای همگان بازگویی کرد. گویا عبدالرضا سیف بعد از اطلاع از تصمیم دکتر مقدم، مژدهی این رخداد را با خوشحالی تمام به قائم مقامی داده است!
در ادامهی “جوابیه” به بند دوم، ضمن خطاب قرار گرفتن دکتر کریمیدوستان، مدیریت یکی از مدیران وقت نیز اینچنین مورد هجوم قرار میگیرد: “واژه فرهنگ را از عنوان رشته حذف كرد و سهم گروه آموزشي از مجلات دانشكده را ضايع كرد. به نام نقد به استادان پيشكسوت و چهرههاي ماندگار و خدمتگزار علمي و فرهنگي، حتي استادان پيشكسوت و بنيانگذار گروه توهين كرد و افترا زد و كوشيد كه دانشمندان را بيمايه و بيسواد جلوه دهد و با همان مقالات شبهنقد پايه دانشگاهي گرفت…”
در مجموع میتوان گفت، بند دوم “اعتراضنامه” بخشی از اعتراضات دکتر قائم مقامی است که در 23 خرداد در حضور دکتر سیف و هیات همراه عنوان شد. گویا در پاسخ به این اعتراض، نه تنها رئیس دانشکده بلکه سایر همراهان او نیز پاسخی محکمهپسندی ارائه نمیکنند. بنابه ادعای سرپرست گروه فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تهران، حتی مجموعه ادلهای جهت مخدوش بودن امتحان دکترای گروه فرهنگ و زبانهای باستانی، به سمع و نظر ریاست دانشگاه تهران، آقای دکتر سید محمد مقیمی رسیده است که ظاهرا تا این لحظه پاسخی برای آن رسانهای نشده است. از طرفی، اساتیدی که با نگارنده صحبت کردند، در خصوص این بخش از اتهاماتِ مطرح شده در قبال مدیریت دکتر سیف، هیچ ابراز نظری نکردند و صرفا از بیاطلاعی در این مورد خاص حرف زدند.
طبق بررسیهای صورت گرفته، ظاهرا بعد از ارجاع اعتراضات دکتر قائم مقامی به ریاست دانشگاه(دکتر مقیمی) تنها واکنش دکتر مقیمی، برکناری قائم مقامی از سرپرستی گروه بود؛ چراکه حدودا یک ماه بعد از اعتراض قائم مقامی به جابجایی سوالات دکتری، رئیس دانشگاه ایشان را عزل میکند و آقای شهیدی که مشاور امور بینالمللی آقای سیف هستند، به عنوان مدیر بخش تخصصی زبانهای باستانی و ایران شناسی نصب میشود.
بررسی بندهای سوم و نهم: در بند 3 به فقدان برگزاری مزایده قانونی جهت واگذاری بوفه دانشکده اشاره رفته است. بنابه متن نامهی اعتراضی، عبدالرضا سیف بدون برگزاری مزایدهای که قابل رویت بوده و به سمع و نظر همگان رسیده باشد، بوفه دانشکده را به خانوادهی یکی از کارمندان دانشکده واگذار کرد. همچنین در بند 9 از مشکلات بهداشتی این بوفه بخصوص در دوران کرونا گلایههایی شده است. طبق سندهای موجود، نگارندگان نامه اعتراضی، ارزیابی اداره کل بهداشت دانشگاه به غیر بهداشتی بودن فعالیتهای بوفه منتهی میشود و طبق نظر صادر شده، باید بوفه تعطیل میشد. با این وصف سیف در جلسه 23 خرداد ابراز داشته که او مانع از تعطیلی بوفه شده و اینگونه این تصمیم خود را مصداق خدمت به دانشجویان ارزیابی کرده است.
با این وصف در “جوابیه”، ضمن رد ادعای موجود در بند 3، چنین آمده: “بوفه دانشكده براي يك ماه و نيم، از نيمه ارديبهشت ماه، بعد از ماه مبارك رمضان، با مديريت امور دانشجويان دانشكده، همزمان با ارسال نامه برگزاری مزايده به پيمانكار قبل از كرونا، طبق قرارداد مالي مدون و رعايت مسائل بهداشتي واگذار شده است.” این ادعای نویسندگان “جوابیه”، درست شبیه ادعای نویسندگان “اعتراضنامه”، بدون سند و مدرکی موثق است. حداقل از نویسندگان “جوابیه” انتظار میرفت برای اثبات بی جهت بودن ادعای “فقدان برگزاری مزایده” مدارک و نامههای رسمی بخش امور دانشجویان را علنی میکرد. در حال حاضر طبق برخی اخبار، بوفه دانشکده در اختیار خانواده یکی از کارمندان دانشکده است؛ همسر و دختران یکی از کارمندان دانشکده بوفه را در اختیار دارند.
ضمن صحبت با چند تن از دانشجویان دانشکده ادبیات، صحت فضای غیر بهداشتی بوفه پیگیری شد که بنا به ادعاهای شنیده شده، بوفه از بهداشت لازم برخوردار نبوده و به همین جهت اداره بهداشتِ دانشگاه تهران، دستور تعطیلی بوفه را تا زمان بازگشت فضای بهداشتی به آن، صادر میکند. با این وصف این دستور اجرایی نمیشود؛ چراکه آقای سیف طبق سخنانش در جلسه پرسش و پاسخ، مانع از این مهم شده تا اینگه با تعطیل نکردن بوفه، به دانشجویان خدمتی کرده باشد.
این گزارش به جهت در دسترس نبودن مسئولان مربوطهی دانشگاه تهران، در خصوص بهداشت بوفه و همچنین فرایند مزایدهی احتمالی صورت گرفته برای واگذاری این بوفهی دردسرساز دانشکده، از دریافت نظرات آنها بیبهره ماند. مشخصا در صورت وجود توضیحات بخشهای مربوطه، از آن استقبال میشود.
بررسی بند چهارم: بنا به ادعای “جوابیه”، شاید مهمترین بخش “اعتراضنامه” همین بند 4 باشد. در “اعتراضنامه” کیفیت انتخاب معاونان دانشکده ادبیات از سوی دکتر سیف مورد سوال قرار گرفته است. نویسندگان “اعتراضنامه”، عموم معاونان انتخابی از سوی سیف را فاقد توان مدیریتی دانستهاند؛ آنچنانکه از یک ارتباط ساده با دانشجویان ناتوان هستند. نگارندگان “اعتراضنامه” بدون نام بردن مستقیم از دکتر محمود فضیلت، از همکاران سیف در گروه ادبیات و همچنین دکتر موسی دیباج از اساتید گروه فلسفه، دکتر فضیلت را به عدم امانتداری علمی محکوم کردهاند. همچنین دیباج را فردی کمسواد و خودبزرگ بین توصیف میکنند که در آستانهی بازنشستگی، غالبا درسهای عمومی تدریس میکند و از تدریس در گروه فلسفه، تا حد زیادی فاصله گرفته است.
در خصوص عدم امانتداری علمی از سوی آقای فضیلت، این موضوع به صورت تمام و کمال در کانال “گاهنامهی ادبی” با مدیریت آقای “محسن شریفی صَحی”، قابل رویت است. موضوع آنقدر جدی بوده که مدیر مسئول نشریۀ بهار ادب (نشریه منعکس کننده مقالهای که نام آقای فضیلت هم در آن قید شده) به آن واکنش نشان میدهد و مجلهی مربوطه ضمن ارائهی یک جوابیه، عذرخواهی میکند: “… رخ دادن این امر موجب تاسف است و مجله به سهم خود از جامعه علمی پوزش میخواهد.” این مطلب در 28 نوامبر 2020 (مصادف با 8 آذر 1399) در کانال قید شده؛ در این کانال، چندین فقره سرقت علمی دیگری نیز به دکتر محمود فضیلت نسبت داده شده که بسیاری از آنها بیپاسخ ماندهاند. گویا مهمترین عدم امانتداری از سوی محمود فضیلت به مقالهی فوقالذکر باز میگردد که پاسخ متقنی هم برای آن قید نشده است. این مقاله با همکاری فضیلت و دانشجوی دکترای او (صلاحی) تدوین شد. با این وصف، در پی دی اف “جوابیه” کوچکترین اشارهای به این موضوعات که کم و بیش در “اعتراضنامه” بدان اشاره رفته، نشده است. در کانال “گاهنامه ادبی” همچنین نام دکتر حمیرا زمردی، رئیس جدید موسسه دهخدا به چشم میآید که با اتکاء به دلایلی، به سرقت علمی متهم شده است.
به نوبه خود جهت یاری رساندن به پاکسازی فضای علمی کشور، از پاسخ علمی افراد نامبرده که سرقت علمی به آنها نسبت داده شده، استقبال میشود.
به هر جهت اگر معیار برای مدیریت خوب بودن، اتکاء به سابقهی مدیریتی – علمی باشد، باید گفت که نه دکتر دیباج و نه دکتر فضیلت از این مولفه، بهرهی چندان مناسبی ندارند. حداقل در قیاس با سایر همکارانشان از همان گروههای برگزیده (گروه فلسفه و گروه ادبیات) اساتید دیگری حضور داشتند که هم در جایگاه علمی و هم در جایگاه مدیریتی میتوانستند معاونان خوبی برای عبدالرضا سیف باشند.
با این اوصاف ضمن بررسی متن “جوابیه”، پاسخهای متقنتری نسبت به پاسخهای پیشین به این بند از اعتراضنامه به چشم میآید. هر چند که پیش از ذکر مستندانی برای توانمندسازی معاونان سیف، نگارندگان جوابیه همچون نویسندگانِ اعتراضنامه، حملاتی را به مدیریت پیشین داشتهاند. “تازه وارد، فاقد هر نوع آشناییِ حداقلی با مدیریت دانشکده و همچنین غیرمنطقی بودن و غرض ورز”، از جمله صفاتی است که نگارندگان جوابیه برای مدیران پیشین دانشکده ادبیات، سرهم کردهاند.
در ادامهی متن “جوابیه” به بند4، رزومهای جهت حمایت از معاونان سیف قید شده است: “”… اما معاونان فعلي سابقه معاونت آموزشي، معاونت اداري مالي، مديريت گروه آموزشي، ماموريت و مديريت و كرسیهاي تدريس طولانيمدت در دانشگاههاي بينالمللي و اخذ تقديرنامههاي وزارتي و دانشگاهي بينالمللي و رياست كتابخانه مركزي و مركز اسناد دانشگاه و نگارش و ترجمه بيست كتاب و برگزيده پژوهشگر نمونه سال توسط وزارت عتف و كسب رتبه اول دكتري در دانشگاه تهران و مسابقات علمي و تاسيس نشريات تخصصي به زبانهاي فارسي و انگليسي را در كارنامه دارند.”
لازم به ذکر است در خصوص مناصب فوق، حداقل در خصوص ریاست کتابخانه مرکزی، هیچ سندی مبتنی بر فعالیت معاونان فعلی در جایگاه ریاست بر این کتابخانه به چشم نیامد. پیش از خانم فاطمه سقفی که اکنون از سوی دکتر مقیمی به این سمت گمارده شده نیز حاج آقا رسول جعفریان این مهم را به عهده داشتند که از قضا بنابه ادعای چند تن از دانشجویان دانشکده ادبیات، چندی پیش آقای دکتر سیف ایشان را نیز مورد تحقیر و آزار لسانی خود قرار دادهاند. نام هیچ یک از معاونان کنونی سیف در لیست تاریخی روسای کتابخانه موجود نیست.
بررسی بند پنجم: معضل سوءمدیریت در ادارهی آموزش دانشکده، از جمله موارد اتهامی دیگری است که “اعتراضنامه” در خصوص مدیریت دکتر عبدالرضا سیف عنوان میکند. طبق این بند اعتراضی: “در هفتههای اخیر اخباری مبنی بر برخی تغییرات در ادارهی آموزش دانشکده به گوش دانشجویان رسیده است که از تلاشهای سیف برای تغییر افراد و رویههای این اداره حکایت میکنند. دانشجویان حاصل این تغییرات را کاهشی شدید در کارایی این اداره ارزیابی میکنند.”
از آنسو، قلم جوهر نویسندگان جوابیه، باز هم به هتاکی و توهین نقش میبندد: “… امر جديدي نيست كه چنين سر و صدايي را طلب كند…فضاي دانشكده را دچار التهاب ساختگي و سياهنمايي نميكردند… جز آنكه كساني با هوچيگري و جوسازي فضا را ملتهب نشان داده و واويلا سردهند.”
سوای نگاه سیاسی که هر دو طیف به موضوع تعیین مدیران بخش آموزش دانشکده داشتهاند، بدون تردید باید گفت این مساله میتواند موضوع مهمی باشد و باید هیات رئیسه به آن پاسخگو باشد. با هوچیگر نامیدن منتقدین و تهمت سیاهنمایی، مشخصا نمیشود راه را پیش برد. فرایند تغییر مدیریتی باید طبق اصول علم مدیریت باشد. بدون شک حتی پیش از دوران ریاست سیف بر دانشکده، کم و بیش دانشجویان این دانشکده با مشکلاتی مواجه بودهاند. اکنون با تغییر کادر مدیران آموزشی باید بسنجیم که آیا مدیران شایستهتر بر سر کار میآیند؟ اگر قرار است مدیران شایستهای در راس امور دانشجویی جایگزین شوند، پس چرا تا کنون از این مدیران خبره بهرهای برده نشده است؟
متاسفانه در سیستم مدیریتی کشورمان صرفا طی گذار “آزمون و خطا” مشخص میشود یک تیم مدیریتی خوب عمل کرده یا خیر. اکنون نیز برای سنجش تیم مدیریتی آموزش دانشکده، باید منتظر تغییرات احتمالی ماند. بعد از این تغییرات میتوان فرایند حاصله را ضمن مراجعات میدانی بررسی کنیم.
بنابه بررسیهای صورت گرفته، حداقل یکی از موضوعات اساسی این بند، به تغییر اجباری یکی از کارمندان در اداره آموزش دانشکده ادبیات باز میگردد که طبق شواهد موجود، از او به عنوان “مشکلگشای اداری دانشجویان” یاد میشود. بنابه ادعای برخی دانشجویان، این کارمند برخلاف سایرین، حل و رفع مشکلات دانشجویان را بیش از سایر همکاران دنبال میکرد. در حال حاضر نیز این فرد درخواست انتقال به محلی دیگر داده است. مشخص نیست که این فرد چگونه تحت فشار قرار میگیرد که اینچنین در خواست انتقال میدهد. هر چند که بنابه اخبار موجود، این فرد هنوز در دانشکده فعالیت اداری دارد.
بررسی بند ششم: مقاومسازی دانشکده از جمله بحثهای بسیار مهمی است که در “اعتراضنامه” بخوبی و بدون جهتگیری سیاسی به آن اشاره شده است. اولین سوال این است که بالاخره این دانشکده به مقاومسازی نیاز داشته یا خیر؟ طبق سخنرانی آقای سیف و بنابه اظهار نظر منتسب به آقای دکتر محمود گلابچی( استاد دانشکده معماری دانشگاه تهران) ساختمان دانشکده از استحکام لازم برخوردار بوده و از همان ابتدا نیازی به استحکامسازی نداشته است. حال سوال این است که چرا مدیریت پیشین تن به این مساله داد؟ بدون شک، اگر دانشکده نیازی به مقاومسازی نداشته، مدیریت پیشین باید پاسخگوی اتلاف وقت و هزینهی ایجاد شده باشد.
محمود گلابچی: در جریان نیستم!
سخنان سیف در خصوص نظر کارشناسانه دکتر محمود گلابچی، قابل تامل بود. به همین جهت در گفتوگویی کوتاه این موضوع را از محمود گلابچی، معمار سرشناس ایرانی جویا شدیم. اما او روایت دیگری تعریف کرد و در پاسخ به جریان ابراز نظر در خصوص مقاومسازی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران ابراز داشت: “من چنین موردی نداشتم…نه… من اصلا از آن موضوع خیلی با اطلاع نیستم…” او در واکنش به سخنان سیف که عدم نیاز ساختمان دانشکده ادبیات را به او نسبت داده بود گفت: “من باید نقشههای ساختمان را ببینم.” او مجدد تاکید کرد: “من تا نقشههای ساختمان را نبینم نمیتوانم اظهار نظر کنم.”
طبق سخنان کوتاه دکتر گلابچی، ظاهرا او از این مساله هیچ خبری ندارد. با این اوصاف در بطن “جوابیه” نیز به انتقادات نامهی اعتراضی چنین آمده: “آقاي دكتر سيف پيش از آغاز طرح در مديريت قبل و پس از آن، بارها اعلام كرده بود كه به اجراي كار به آن شكل و با آن كيفيت اعتقادي ندارد. اما پس از آغاز دوره مديريت، بنايي نيمه ويران و پروژهاي نيمهكاره را با صندوقي تهي تحويل گرفت. منطقا دو راه پيش روي او بود. نخست رهاكردن كار به حال خود و دوم به پايان بردن كار كه باز منطقا و به درستي راه دوم را در پيش گرفت و براي اجراي آن چندين برابر مديريت قبل تامين بودجه و اعتبار كرد. مديريت قبل مقاومسازي را در دوره كرونا، در پرده و دور از انظار پيش برد، طبيعتا سروصدا و بازتاب رسانهاي نداشت و مديريت فعلي كار را پس از كرونا، شفاف و آشكار در پيش گرفت. ادامه كار قطعا با حفظ ميراث و يادگارهاي تاريخي دانشكده به انجام خواهد رسيد.”
چند نکته در این پاراگراف از “جوابیه” وجود دارد که باید به آن پرداخت. نکته اول اینکه طبق سخنان عبدالرضا سیف در جلسهی سخنرانی، ایشان اصلا به مقاومسازی اعتقادی نداشتهاند؛ نه اینکه “به اجراي كار به آن شكل و با آن كيفيت.” سیف صراحتا در آن جلسه ابراز داشت که ساختمان، (طبق سخنان دکتر گلابچی) اصلا نیازی به مقاومسازی نداشته و اکنون هم طبق ادعای خودشان، به او گفتهاند، چه بخواهد و چه نخواهد همین است و مقاومسازی انجام خواهد شد. بنابراین به نظر میرسد که نگارندگان “جوابیه”، نگاه رئیس جدید دانشکده ادبیات به امر مقاومسازی را تحریف کردهاند.
نکته دوم: در جوابیه ادعا شده که “مدیریت پیشین در دوران کرونا، کار خود را شروع کرد و مدیریت جدید بعد از کرونا!” سوال این است که آیا واقعا کرونا به پایان رسیده است؟! اگر به پایان رسیده چرا به بهانه کرونا دانشکده و دانشگاه را تعطیل میکنند؟ در ثانی زمانی که مدیریت پیشین در پی مقاومسازی بود، همگان از این موضوع اطلاع داشتند. اما کسی به نوع مدیریت آنها ایراد اساسی نگرفت؛ از قضا صدای این ایرادها و انتقادات زمانی بلند میشود که نوع مدیریت جناب عبدالرضا سیف، در رفت و آمد دانشجویان و زمان فعالیت دانشکده خلل وارد میکند.
طبق ادعای چند تن از دانشجویان دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، در زمان مدیریت پیشین، تنها دو کلاس در کف دانشکده، به عنوان انباری مورد استفاده قرار میگیرد. کتابهای مخزن نیز به همان طبقهی هم کف منتقل میشود تا فرایند مقاومسازی انجام شود. این سخن و ادعا در حالی است که در “جوابیه” روند مقاومسازی دانشکده در مدیریت پیشین به گونهای به تصویر کشیده شده که گویا در کل فضای دانشکده، حتی مسیری برای قدمزنی هم فراهم نبوده است. بدون شک انتقال کتابها به طبقه هم کف و تعبیه انباری و سایر اتفاقات دیگری که در دانشکده جهت مقاومسازی رخ داد، از زیبایی دانشکده زدوده بود؛ اما مساله اصلی این است که طبق سخن بسیاری از حاضران در دانشکده، خلل بزرگی در فعالیت دانشکده ایجاد نشد.
البته ادعای دانشجویانی که با نگارنده صحبت کردند، توسط شورای صنفی دانشکده مورد تایید قرار میگیرد. طبق گزارشی که چندی پیش شورای صنفی دانشکده منتشر کرد، در حال حاضر 15 کلاس دانشکده درگیر مساله استحکامسازی دانشکده هستند! علی الظاهر حیاطهای دانشکده نیز به انباری تبدیل شدهاند و از گشودن آنها اجتناب میشود. این در حالی است که حین مقاومسازی در دوران مدیریت پیشین، ناخرسندی کمتری گزارش شده است.
موضوع بسیار پر اهمیت دیگر، به ادعای کاهش ظرفیت همه رشتههای دوره کارشناسیِ دانشکده ادبیات باز میگردد. بنابه اطلاعات موجود، ظرفیت پذیرش این رشتهها 50 درصد کاهش یافته است. این تصمیم به واسطه شخص آقای سیف اتخاذ شده و گویا دلیل ایشان برای چنین موضوعی مدیریت مقاومسازی دانشکده است؛ هر چند که این کاهشِ ظرفیت، دامان رشته مترجمی عربی را نگرفته است. از طرفی در گزارشی که شورای صنفی دانشکده منتشر کرده، دلیل تغییر نکردن حجم پذیرش دانشجو در رشته مترجمی عربی، اشتباه سازمان سنجش قید شده که گویا نسبت دادن این اشتباه به سازمان سنجش نیز از سوی دکتر عبدالرضا سیف صورت میگیرد. سازمان سنجش تا لحظه تنظیم این گزارش به این موضوع پاسخی رسمی ارائه نکرده است. هر چند که برخی ادعا کردهاند، ضمن رویت برخی مدارک، در درخواست سیف، هیچ مدرکی دال بر کاهش 50 درصدی پذیرش دانشجوی رشته مترجمی عربی مشاهده نشد.
سوای موارد فوق باید از هیات رئیسه و در راس آن، دکتر سیف پرسید که کاهش پذیرش دانشجو چه تاثیری بر روند مقاومسازی دانشکده دارد؟ بدون شک دانشکده ادبیات در هر رشتهای حتی اگر 10 دانشجو هم پذیرش داشته باشد، باید همان تعداد کلاس برای آن گروه در نظر گرفته شود که سابقا در نظر گرفته میشد. یقینا نصف کردن ظرفیت پذیرش، باعث نمیشود که تعداد کلاسهای واگذار شده به یک گروه کاهش یابد؛ و لو اینکه اینکه به فکر انباری کردن کلاسهای درس باشند. در این راستا حذف رشته درسی بهتر از کاهش پذیرش دانشجو، میتواند کارآفرین شود.
بررسی بند هفتم: یکی از مفاد بند هفت، بازگشت مجدد دکتر محمود خاتمی، استاد گروه فلسفه غرب دانشگاه تهران است که به تقلب متهم شده. با این وصف پاسخ به این مهم در جوابیه مورد بررسی قرار نگرفته است؛ عبدالرضا سیف در جلسه 23 خرداد نیز چنین برخوردی را با خبر بازگشت احتمالی خاتمی به گروه فلسفه داشت. در آن جلسه سیف صراحتا مخالفت خود را با این بازگشت اعلام “نکرد.” از طرفی در همان روز دکتر بهشتی نیز آنگونه که انتظار میرفت از بازگشت احتمالی همکار پیشینش، کلامی مستحکم به نقد نگشود. بهشتی آنچنانکه باید حضار را از نیامدن محمود خاتمی به گروه فلسفه مطمئن نکرد و “سقراطوار و چشم بسته” صرفا خود را تابع قوانین و مقررات دانست. شاید طبق گارد اساتید، بتوان گفت که بازگشت چنین فردی بیش از پیش به دانشکده ادبیات تقویت شده است. بهشتی در مجموع ضمن یک پاسخ محتاطانه توپ را به زمین سیف انداخت و در ادامه سیف هم جواب قاطعی نمیدهد.
همین خرداد امسال بود که انجمن علمی دانشجویان فلسفه دانشگاه تهران، با تقویت احتمال بازگشت خاتمی، طی نامهای ضمن ابراز اعتراض خود به این تصمیم احتمالی، این درخواست را ارائه کرد تا مشخص شود کدامین ترفیعات محمود خاتمی به واسطه “آثار متحول” بوده؛ ولی تا به امروز این مساله از سوی گروه فلسفه این دانشگاه بیپاسخ مانده است. ناگفته نماند برخی منابع ادعا کردهاند که دکتر محمود خاتمی، از گروه فلسفه و عضو هیات علمی دانشگاه تهران تعلیق و یا اخراج نشده و هنوز از مزایای ماهیانه آن برخوردار است؛ بدون تایید یا تکذیب این شایعه، شیوع و گسترش چنین ابهاماتی را به دلیل سکوت تقریبا 2900 روزهی گروه فلسفه غرب دانشگاه تهران و سایر مسئولان مربوطه این دانشگاه باید تاویل نمود.
اکنون سوال این است که چرا بند به این مهمی، باید توسط نویسندگان جوابیه در حد چند خط پاسخ به خود ببیند؟ جالب اینکه در بخشی از همین جواب نیم بند آمده: “با تغيير مديريت، طبعاً ايدهها، اولويتها، گفتمانها و چارچوبِ فكري مديريتي تغيير ميكند.” مگر چه تغییر فکری رخ داده که احتمال بازگشت یک متهم به تقلبِ علمی بیشتر میشود؟
بررسی بند هشتم: در این بند بحث بهرهمندی یا عدم بهره مندی از اساتید مدعو به میان آمده است. در اعتراض نامه آمده که سیف مخالف به کارگیری است: “او صراحتاً و روبروی چند صد نفر از دانشجویان اعلام کرده استفاده از اساتید مدعو منوط به تصویب و «تمایل» او است.” در مقابل در جوابیه قید شده چنین چیزی امکان ندارد و دکتر سیف “در جلسات با گروههاي آموزشي به دعوت از استادان توانمند به ويژه به كارگيري استادان ممتاز بازنشسته تأكيد كردند.” بررسی این موضوع منوط به بازگشایی دانشگاهها است.
مطمئنا از مهرماه امسال می توان این مساله را بدون هیچ غرضورزی بررسی نمود که آیا اساتید مدعو هنوز سرجایشان هستند یا خیر. کمااینکه برخی اخبار حکایت از نامه نگاری رسمی سیف جهت کنار گذاشتن حداقل یکی از اساتید گروه ادبیات دارد. اگر این مساله صحت داشته باشد، پاسخ مندرج در جوابیه از ارزش ساقط میشود.
از طرف دیگر در جوابیه ادعا شده که در طول 6 ماه اخیر، سیف توانسته است 6 میلیارد تومان از بدهیهای اساتید مدعو را پرداخت کند. این جوابیه گفته “در بحث پرداخت حقالتدريس و حقالتحقيق، دانشكده از سال ٩١تا كنون بدهكار بوده است؛ اما با پيگيري كادر مديريتي جديد در اين شش ماه، رقم شش ميليارد تومان در حال پرداخت است.” این ادعا نشان از این موضوع دارد که اساتیدی حقالتدریسی در دانشکده حضور دارند که حدودا 10 سال حقوق خود را دریافت نکرده باشند. بهتر بود که نگارندگان جوابیه، جهت مستند کردن این ادعا حداقل نام یکی از آنها را قید میکردند؛ چراکه بررسیها نشان داده است که هیچ فرد و یا سازمانی وجود ندارد که به میزان 10 سال از دانشکده طلبکار باشد و طلب او را پرداخت نکرده باشند. علی الظاهر این موضوع فقط یک ادعای بیسند و شاید نوعی بزرگنمایی باشد.
از طرفی، چه اتفاقی در دخل و خرج دانشکده رخ داده که مدیران قبلی نتوانسته اند طی 10 سال حقوق اساتید حق التدریسی خود را پرداخت کنند، اما جناب دکتر سیف صرفا در 6 ماه 6 میلیارد تومان پرداخت کرده است؟ چرا در این مدت هیچ استادی به بدهکاری خود اعتراضی نکرده است؟ این مبلغ از چه راهی و چگونه کسب شده است؟ در حالی که در این سالها، دولتها به شدت با کسری بودجه مواجه شدهاند و این کسری بودجه نیز وزارت علوم و همچنین دانشگاهها را در نوریدیده است، جناب سیف و مدیریت دانشگاه چگونه توانسته است این حجم از پول را به دست آورند؟
بررسی بند دهم: این بند به بررسی زمانبدی دانشکده باز میگردد. در “اعتراضنامه” آمده که کاهش روزهای فعالیت دانشکده به 2 روز در هفته، مغایر با دستور العملهای موجود است. همچنین ظاهرا این تصمیم بر اساس ضوابط دانشگاه اخذ نشده است. بر اساس متن “اعتراضنامه”، سایر دانشکدهها چنین وضعیتی ندارند و ظاهرا فقط بعد از مدیریت دکتر سیف چنین تصمیماتی برای دانشکده ادبیات اتخاذ شده است. در ادامهی متن “اعتراضنامه” آمده که اخیرا پایان زمان فعالیت دانشکده را با زنگی شبیه زنگ مدرسه اعلام میکنند که ضمن به صدا آمدن این زنگ، سیف شخصا بر خروج تمامی دانشجویان از دانشکده نظارت میکند!
اما در “جوابیه”، دلایلی همچون کرونا و موضوع مقاوم سازی پیش کشیده میشود تا تغییر برنامهی کاری دانشکده توجیه شود. نگارندگان “جوابیه” تاکید کردهاند که در دانشكده در سایر روزهای تعطيل، بسته نبوده و مراجعه و رفت و آمد دانشجويان براي ملاقات استادان نيز صورت گرفته است. در خصوص زنگ پایان کار دانشکده نیز این “جوابیه” تاکید کرده در سالهای قبل و زمان مدیران پیشین زنگ مذکور نواخته شده است. با این وصف چند تن از دانشجویان از این موضوع ابراز بیاطلاعی کردند. مشخص نیست منظور نگارندگان جوابیه از “سالهای قبل” دقیقا زمان کدامین روسای دانشکده است که علاوه بر نواختن زنگ مدرسه، بر خروج دانشجویان از دانشکده نظارت تام صورت گرفته است.
در بخش دیگر “جوابیه” در مورد زنگ دانشکده چنین آمده است: “اين زنگ يكي از يادگارها و مواريث قديمي دانشكده و ساخت كارخانه زيمنس آلمان است و از بدو تاسيس ساختمان وجود داشته و نسلهاي پياپي صداي آن را شنيدهاند. ظاهرا دوستان پيش از مديريت جناب آقاي دكتر سيف، بانگ اين زنگ را نشنيده بودند!!!”
برخی گزارشها در مورد ساعات کار دانشکده میگویند آقای سیف اعلام کرده است، دانشکده در مرداد ماه فقط روزهای یکشنبه و دوشنبه (آنهم صرفا بخشهای اداری آن) فعالیت خواهد داشت. ولی ظاهرا پیشتر، رویهی کار اینگونه بود که دانشکده در شنبه و سهشنبه و چهارشنبه هم فعالیت داشته باشد. این گزارش با اشاره به هفتهی تعطیلی ماه محرم میافزاید: “در همان هفتهی تاسوعا و عاشورا، که یکشنبه و دوشنبهی آن تعطیل بود، آقای سیف در سایر روزها نیز در دانشکده را با یک قفل فیزیکی مسدود میکند و اجازه نمیدهد کسی وارد دانشکده شود. البته درب دانشکده ادبیات قفل الکترونیک دارد و کارتی است. با این وصف با نصب این قفل آهنی، هیچ فردی امکان ورود به دانشکده را پیدا نمیکند.” طبق ادعاهای صورت گرفته، در آن وضعیت خود آقای سیف و هیات رئیسه از یکی دیگر از درهای دانشکده وارد شدهاند! اما نه کارمندان و نه سایر اساتید، نتوانستهاند به محل کار خود بروند. این رخداد بعد از انتشار نامه اعتراضی صورت گرفت که به نوبهی خود منجر به ایجاد ابهامات و سوالات زیادی برای دانشجویان و اساتید دانشکده ادبیات، در خصوص چرایی حضور مخفیانه هیات رئیسه در دانشکده شد.
بررسی بند یازدهم: نويسندگان “اعتراضنامه” بند ١١ را در فايل پيدياف خود جا انداختهاند. این موضوع از چشم نویسندگان “جوابیه” دور نمانده و در چند جمله کوتاه به آن واکنش نشان دادهاند: ” نويسندگان بند ١١را در فايل پي دي اف جا انداخته اند! اما در اسلايدهاي زرد و مشكي عنواني براي آن در نظر گرفته شده است!”
این اعتراض نویسندگان “جوابیه” در حالی صورت میگیرد که بندهای پاسخی خودشان، 14 بند است و به یکی از بندهای پایانی “اعتراضنامه” پاسخ مجزا و مکتوب ارائه نکردهاند.
بررسی بند دوازدهم: دخالتها و رفتارهایی که به دور از شان رئیس دانشکده نامیده شده، در این بند مورد نقد قرار گرفته است. یکی از دانشجویان دانشکده ادبیات در میگوید: “آقای سیف دقیقا مثل ناظم دوران مدرسه رفتار میکند. بعضا در دانشکده میچرخد و در بسیاری از چیزها دخالت میکند.” به گفته این فرد “حتی چندی پیش، سیف دستور داده بود تا بُردهای بسیج دانشجویی را بردارند. ضمن انجام این دستور، از واکنش احتمالی بسیج دانشجویی خبری در میان نیست و ظاهرا اعتراضی هم صورت نگرفته است.” از دلیل این تصمیم خبری مخابره نشده است.
بنا به همین گزارش در یک مورد دیگر از دخالتهای آشکار از دکتر سیف، جابجاییهای بسیار زیادی در خصوص اتاق اساتید در دانشکده ادبیات رخ داده است. ظاهرا هیچ یک از اساتید، با صبر و شکیبایی در خور تامل، به این موضوع اعتراضی ننمودهاند. در “اعتراضنامه” نیز آمده: “سیف شخصاً در راهروها و پشت درب کلاسها حاضر میشود، تا از حضور استادان و دانشجویان در کلاسها مطمئن شود.”
با این وصف در “جوابیه” چنین پاسخی را میبینیم: “مراجعه به كلاس و خير مقدم جناب أقاي دكتر سيف و معاونان دانشكده به استادان و دانشجويان، بعد از مدتها تعطيلات كرونايي، اتفاقا نقطه برجسته مديريتي است، چرا كه رويكرد همدلانه و رفتار متواضعانه با همكاران و دانشجويان، رفتاري ستوده است.”
این پاسخ نشان میدهد که آقای دکتر سیف کم و بیش رفتارهای مورد انتقاد دانشجویان و اساتید را نه تنها انجام میدهد، بلکه آنرا مصداق رفتار متواضعانه و ستودنی با اساتید و دانشجویان میداند.
بررسی بند سیزدهم: محوریت بند سیزدهم، دانشجویی است که در کنار مجسمه فردوسی، شاهنامهخوانی راه انداخته و بعدها از سوی کمیته انضباطی مورد بازخواست قرار میگیرد. در “اعتراضنامه” از فضای ایجاد شده در دانشکده به عنوان «فضای رعب و وحشت» یاد شده است که در “جوابیه” این ادعا مورد انتقاد قرار میگیرد. بنابه ادعای “جوابیه”، دانشجوی مذکور، اصلا دانشجوی رشته ادبیات نبوده است. با این وصف هیچ کجای “اعتراضنامه” قید نشده که این دانشجو، دانشجوی رشته ادبیات است.این ماجرا ظاهرا از بهار امسال شروع شده است.
طبق شنیدهها و ادعای برخی دانشجویان، این فرد که فقط کنار مجسمه فردوسی، شاهنامه میخواند، توسط سیف مورد انتقاد قرار میگیرد؛ حال این انتقاد یا مستقیم به او منتقل شده و یا غیر مستقیم(به واسطهِی دیگران رخ داده است). طبق گزارشهای موجود، دکتر سیف، کارمندان دانشکده را سراغ این دانشجو میفرستد تا دست از این کار بردارد. او در نهایت نیز به کمیتهی انضباط احضار میشود. این گزارش میگوید او اشعاری را از فردوسی میخواند که “ضحاک” در آن حضور چشمگیرتری داشت. از طرفی “جوابیه” ادعا کرده که این دانشجو اصلا اشعار فردوسی را نمیخوانده و ضمن خوانش اشعاری خاص از فرخی یزدی قصد «تحریک» سایر دانشجویان را داشته است. با این وصف ظاهرا ضمن تذکراتی که به این دانشجو دادهاند، به او میگویند که شاهنامه نخواند؛ لذا این دانشجو اشعار فردوسی را کنار میگذارد و اشعار دیگری را میخواند.
در مجموع این فرد، آنچنانکه در “جوابیه” آمده، اگر با صدای بلندِ خود باعث آزار دیگران و به هم ریختن محیط آرام دانشگاه شده، بدون شک باید با این حرکت هنجارشکنانه برخورد کرد. اما بحث این است که برخی افرد، از برخی مفاهیم موجود در اشعار، ظاهرا دل خوشی نداشتهاند و در نهایت با این فرد مقابله شده است.
بررسی بند چهاردهم: در این بند به پارهای از مسائل اخلاقی دکتر سیف اشاره شده است. بر اساس ادعاهای مطرح شده، این استاد دانشگاه، متقاضیان جذب در دانشکده را با لفظ «جوجه کفتر» خطاب قرار داده است. این در حالی است که در “جوابیه” پاسخی به مسائل موجود در این بند قید نشده است. در مجموع بند چهاردهم و مسائلی که در آن آمده، در “جوابیه” بدون پاسخ میماند. نویسندگان “جوابیه” در ادامه به موضوعات موجود در بند 15 “اعتراضنامه” پرداختهاند.
در همین بند 14 آمده که دکتر سیف بعضا ابراز نظرهای تفرقه آمیزی را عنوان کرده است. به عنوان نمونه اظهارنظر شخصی دربارهی اینکه ریاست دانشکده یا موسسه دهخدا در صلاحیت استادان کدام گروه آموزشی نیست. مشخص نیست که چرا در جوابیه به موضوع به این مهمی پاسخی داده نشده است. سکوت “جوابیه” در خصوص اتهام زنی به دکتر سیف که در بند 14 آمده، افکار را میتواند آماده این مساله کند که ایشان واقعا خدایناکرده، تا این حد بد دهان هستند و از ابراز کلمات ناشایست دوری نمیکنند. آنچنانکه دکتر محمود بیجنخان، رئیس سابق مؤسسه لغتنامه دهخدا در یادداشتی که “تسنیم” آنرا رسانهای کرده، این مساله را تایید میکند.
بیجنخان در این یادداشت ( که در جهت واکنش به برخی از ادعاهای اخیر رئیس دانشگاه تهران دکتر مقیمی نگاشته شده) ضمن تایید اهانتهای مکرر عبدالرضا سیف، در تبیین دلایل عدم حضورش در جلسه معارفه رئیس جدید موسسه لغتنامه دهخدا چنین آورده: “مشاجرۀ سیف با بنده جلوی ساختمان دانشکده در ملأ عام، هفتۀ قبل از برکناری من و اهانت به یکی از کارمندان صدیق، درستکار، فداکار، عالم و بسیار محترم مؤسسه و دانشگاه، خانم اکرم سلطانی، و همچنین اهانت به بنده با الفاظ تند و زشت.”
در بخش دیگری از این یادداشت چنین میخوانیم: “بیحرمتی به اعضای بخش تألیف به خصوص استادان انوری، شایسته و نجفی اسداللهی”. البته در این بند اخیر مشخص نیست که آیا عبدالرضا سیف در این سلسله اهانتها باز هم حضور فعال داشتهاند یا خیر.
موضوع دیگر سوءمدیریت در انتشار مقالات علمی و شائبهی سوءاستفاده از نشریات دانشکده موضوعی است که “اعتراضنامه” به آن پرداخته است. بنابه ادعای اعتراض نامه: “مدیر وقت بخش تخصصی زبانهای باستانی و ایرانشناسی ابراز داشت یازده مقاله که برای انتشار در یکی از مجلات دانشکده مورد داوری علمی قرار گرفته بودند و پس از تأیید و دریافت شمارهی دیجیتال روی سایت مجله قرار گرفتهبودند، به دستور رییس دانشکده از روی سایت حذف شدند.”
درا دامهی بند اخیر “اعتراضنامه” آمده هر چند با توجه به روال مرسوم دانشگاه، فردی که برای ریاست دانشکده منصوب میشود، مدیر مسئول نشریات دانشکده نیز خواهد بود؛ اما آنچه محل تأسف است این است که سیف بلافاصله پس از پذیرش سمت مدیرمسئولی نشریهی علمی «پژوهشهای ایرانشناسی» که از معتبرترین نشریات ایرانی در علوم انسانی بود، سردبیر و اعضای سابق هیئت تحریریهی آن را که از دانشمندان معتبر و سرشناس ایرانی بودهاند، کنار گذاشته و نزدیکان خود را به سمتهای مختلف این نشریه منصوب کرده است.
در مقابل و در “جوابیه” چنین میخوانیم: ” اما نكته اساسي در اين باره، وجود «اسامي پرتكرار» در مقالات چاپ شده در نشريات دانشكده در دوره رياست جناب آقاي دكتر كريميدوستان و دوستان او است. آيا وقت آن نرسيده تا كساني كه هشت سال از موقعيت خود به نفع خودشان و دوستانشان استفاده ميكردند، پاسخگوي رفتارشان باشند؟!!!” نویسندگان “جوابیه”، مسئولان پیشین را متهم به سوء استفاده میکنند و میگویند: “آيا بهتآور نيست كساني كه بايد بابت سوءاستفاده از مقام و موقعيتشان به همه دانشجويان و همكارانشان پاسخ دهند، امروز به تحريك دانشجويان ميپردازند و خود در پشت صحنه پنهان شدهاند؟”
با این وصف اگر مفهوم “سوء استفاده”، دال بر یک مفهوم حقوقی باشد، مطمئنا باید منتقدینی که اکنون میز و صندلی ریاست به دست گرفتهاند، در طول آن 8 سال بنابه وظیفه شرعی خود، از مجاری قانونی اقدام میکردند. مشخصا سوء استفاده، آنهم در یک منصب دولتی، اگر از طرف فردی تمیز داده شود، میتواند با مراجعه با جایگاههای قانونی، به آن بررسی اقدام کند و مسئولین مربوطه را تحت تعقیب قانونی قرار دهد. اگر مسئولان پیشین واقعا دست به چنین سوءاستفادههایی زدهاند، جای سوال است که چرا “نگارندگان جوابیه” که غالبا اساتید همین دانشکده هستند، سکوت کردند و اجازه پایمال شدن حق الناس را دادند؟
جای سوال است، جناب آقای دکتر سیف که در وسط جلسه 23 خرداد ماه جهت انجام فریضهی مبارک نماز، جلسه را برای دقایقی ترک میکند و تا این حد برای انجام فرائض حساسیت نشان میدهد، چرا در آن دوران که از نابود شدن حق الناس خبر داشتند شکایتی را تهیه و تنظیم نکردند تا مانع ضرر بیشتر جامعه علمی شوند؟ گیرم مدیران عموما همه همفکر و هم جهت بودند؛ اما قوه قضاییه که بنا به ادعا مستقل عمل میکند؟!
در “جوابیه” ایضا چنین قید شده که: “البته بايد افزود تخلفات و موارد محرمانهای از بعضي مديران قبلي وجود دارد كه به سبب حفظ شان و آرامش محيط مقدس دانشگاه و حفظ حرمت و آبروي مديران قبلي از طرح آنها در اينجا خودداري ميكنيم، اما از طرق قانوني رسيدگي ميشود.”
باید پرسید آیا موضوعی بالاتر از منتسب کردن این افراد به آنچه که فتنه 88 نامیدهاید یافت شده؟ تخلفات آنها آیا بزرگتر از تخلفات منافقینی است که اساتید دانشگاهی را به جبهه آنها مربوط نمودهاید؟ بیصبرانه جامعه علمی کشور منتظر این مهم است که مشخص شود چه کسی و یا چه کسانی مرتکب خلاف قانونی – شرعی شدهاند. هر چند که باید این عزیزان را خطاب قرار داد که اگر محیط دانشگاه را مقدس میدانید، چرا اجازه حضور افرادی را میدهید که این مقدسگاه را چنین بیبنیه میکنند. در آن 8 سال دقیقا کجا بودید؟!
پاراگراف پایانی “جوابیه” به سبک و سیاقی خاص اینگونه پایان مییابد: “در پايان يك بار ديگر ضمن قدرداني و حمايت قاطع از رئيس و معاونان و مديران ارزشي و انقلابي دانشگاه تهران به ويژه رئيس محترم دانشكده ادبيات و علوم انساني، جناب آقاي دكتر عبدالرضا سيف، به دسيسهبازان و توطئهگران و رجالههاي سياسي و پادوهاي فرومايه آنان كه با مكر و حيله قصد فريب دانشجويان و اختلال در دانشگاه را دارند گفته سردار دلها را تكرار ميكنيم كه ما «ملت امام حسينيم» و مفتخر به برگزاري مراسم عزاي حسينيم. به فضل و ياري الهي پشت در پشت يكديگر با تمام توان در برابر تمام دنياي منافقين ايستادهايم.”
داریوش رحمانیان: پروندهسازی در دانشکده رواج یافته
داریوش رحمانیان، از اساتید شناخته شدهی حوزه تاریخ و دانشیار گروه تاریخ دانشکده ادبیات دانشگاه تهران از معدود اساتیدی بود که ضمن ابراز انتقاداتی از هیات رئیسه کنونی، رضایت به درج نام خود در این گفتوگو را داشت. او گلایههای فراوانی در خصوص مدیریت جدید دانشکده ادبیات ابراز داشت.
رحمانیان گفت: من از محتوای نامهی اعتراضی در مورد ریاست دانشکده آگاهی ندارم. اما در خصوص مدیریت ایشان در چند ماه اخیر آگاهیهایی دارم. در این باره باید گفت مدیریت جدید، به شدت باعث نارضایتی در دانشکده شده است. پیش از هرچیز اشاره میکنم که من سالهاست که به دلایلی از گفتوگو با رسانهها پرهیز دارم و به ندرت به گفتوگو تن میدهم. همچنین باید اشاره کنم که بهتر میدانستم که بحران مدیریت دانشکده کار را به جایی نکشاند که امثال من ناچار بشویم با رسانهها گفتوگو کنیم. ایکاش میشد اینگونه مسائل را در دانشگاه طرح و حلوفصل کرد. ایکاش گوش شنوایی بود. ایکاش مدیر دانشکده و عوامل او خود به دست خود یک اعتراض ساده و درست صنفی و اداری را به رسانهها نمیکشاندند و به اعتراض صنفی و مدنی انگ سیاسی نمیزدند و با تعبیرهای تند منتقدان و معترضان را به فتنهگری متهم نمیکردند. ایکاش با این اعتراض اداری و صنفی با آرامش و مدارا برخورد میکردند و آن را به جبههی نبرد حق و باطل تفسیر و تعبیر نمیکردند. نمیدانم چرا اعتراضات بحق صنفی و مدنی و اداری بایستی با تعابیری چون فتنه و… تفسیر و روایت شوند؟!
وی افزود: اگر چنین نشده بود من ترجیح میدادم مسائل در درون دانشکده به بحث و گفتوگو گذاشته شود. اما چه باید کرد که راه بسته است و گوش شنوایی نیست. آنچه هست تهمت و توهین و افتراء و پروندهسازی و… است. کوچکترین انتقاد و اعتراض را سیاسی میکنند و به مخالفت با نظام و انقلاب و… تعبیر میکنند و این بگمان من ظلم به همین نظام است. از کیسهی نظام خرج میکنند و باکی ندارند که برای حفظ موقعیت و مقام خود به سرمایهی معنوی و آبروی نظام دستبرد بزنند. من از سیاستزدگی و شعارزدگی بیزارم. اعتراض به سوءمدیریت و سوءاستفاده از قدرت و موقعیت و مقام را حق قانونی خود میدانم.
این تاریخدان ادامه داد: این مدیریت نیست؛ بلکه گونهای از تیولداری است. انگاری همان سنت تیولداری قدیم را احیاء کردهاند. فکر نمیکنم نهادهای علمی و دانشگاهی کشور را بتوان به این شکل مدیریت کرد. بیگمان این گونه اداره کردن دانشگاه، آسیبهای پرشمار در پی خواهد آورد و هزینههای سنگین و جبرانناپذیر روی دست کشور خواهد گذاشت.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: یک نمونه بسیار ساده از شیوهی مدیریتی آقایان به جلسهی چند مدت پیش باز میگردد. ابتدا رئیس داشکده خود را به شورای گروه ما ( گروه تاریخ) دعوت کرد. او همراه با معاونانش به شورای گروه آمدند. در آن جلسه بیشتر استادان گروه حضور داشتند. ایشان (سیف) حدود 50 دقیقه سخن گفت که بخش عمدهای از آن فقط هشدار و تهدید و خط و نشان کشیدن و متهم کردن مدیران پیشین دانشکده بود. سرانجام بیآنکه منتظر شنیدن سخنان و پیشنهادها و پاسخهای استادان بماند ناگهان از جلسه بیرون رفت!
وی در ادامه بیان داشت: من به این مساله اعتراض کردم که این شورا شخصیت دارد و شما با این رفتار خود، به شخصیت شورا توهین میکنید. شما 50 دقیقه صحبت کردید، در مقابل 5 دقیقه هم بنشینید و از دیگران حرف بشنوید. این نمونهای روشن از دهنکجی ایشان به استادان و اهانت آشکار به شورای گروه به مثابهی یک شخصیت حقوقی است. در میان اعضای حاضر در جلسه استادانی بودند که بیش ازسی سال سابقهی تدریس دارند. اینکه با استادان مثل کودکان مدرسه دوران قرونوسطی رفتار شود نشانهی وخامت اوضاع و یک گواه روشن است از بحران مدیریت. در روزگار ما با بچههای دبستان هم اینگونه رفتار نمیکنند!
رحمانیان در مورد تغییر مدیر گروه تاریخ نیز تصریح کرد: ایشان مدیر گروه را تغییر دادند. مدیری که با اکثریت آراء انتخاب شده بود و انسان سلیم و سالم و توانمند و شناخته شدهای هم در سطح ملی و هم در مجامع بین المللی و نزد ایرانشناسان هستند. آقای دکتر “گودرز رشتیانی” به یکباره از سمت خود برکنار شدند. هیچ توضیحی هم در خصوص این تصمیم ارائه نشد. در چنین مواردی باید عرف و اخلاق و قاعده رعایت شود. مدیر یک گروه باید بسیاری از شرایط و لوازم ِمدیریت را داشته باشد. باید دارای تجربه کافی باشد و از سوی همکاران خود مورد تایید باشد.
وی ادامه داد: مدیران گروهها با رأی اعضاء انتخاب میشوند. تعامل و مناسبات مدیران دانشکده و دانشگاه با گروهها، تابع روشها و عرف و قواعد و شیوههای خاصی است که اگر نادیده گرفته شود اختلال اساسی پدید خواهد آورد. دود این اوضاع به چشم همه میرود اما بیش از همه دانشجویان آسیب میبینند.
او در پاسخ به این سوال که “ضمن تغییر مدیریت جدید گروه، تغییری هم در چارت درسی گروه تاریخ رخ داده یا خیر؟”، اشاره کرد: پاسخ این پرسش را باید از جناب دکتر رشتیانی بخواهید. گمان میکنم برنامهای که ایشان برای نیمسال آینده ریخته بودند دچار تغییراتی بشود. در نیمسال پیشین هم در برنامهی درسی خود من تغییراتی معنادار و ناگهانی پدید آمد. بنده سالهاست که “تاریخ معاصر ایران” را برای دانشجویان دکتری تدریس میکنم. در نیمسال پیشین 3 جلسه مشغول تدریس این درس بودم که ناگهان تدریس این درس برای بنده متوقف شد و درس را به استاد دیگری دادند!
این استاد دانشگاه در تایید سخنان سایر اساتید در خصوص نحوه انتخاب مدیر گروه ابراز داشت: برای تعیین مدیر گروه، سالهای قبل رای گیری میشد. ممکن بود به جای یک تن چند تن نامزد این پست مدیریتی شوند؛ در نهایت کسی که رای بیشتری کسب میکرد معرفی میشد. رئیس دانشکده و رییس دانشگاه نیز حکم ریاست را برای کسی صادر میکردند که بیشترین آراء را کسب کرده بود. سابقا، رییس دانشگاه و رئیس دانشگده تابع نظر گروه بودند.
این تاریخدان گفت: من در این سالها بسیار کم تن به گفتگو با رسانهها میدهم. اما امروز مشکلاتی ایجاد شده است که لازم میدانم سکوت خود را بشکنم و صحبت کنم. دانشگاه تهران نماد علمی کشور است و در دانشگاه تهران ، دانشکدهی ادبیات جایگاهی بسیار ویژه و بیمانند دارد. به جرات میتوان گفت هیچ دانشکدهای مثل دانشکده ادبیات با آبرو و اعتبار و منزلت و هویت ایران و ایرانی و تاریخپر بار ایران پیوند نخورده است. بدون تردید دانشکده ادبیات دانشگاه تهران یک نماد ویژه و یک سرمایهی ملی است. این اوضاع و احوال میتواند آیینهی اوضاع و احوال عمومی ما باشد. گروههای این دانشکده نیز بخصوص گروه تاریخ و ادبیات، شرایط بسیار متفاوتتری دارند. این دو گروه دارای ارزش و سرمایهی نمادین هستند.
وی ادامه داد: در روزگارانی روسای این دانشکدهها، استادان طراز نخست ادبیات و تاریخ کشور ما بودند. پارهای از آنان استادانی پرمایه و نامآور بودند که نه تنها در ایران که در جهان منزلت و اعتبار ویژه داشتند. گروه تاریخِ دانشگاه تهران استادانی بزرگ و نامدار داشت که چراغ پرفروغ دانشگاه تهران و نگهبان هویت و سرمایهی مفهومی و روایتی ایرانزمین بودند. به این موضوع حساس باید توجه داشت که در گروه تاریخ و دانشکدهی ادبیات، دانشجوهایی از ملیتهای گوناگون حضور داشته و دارند. از عراق و ترکیه و سوریه و پاکستان و هندوستان و کشورهای آسیای مرکزی تا کشورهای دورتر، همچون ژاپن و چین و کره و تایلند و آلمان و لهستان و … این موضوع دارای معنایی ژرف است و نشان از حساسیت گروههای تاریخ و ادبیات و… دارد. در دانشکدهی فنی و علوم پزشکی با چنین موقعیتی روبرو نیستیم. حتی در صورت وجود دانشجوی خارجی در این دانشکدهها، راجع به فردوسی و حافظ و تاریخِ تمدن و فرهنگ ایرانی صحبت نمیشود. این موضوع نشان میدهد که شرایط این گروهها حساسیت ویژهای دارد.
این استاد دانشگاه گفت: سالهاست از یک چارچوب نظریهای و مفهومی به نام “سرمایه مفهومی” و “سرمایه روایتی” سخن میگویم. بارها در این باره سخن گفتهام . اکنون هم میگویم مسالهی ایران و ایرانیت صرفا در یک جغرافیای طبیعی خلاصه نمیشود. ایران فقط در رشته کوههای البرز و زاگرس و دریای کاسپین و خوزستان و خراسان و خلیج فارس … معنا نمییابد. سرمایه این کشور فقط نفت و گاز و مس و طلا نیست. بزرگترین و بنیادیترین سرمایهی این کشور “نام مقدس ایران” است. این مفهوم ایران است که مفهومی بینظیر در میان کشورهای دیگر دارد. ایران فقط نام یک کشور نیست؛ بلکه نام پهنهای بزرگ و و نام یک حوزهی فرهنگی-تمدنی است. مفهوم/ روایت ایران بزرگترین سرمایهی ایران است.این مفهوم/روایت است که شیرازهی کشور را ساخته و آن را در گذر روزگاران سرپا نگه داشته است. آیندهی این سرمایه بدرجات و از جهات گوناگون به دانشکدههایی چون دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران گره خورده است و به همین دلیل عرض میکنم که آنچه در ماههای اخیر در دانشکدهی ادبیات پیش آمده، مایه نگرانی برای بسیاری از استادان ایراندوست این دانشکده شده است.
عضو هیات علمی گروه تاریخِ دانشکده ادبیات دانشگاه تهران تصریح کرد: از نظر “گفتمانی و روایتی” اگر در این سطح، نسبت به مدیریت نهادهای فرهنگی بیتفاوت باشیم ایران لطمات سنگینی خواهد خورد. دانشگاه تهران با دانشگاههای دیگر کشور بسیار متفاوت است. چه معنایی دارد مدیریت کنونی این دانشکده به این شکل باشد؟ ایجاد افسردگی و دلتنگی و گوشهگیری در میان استادان چه معنا و پیامدهایی دارد؟ من 30 سال است که در دانشگاهها تدریس میکنم. اکنون وضعیت طوری شده که بسیاری میخواهند بازنشسته شوند و از دانشگاه بگریزند.
رحمانیان گفت: دستاورد این نوع مدیریت،”بر باد دادن” زحمات پیشینیان و تاریک کردن راه آیندگان است. من با تاکید عرض میکنم که دانشکدهی ادبیات دانشگاه تهران، تاریخ بزرگی دارد. خوب بنگریم چه کسانی در این دانشگاه سر رشته داشته و دارند. کارنامهی استادان پیشین را بازخوانی کنید. ببینید چه افراد بزرگی اینجا حضور داشتهاند. گویی کسانی عمد دارند که بر سرمایهی مفهومی و روایتی ایران چوب حراج بزنند.
یک استاد دانشکده ادبیات: منتقدان ضد انقلاب نیستند
به گفتهی یکی دیگر از اساتید دانشکده ادبیات که به شرط عدم انعکاس نامش حاضر به گفتوگو شد، در صورت سیاسی کردن ماجراهای پیش آمده، همه متضرر خواهند شد. او که از منتقدان مدیریت سیف است ابراز امیدواری کرد مسئولان دانشگاه بتوانند قبل از آغاز سال تحصیلی جدید مشکلات پیش آمده را حل و فصل کنند.
او گفت: وضعیت دانشکده وضعیت خوبی نیست و امیدواریم این موضوعات به زودی حل و فصل شوند. به هر حال باید با این مساله که مصداق توهین به دیگران است، صبر به خرج داد و بزرگوارانه برخورد کنیم. از طرفی صدر تا ذیل مساله نیز کاملا روشن است و نیازی به تحلیل عمیق ندارد. من بعید میدانم که این افراد با همین شیوه بتوانند مسیر خود را تا پایان ادامه دهند. منطقی نیست کارهای اینچنینی که فقط هزینه ایجاد میکنند، ادامهدار باشند. امید است مسئولان بالارده دانشگاه تصمیم و تدبیری بیندیشند و عاقلانه عمل نمایند.
وی ادامه داد: چند هفتهی دیگر دانشگاهها بازگشایی میشوند. مطمئنا ادامهی این روند برای دانشگاه جالب نیست. آرزو دارم سایر مقامات دست به لج بازی نزنند و عاقلانه تصمیم بگیرند تا برای دانشگاه هزینه تراشی صورت نگیرد. کشور ما به یک محیط علمی و آرام و بدون تنش و بدون دغدغه نیاز دارد. هم دانشجو و هم اساتید به چنین فضایی نیازمندند. قبل از اینکه سال تحصیلی شروع شود باید چنین فضای آرامی در دانشکده و دانشگاه ایجاد شود.
این استاد شناختهشدهی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در خصوص انتقال رفتارهای رئیس دانشکده به رئیس دانشگاه تصریح کرد: ما چنین دسترسی نداریم که چنین کاری انجام دهیم. خبری هم از این کار ندارم. از هر روی مدیریت اقتضا میکند که این تدابیر ویژه اندیشیده شود تا از تنشها کاسته شود. بدون شک دانشگاه تهران و دانشکده ادبیات از مراکز بزرگ علمی کشور هستند که در کلیت سرنوشت سایر دانشگاهها تاثیرگذارند. اگر خدای ناکرده در این دانشگاه تنشی ایجاد شود، یقینا انعکاس و نتایج مثبتی را برای کلیت دانشگاههای ایران پیش رو نمیبینیم.
او گفت: اگر اختلاف و رقابتی وجود دارد، باید در محدودهی یک رقابت علمی باشد و در چارجوب مسائل اخلاقی خلاصه شود. اگر دانشکده از وضعیت طبیعی خود خارج شود، این رخداد به سود هیچکس نخواهد بود و دانشگاه دچار لطماتی خواهد شد و آموزش عالی کشور نیز آسیب میبیند و اهدافی که برای وزارت علوم تعریف شده، زیر سوال خواهد رفت.
وی در واکنش به این موضوع که حرکتهای صورت گرفتهی اخیر در دانشکده ادبیات با عنوان حرکتهای انقلابی شناخته میشوند تصریح کرد: بعید میدانم این حرکتها انقلابی باشند. کسی در این دانشکده ضد انقلاب نیست. شخصا گواهی میدهم که هیچ فردی در بین همکاران ما ضد انقلاب و وابسته به بیگانه نیست. همه فرزندان این سرزمین هستیم. سیاسی کردن ماجرا، وضعیت دانشگاه را به سمت دیگری میکشاند که مطمئنا به نفع کسی نیست. این وضعیت به حوزهی اجرا و مدیریت باز میگردد. سیاسی نمودن مبحث خطا است و شخصا تعجب میکنم که برخی افراد، مسائل دانشگاهی را سیاسی میکند. اگر در این شرایط جریانات سیاسی هم وارد شوند، وضعیت کاملا آشفتهتر خواهد شد.
این عضو هیات علمی دانشگاه تهران در پاسخ به این سوال که چرا در متن “جوابیه” نگارندگان زنگ خطر را اذناب ورشکسته و مشارکتیها و فتنهگران 88 نامیدهاند، گفت: بدون شک این ادبیات، یک ادبیات علمی نیست. مدیران مربوطه باید بدانند که سیاسی جلوه دادن یک مبحث کاملا اجرایی به نفع کسی تمام نمیشود. این اختلافات میتواند در هر گوشهای از کشور به وجود آید و نباید آنرا سیاسی کنیم. بزرگان دانشگاه باید پدری کنند. اگر به گروهی از دانشجویان این اتهامات را نسبت میدهند، بزرگان دانشگاه با نگاه پدرانه و با پرهیز از سیاسی کردن ماجرا، تصمیم عاقلانه بگیرند. من نزد منتقدین، نگاه سیاسی ندیدم و آن القاب سیاسی با آنها هیچ سنخیتی نداشت.
وی افزود: البته ممکن است که آنها نگاه سیاسی خاص خود را داشته باشند؛ ولی به هر جهت نگاه آنها خارج از موازین و چارچوب نبود. در یک محیط شاداب باید تفاوت نظرها وجود داشته باشد؛ چه سیاسی و چه غیر سیاسی. با این وصف این تفاوت نگاهها را نباید وارد امور اجرایی کرد.
او با توجه به مساله مقاوم سازی دانشکده، در خصوص وضعیت کنونی دانشکده ادبیات گفت: مسئولان مربوطه با توجه به مشکلاتی که دانشکده داشت، تصمیم به مقاوم سازی آن گرفتند. فرایند این مقاومسازی از دورهی مدیریت قبلی شروع شده و اکنون هم ادامه دارد. البته من در این خصوص تخصصی ندارم و باید متخصصین مربوطه نظر بدهند که وضعیت چطور است. در مجموع حال حاضر دانشکده، شبیه یک کارگاه ساختمانی است و همه جا غبارآلود شده؛ امیدواریم تا اواسط شهریور ماه که درسها شروع میشوند دانشکده مرتب شده باشد… ان شاءالله.
خاطرنشان میشود از هیات رئیسه دانشکده ادبیات و همچنین ریاست دانشگاه تهران، هیچ یک حاضر به گفتوگو نشدند. بدون شک از انعکاس سخنان مسئولان مربوطه استقبال میشود.
انتهای پیام
گزارش عالی بود
همشو خوندم
دانشکده ادبیات باید تعطیل شود.