دروغهای شاخدار با طعم موفقیت
عطیه محمدی، کارشناس ارشد روانشناسی عمومی، در روزنامه ولایت قزوین نوشت:
«هفت راز موفقیت آسان، دلاری پول در بیار، آموزش زبان انگلیسی در یک ماه، یک هفته ای اوستای بورس شو، درآمد 40 میلیونی در هفته، افزایش اعتماد به نفس در یک هفته، در سه جلسه با کمرویی خداحافظی کن، کاهش وزن در دو هفته، کسب رتبههای تکرقمی با ثبتنام در دورههای فشرده، جوانسازی پوست در یک جلسه، ترک اعتیاد در یک هفته و …»
آگهیهای تبلیغاتی از این دست که به مدد فضای مجازی و ضریب نفوذ بالای رسانههای اینترنتی در سطح جامعه به شدت فراگیر شده است، در کنار برگزاری کارگاهها، همایشها و جلسات انگیزشی و کتابهای انگیزشی فراوان، باعث شده تا ذائقه جامعه به سمت حاضریخوری و راحتطلبی متمایل شود. هر چند کاملا آشکار است که این دست تبلیغات و همایشها و کارگاهها نمادی از روانشناسی زرد هستند و به منظور اهداف اقتصادی طراحی شدهاند ولی نسل امروز بر این باور است که با باورهایش میتواند بدون تلاش و زحمت، آنچه را که دیگران با تلاش و زحمت هم به سختی به دست آوردهاند، به دست بیاورد. غافل از اینکه چرا باید فردی که مدعی است شما را به درآمدی بالای 200 میلیون در ماه میرساند، سیدی آموزش این کسب مدل درآمد را به قیمت 40 هزار تومان به فروش برساند! آیا کسی با این توانمندی نیازمند 40 هزار تومان یک دانشجوی مشروطی است؟ آیا یادگیری این مدل کسب درآمد میلیونی تنها با پرداخت 40 هزار تومان امکانپذیر است؟ آیا امکان ندارد با افزایش جامعه هدف این کسب و کار درآمد خود فرد آموزش دهنده کاهش پیدا کند؟
حتی نوشتن سناریوی لاغری و ترک اعتیاد و یادگیری زبان و آشپزی حرفهای در یک هفته، برای یک فیلم طنز هم به این راحتی که در تبلیغاتهای امروزی دیده میشود، چندان آسان نیست و مخاطب اجازه بازی با شعورش را حتی در یک فیلم طنز نمیدهد!
با این حال این داستان یک واقعیت تلخ است و متاسفانه با ورود بلاگرها به این عرصه و انتشار تصاویر و فیلمهای خصوصیشان در فضای مجازی و ادعای کسب موفقیت از همین شیوه و روش، این روند شتاب بیشتری به خود گرفته است و رهیافت موفقیت بدون اعمال شاقه در زمره اهداف و برنامههای نسل جوان قرار گرفته است. این رویکرد بیتعارف در حال از بین بردن منطق و حساب و کتاب در آموزش، ورزش، پزشکی، اقتصاد و … است و عدهای بدون کمترین اندیشه بر این باورند در کوتاهترین زمان ممکن میتوانند، پولدار شوند، به تناسب اندام برسند، چربیهای اضافهشان را کم کنند، اعتیادشان را ترک کنند، وارد بورس شوند، به راحتی به زبانهای خارجی صحبت کنند، خیلی حرفهای و بینالمللی آشپزی کنند، فن بیان بیاموزند، وارد دنیای بورس و تجارت شوند و …
غافل از اینکه برای رسیدن به هر موفقیتی باید اندیشه کرد، تصمیم گرفت، تلاش کرد و گاهی اوقات ریاضت کشید. ایده کسب موفقیت بدون تحمل مشقت و سختی، نه میانبر است و نه چاکراه بلکه مسیری به سمت تباهی است و اگر خیلی خوشبینانه به داستان نگاه کنیم و مثل این دوستان مثبتاندیش باشیم، قطاری که سوار آن شدهایم مثل قطار شهر بازی ما را به جای اول باز میگرداند!
هیچ آدم عاقلی منکر خوشبینی و مثبتاندیشی نیست و اساسا تفکر منفی باعث سرخوردگی و افسردگی میشود ولی باید باور داشت خوشبینی تنها راه موفقیت نیست و یکی از الزامات موفقیت داشتن روحیه مثبتاندیشی و امید به آینده است. در ضمن این نکته را هم باید پذیرفت که احساساتی مثل ناامیدی، ترس، بیم و هراس از آینده و … از واکنشهای طبیعی روح و روان در شرایط گوناگون است و به معنای ضعیف بودن و بیکفایتی یک فرد نیست. بلکه باید با تلاش در صدد کنترل و مهار این احساسات برآمد و مانع از غلبه آنها بر رویاها و زندگی آینده شد.
به هر روی آنچه عیان است تبعات منفی جامعه مجازی در زندگی واقعی افراد جامعه اثرات خود را نهادینه کرده و صدای طبل رسیدن به دروازههای موفقیت آن هم بدون سعی و تلاش خیلی بلند و آشکار به گوش میرسد و نسل جوان هم که به حاضریخوری و رفتن راه صدساله در یک شب علاقهمند است، بیشتر از سایر اقشار جامعه این ندا را نیوش میکند و به آن گوش جان میسپارد.
در جامعهای که کتاب، مطالعه، اندیشیدن، مراجعه به اهل فن و طلبیاری از روانشناس و مشاوره گرفتن کمرنگ شده و بلاگری، برهنگی، مدگرایی، دست برداشتن از اعتقادات مذهبی نشانه به روز بودن افراد شده، طبیعتا تبلیغات مسموم و روانشناسی زرد، جایگاه منیعی پیدا میکند و رویکرد رسیدن به اهداف در کوتاه مدت بدون تلاش راهی برای پولدار شدن عدهای شده که از بیسوادی و غفلت جوانان سواستفاده میکنند.
در این بین شاید مدرسه و دانشگاه بتوانند نقش مهمی در تربیت افکار نسل جدید داشته باشند. نسلی که شهرت و ثروت را در بازده زمانی کوتاه میخواهد و چنان درگیر فضای مجازی و تبلیغات دروغین شده که گویی استثمار فکری شده و به رباتی مبدل شده که خواستهها و باورهای نادرست را در کوتاهترین زمان و بیهیچ اندیشه میپذیرد و آن را سر لوحهی خود قرار میدهد. استفاده از ظرفیت رسانهها، مشاوران مدارس و روانشناسان نیز بدون شک در شناساندن راه و مسیر درست، موثر خواهند بود. کار امروز را به فردا نیفکنیم.
انتهای پیام