شباهت رهبری و هاشمی در شکایت به خداوند!
محمد توکلی، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی نوشت:
بنا بر آنچه سیداحمد خاتمی، نمایندهی اصولگرای مجلس خبرگان رهبری، میگوید، آیتالله خامنهای گفته است که شکایت از «فتنهگران» سال 88 را پیش خدا خواهد برد. همان کاری که در سال 84 مرحوم هاشمی هم از آن سخن گفته بود!
آیت الله هاشمی پس از شکست در انتخابات سال 84 دربارهی گلایههایش از آن انتخابات گفته بود که «به دادگاه عدل الهی شکایت میبرم» و ظاهرا آیت الله خامنهای هم پس از حوادث رخداده پس از انتخابات 88 به این نتیجه رسیدهاند که میباید شکایت از «فتنهگران» را به همان دادگاه ارجاع دهند.
پرسشی که در واکنش به این شباهت میتوان به آن پرداخت این است که علت چنین شباهتی در نگاه این دو استوانهی نظام سیاسی برآمده از انقلاب مردم ایران در سال 57 چیست؟
این هر دو چه به لحاظ شخصیت حقوقی که در جمهوری اسلامی ایران داشتهاند و چه به دلیل ویژگیهای شخصیتی هر یک از چنان نفوذ و قدرتی برخوردار هستند که در همین دنیا حق خود را وصول کنند اما چرا ترجیحشان این است که کار را به فردای قیامت بکشانند؟
میتوان پای «مصلحت نظام» را به میان کشید و مدعی شد که آیت الله هاشمی بنا بر دلایلی و آیت الله خامنهای به دلایل دیگری شکایت از راههای رسمیِ این دنیایی را به «مصلحت» ندانسته و ترجیح دادهاند گلایههای خود را در مسیر آن دنیایی پیگیری کنند اما اگر این توجیه را هم بپذیریم به نظر میآید این شباهت رهبری و هاشمی در ارجاع شکایت به خداوند به موضوعی دیگر و زمینیتر هم برمیگردد!
احتمالا هم مرحوم هاشمی و هم آیت الله خامنهای به این نتیجه رسیدهاند که سیستم قضایی در ساختار فعلی توان و امکان آنکه به چنین شکایتهایی رسیدگی کند ندارد و به همین دلیل ترجیح دادهاند به جای آنکه از مسیری زمینی شکایت خود از دیگران را پیگیری کنند راهی آسمانی را برگزینند و صبوری کنند تا روز جزا فرابرسد.
بیاییم فرض کنیم آیت الله هاشمی از دستاندرکاران نظارتی و اجرایی انتخابات به قوه قضاییه شکایت میبرد؛ آیا دستگاه قضایی ایران با مختصاتی که از آن سراغ داریم میتوانست حکمی به نفع هاشمی صادر کند که نتیجهی آن برخورد با مسئولان شورای نگهبان، دولت و دیگر نهادها باشد؟ آیا قوه قضاییه توان و امکان حکمی مبنی بر ابطال آن انتخابات (و هر انتخابات دیگری) را داشته و دارد؟
ماجرای شکایت آیت الله خامنهای از «فتنهگران» به خداوند هم از همین جنس است. رهبری نظام به خوبی آگاهند که بررسی چنین پروندهای در سیستم قضایی کشور به دلایل مختلفی به نتایج خوبی ختم نخواهد شد. نخست آنکه، قوه قضاییه – درست یا غلط – به عنوان یکی از نهادهای انتصابی زیر نظر رهبری دانسته میشود و در نتیجه داور و شاکی چنین پروندهای در یک سوی میدان قرار دارند.
دو دیگر آنکه، با توجه به سطح پایین اعتماد جامعه به نهادهای گوناگون رسمی از جمله قوه قضاییه حکم صادره از چنین دادگاهی مورد پذیرش کسر قابل توجهی از مردم قرار نخواهد گرفت.
اینکه رهبری نظام و یا مرحوم آیت الله هاشمی و یا هر فرد دیگری گلایه و شکایت از خود دیگران را برای روز جزا نگاه دارد انتخاب شخصی آنهاست اما به نظر میآید که اگر بتوان به دلایل جدیتر عدم شکایت رسمی به سیستم قضایی توجهی جدی نشان داد و همین را بهانهای برای تغییر برخی ساختارها و نگاهها به نهادهای رسمی قرار داد گام مهمی به پیش خواهیم رفت.
انتهای پیام
این دو مورد فرق میکنه. چطور؟ :
آقای هاشمی رفسنجانی از سال هفتاد و شش شروع کرد به شایعه تقلب دامن زدن: (البته تحلیل من است. خدا عالم است):
1-سال هفتاد و شش یک یا دو هفته قبل از انتخابات در نماز جمعه گفتند که مبادا کسانی برای … در رای مردم تقلب کنند. (مهم اینکه اگر هم این احتمال وجود داشته، تقلب را مجری یعنی خود دولت هاشمی باید انجام میداد) بعد هم گفتند فقط تذکر پیشگیرانه بوده. در حالیکه معلوم بود فقط برای تحرک مردم به رای دادن به خاتمی بود. یاد شعار نامردانه اون موقع بیفتید که “مینویسیم خاتمی، میخوانیم ناطق”.
2-سال 78 در انتخابات مجلس ششم که گفتند تقلب شده و آرا ابطال شد و … (نمیدانم واقعا تقلب شده بود یا نه).
3-سال 84 هم گفتند تقلب شده (یعنی دو.لت آقای خاتمی تقلب کرده) که آآقای خاتمی تکذیب کردند. فکر نمیکنم کسی اوضاع آن سال را یادش باشد (که به ایشون میگفتند عالیجناب سرخ پوش) و خیال کند هاشمی رای می آورده و با تقلب حذفشان کرده اند. حداقل اصولگرایان و اصلاحطلبان اطراف من که به هاشمی رای ندادند. (البته یادم میاد که مشاور آقای کروبی میگفتند تقلب به وسیله طرفداران هاشمی شده و از آرای ایشان به نفع احمدی نژاد کم شده چون هاشمی معتقد بوده در برابر کروبی میبازد. ولله عالم)
4-سال 88 هم که باز انگار بهشون قضیه تقلب مزه کرده بود، دوباره گفتند تقلب شده ولی حاضر نبودند در دادگاه شکایت کنند و حاضر به بازشماری آرا هم نشدند درحالیکه ریاست خبرگان و مجمع تشخیص بودند.
البته الان وضعیت رد صلاحیت ها به گونه ای هست که دیگر نیازی به تقلب نیست. با تقلب و یا بدون تقلب نتیجه یکی است!
این تحلیل آبکی و آبدوغ خیاری ( ببخشید که اینجور میگم ) هست .البته میدونم که هدف در کنار هم قرار دادن این دو شخصیت و نوعی همسان و هم طراز پنداری در لایه دوم این متن هست .
یادتون رفته که حد فاصل بین مرحله اول و دوم انتخابات سال 84 خاتمی دولت را تعطیل کرد !!!( این بی سابقه ترین دخالت آشکار یک دولت در انتخابات بود)و وزرای دولت رو به اقصا نقاط ایران برای جلوگیری از شکست هاشمی و بازنده کردن احمدی نژاد فرستاد ؟؟ وزرای اصفهانی و کرمانی وتبریزی و … به استانهای خودشون رفتن تا هر طور شده جلوی روند رو به جلو احمدی نژاد رو بگیرند.
و نمیدونم هاشمی میخواسته از کی شکایت بکنه ؟؟؟ احتمالا باید از خود خدا شکایت به خدا میبرده که چطور تقدیر مانع آرزوهای هاشمی شد. یقینا با وجود دولت خاتمی بعنوان مجری انتخابات به هیچ عنوان امکان تقلبی که منجر به تغییر نتیجه انتخابات بشه اصلا وجود نداشته ….. همانطور که همان بدنه دولتی که در سال 76 ظاهرا طرفدار ناطق بودند انتخاباتی برگزار کردند که خاتمی پیروز مطلق انتخابات شد.
بنده نیت خوان نیستم اما شواهد بیرونی در مورد انتخابات 88 و شورش بچه لوس های ننراشرافی انقلاب 57 که تصور داشتند و دارند خط امام و انقلاب و پستهای نظام همیشه باید در اختیار خودشون باشه ، علیه رای مردم و برپایی فتنه ای کثیف که بزرگترین انتخابات ریاست جمهوری انقلاب رو به کام مردم و نظام تلخ کرد ، و از پشت خنجر زدن کسانی که مورد لطف و حمایت رهبر انقلاب بودند ( هاشمی و دار و دسته اعتدالی و اصلاحاتی) باعث شده که رهبر نظام از این ناهمراهی های نامردانه ناراحت بشه… به مانند کسی که از ناحیه دوستان دیروز و امروز مورد بی مهری و حتی خیانت شدید قرار میگیره….( به نظر من تا قبل فتنه 88 دعواها و دودستگی های سیاسی در بین مردم نبود و مردم فقط دم انتخابات رقابتی میکردند و بعد در کنار هم بودند اما بزرگترین آسیب و خیانت فتنه 88 کشاندن این دعواها و دودستگی ها و انشقاق به میان مردم بود و مردم را هم مقابل هم قرار داد و انشقاق ایجاد شده در آن فتنه ادامه پیدا کرد و امروز متاسفانه این انشقاق عمیق تر شده