«تحرکات انتخاباتی» میانهروها برای «برگشت به قدرت» به روایت سایت اصولگرا
سایت اصولگرای جهان نیوز با بازنشر مصاحبهی اخیر انصاف نیوز با محمد قوچانی، فعال سیاسی میانهرو، پنج نکته را در نقد آن مطرح کرده است. متن کامل این گزارش که با عنوان «تحرکات انتخاباتی یکجانشینها برای برگشت به قدرت» منتشرشده، در پی میآید:
«حسن روحانی در بیانیهای که بعد از ثبتنام در انتخابات مجلس خبرگان داشته از لزوم بنبستشکنی و اهمیت آن در شرایط فعلی گفته است. رئیس دولت های یازدهم و دوازدهم میگوید راه حل را باید در جایی جز “خانه” و “خیابان” جستوجو کرد و در نشست اخیرش نیز بر آن تاکید کرده است.
سایت اصلاح طلب انصافنیوز در گفتوگو با محمد قوچانی، رئیس کمیته سیاسی حزب کارگزاران سازندگی ایران و از چهره های های نزدیک به حسن روحانی در مورد تعریف بنبستشکنی در نگاه روحانی و راهی که نه خانه است و نه خیابان، پرسیده است.
قوچانی در خصوص بیانیه روحانی درباره لزوم بنبستشکنی گفت: “بنبستی که مدنظر آقای روحانی است با بنبست آقای خاتمی هم شباهت دارد و هم تفاوت. شباهت آن در نسبت میان جامعه و حکومت است. آقای خاتمی و آقای روحانی هر دو معتقدند که میان دولت به معنی عام کلمه و ملت شکافی به وجود آمده که در انتخابات سال ۹۸ و سال ۱۴۰۰ عمیق شده و در اعتراضات ۱۴۰۱ هم به یک گسل بدل شده است. این گسل فاصلهای بسیار نگرانکننده است”.
به اعتقاد قوچانی متاسفانه نهاد انتخابات کارآمدی خود را از دست داده است و امسال احتمالا با یکی از سردترین انتخابات در تاریخ معاصر مواجه خواهیم شد. تفاوت حکومت جمهوری اسلامی با حکومت قبلی انتخابات بود که این هم کمرنگ شده است و برای آن باید فکری کرد. او ادامه داد: “شرایط به گونهای است که جریان اصلاحطلب به دلیل علقهای که به انقلاب و نظام سیاسی دارد، نمیتواند برانداز باشد؛ نه ممکن میداند و نه مفید و از طرفی اعتراضات خیابانی حتی اگر مدنی بدانیمشان هم به نتیجه مطلوب خود نرسیده است”.
محمد قوچانی در میانه توضیحش پرانتزی راجع به اعتراضات باز کرد و این طور پاسخش را ادامه داد: “من اعتراضات را به دو دسته تقسیم میکنم؛ یکی اعتراضات اجتماعی که مردم به حق اعتراض داشتند و نگران و ناراحت بودند و بخش دیگر مربوط به کسانی است که سعی کردند روی این اعتراضات سوار شوند. مقصودم از مورد دوم به طور مشخص اپوزیسیون خارج از کشور است که خود الان دچار فروپاشی شده و نتوانسته راهحلی ارائه کند.”
وی خاطر نشان کرد: “در حال حاضر دیگر اصولگرایی هم به معنی کلاسیکش وجود ندارد. اگر آقای ناطق نوری، آقای لاریجانی حتی آقای باهنر و جمعیت موتلفه را نماد اصولگرایی بدانیم، میبینیم که تمام این نمادها الان غایبند. آنچه باقی مانده جریانی است که خود را انقلابی مینامد، جریان پایداری و جریان آقای قالیباف است که خود را نواصولگرا مینامد. اینها همانهایی هستند که طیف راست جامعه را هدایت میکنند.”
قوچانی گفت: “آقای روحانی الان به صورت فردی وارد انتخابات شدهاند و ما نمیدانیم فرد دیگری با همین طرز تفکر اعتدال و توسعه در حوزه انتخابی تهران نامزد میشود یا خیر. شرایط و ردصلاحیتهای گسترده وزرات کشور و هیاتهای اجرایی اما به گونهای است که به نظر میآید، دولتی که خود از درون یک بیرقابتی به قدرت رسیده، فکر میکند میتواند این بیرقابتی را تئوریزه کند. آقای روحانی برای شکستن این دولت بیرقیب وارد عرصه شده است.”
وی با بیان اینکه متاسفانه قوانین ما به گونهای است که اگر شخصی با حداقل رای و حتی تنها ۱۰۰۰ رای نماینده مجلس شود، میتواند قانونگذاری کند مثل همین قانون حجاب گفت:”در حال حاضر شما با مجلس اقلیتی روبهرو هستید که هر قانونی از حجاب گرفته تا شبکههای اجتماعی و بازنشستگی و…. را میتواند تعیین کند و عنوانش هم قانون باشد. من نمیگویم انتخابات، من میگویم سیاستورزی.
قوچانی گفت:” تا این لحظه رفتارهایی که رسانههایی مانند صداوسیما و اصولگرایان تندرو از خود نشان دادهاند کاملا به نفع آقای روحانی بوده است. این نقطه تمایز روحانی و بقیه کسانی است که در خبرگان ثبتنام کردهاند و حتی حاضر نیستند، نامشان را اعلام کنند. برای من خیلی عجیب است هیچ ثبتنامی در تهران در صدر اخبار قرار نگرفته است. عصبانیت و ناراحتی مردم از سیاسیون طبیعی است و گرم نشدن این انتخابات قابل پیشبینی است ولی حسن روحانی میتواند نوعی اتمام حجت با حاکمیت و بخشی از جامعه باشد.”
درباره اظهارات قوچانی باید به چند نکته اشاره کرد:
یک: اینکه تنها تفاوت نظام جمهوری اسلامی با رژیم دست نشانده و سفاک پهلوی را «انتخابات» بدانیم خود یک بی شرمی است. فارغ از عزت و استقلال و پیشرفت، مقایسه یک نظام مردمی با پشتوانه حدود 300 هزار شهید و ده ها میلیون حامی که به عناوین مختلف ارادت خود را به طور علنی ابراز میکنند با یک رژیم طاغوتی و دست نشانده در کمترین حالت دور از انصاف است.
دو: برگزاری بیش از چهل انتخابات در 44 سال که در موارد قابل توجهی از آن هم خروجی صندوق از جریانات مدعی اصلاح طلبی بوده است سند دیگری بر بطلان ادعای قوچانی است. حال اینکه اصلاح طلبان با خلف وعده پس از پیروزی مثل مجلس دهم و یا دولت روحانی به مردم پشت کرده و باعث دلسردی برخی افراد شوند ربطی به نهاد انتخابات ندارد.
سه: اصطلاح جرزنی کامل ترین تعبیر برای اصلاح طلبان است که البته افکار عمومی با آن به خوبی آشنا هستند. چرا که افراد این جریان عادت دارند به هنگام شکست انگشت اتهام را به سمت دیگران بگیرند. حتی در موردی مثل سال 88 با اختلاف 13 میلیون رای دروغ بزرگ تقلب را مطرح کردند اما پیروزی روحانی با اختلاف چندصد هزار رای در چهار سال بعد را سالم ترین انتخابات نامیدند!
چهار: هم در مجلس گذشته و هم در شوراها و انتخابات ریاست جمهوری گذشته اصلاح طلبان با کاندیدا وارد عرصه رقابت شدند. اینکه اصلاح طلبان ازکاندیدای خود ناراضی بودند و یا گزینه مدنظر آنان از حداقل ها برای حضور برخوردار نبودند مشکل این جریان است. البته که این ایراد به شورای نگهبان در انتخابات سال 1400 وارد است چرا که با تامل و تحمل بیشتری که نشان می داد باعث می شد مشخص شود کاندیدای مطلوب اصلاح طلبان بیش از چهار پنج میلیون رای ندارد.
پنج: به آقای قوچانی باید تاکید کرد که ناراحتی دوری از قدرت این همه صغری کبری چینی لازم ندارد. اما اصلاح طلبان و اعتدالیون باید از خود بپرسند که در زمانه حضور در مسند قدرت برای مردم چه کردند؟ مردم بعد از سال 92 یک بار دیگر حسن روحانی را برگزیدند اما در پاسخ به سوال از سلامتی شان پاسخ هایی از جنس «FATF» و یا «واکسن سوهان قم نیست» شنیدند. مسئولان دولت با افتخار گفتند که مسکن نساختیم، یا وعده بزرگ رفع همه تحریم ها در سال 94 تا آخرین روز در حد حرف باقی ماند. البته همه اینها را در زمان جولان جواسیس و اشرافی گری مسئولان لمس می کردند. مردم به خوبی فرق خادم با غیرخادم، دلسوز با مدعی، تحرک با یکجانشنیی و حرف تا عمل را تشخیص میدهند»
انتهای پیام
من یک کامنت گذاشتم که مثل اینکه به مزاق سایت انصاف نیوز که خط و مشیء اصلاح طلبان داره خوش نیومد و منتشر نکرد من این نظرو میگذارم برای ثبت در تاریخ
در انتخابات پیشرو رقابت بین
1. اصولگراهای معتدل (سیاست بازها) به محوریت اقای لاریجانی که اینها استراتژیشون تعامل و همکاری با هر دولتیه حالا این میخواد اقای احمدی نژاد باشه یا اقای رئیسی یا که روحانی
2. رئالیستها/واقع گرایان (حقه بازها) به محوریت اقای قالیباف که اینها هر جا قدرت باشه اونجا لنگر میندازن. مثلا شعار رهبری سر میدن ولی با وجود اشکار شدن اختلافات اقای احمدی نژاد با رهبری اقای قالباف میره به دیدن اقای احمدی نژاد و خواستار ائتلاف باهاش میشه. یا با وجود انتقاد از اقای روحانی مهمترین ارگانش میشه روزنامه تهران امروز با لوگوی زن رقاصه و همه روزنامه نگاران اصلاح طلبم با حقوقهای نجومی استخدام میکنه در اونجاو…
3. اصولگرایانی که نسبت به شعارهایشان صادقن (دست اموز) به محوریت اقای رئیسی. یعنی شما اقای رئیسی رو وقتی نگاه میکنی از قبل در دهه شصت همین بوده الانم همینه و در ایندم همین خواهد بود و رهبری و ارگانهای نظام هر چی بهش دیکته کنند این همون برنامه رو مثل ربات اجرایی میکنه
4. اصلح طلبان و اعتدالیون (غربگرایان) به محوریت اقای روحانی که بنظرم اینها کاملا خالص سازی شدن و تمام سوز و شانسی در انتخابات ندارن