خرید تور نوروزی

رمزگشایی از کلاف گوریده | ابوالفضل نجیب


به نظر می رسد بعد از هفته ها موضع گیری های متفاوت و متناقض در خصوص تنظیم رابطه جمهوری اسلامی و مقامات ریز و درشت نظامی و سیاسی مسئول و غیر مسئول در رابطه با عملیات 7 اکتبر حماس که به کلاف گوریده تبدیل شده، حالا با اظهار نظر صریح نزدیک ترین فرد به بالاترین مقام تصمیم گیرنده در عرصه سیاست خارجی، بتوان بر سر این کلاف گوریده به اجماع و اتفاق نظر جمعی رسید.

هر چند باز شدن این کلاف گوریده به مذاق برخی خوش نیاید، اما حقیقت این است که تبعات قابل پیش بینی آن در مقایسه با هزینه های ناگزیر ناشی از بلاتکلیفی روند موجود ارجح از ادامه مسیری است که عاقبت چندان خوشی نمی توان برای آن متصور شد. این اظهارات هر چند در صورت ظاهر قابل تامل و تأویل اما آنچنان ساده و صریح است که بتوان به فصل الخطاب تنظیم رابطه سیاست جمهوری اسلامی با جنگ موجود تعبیر کرد.

آنچه از این اظهارات که «ماجرای غزه داستان فلسطینی هاست و بس و به ما ارتباطی ندارد»، استنباط می شود به ساده ترین و حتی به تأویل بر یک گزاره که همانا عدم هر گونه مداخله در جنگ غزه که حالا به یک جنگ فرسایشی اما با فرجامی معلوم تبدیل شده، تاکید دارد. آنچه این برداشت را قوت و به یک استراتژی هر چند دیر، اما واقع بینانه تبدیل می کند، لحن و اشارات و به کار گرفتن کلماتی است که به سهولت و روشنی بر بی پایه و اساس بودن بسیاری اظهارنظرهای ناسنجیده و احساسی مقامات و مسئولین و کارگزاران نظام اشاره دارد.

می شود از همین زاویه با کمی جسارت موضع یاد شده رئیس دفتر رهبری را با شعار نه غزه نه لبنان کف خیابان و توسط معترضین به سیاست گذاری های خارجی مقایسه و تشبيه کرد. از طرفی این اظهارات که می توان به نوعی به موضع رسمی رهبری در مقایسه با مواضع احساسی و تبلیغاتی کارگزاران نظام تعبیر کرد، می تواند حجتی باشد برای تصحیح و تجدید نظر یا حداقل سکوت مقامات و مسئولین مرتبط و غیر مرتبط با سیاست خارجی، که با کمترین دانش و تجربه و آینده نگری و صرفن و اغلب بواسطه انگیزه های شخصی و انتفاع تبلیغاتی و بدون کمترین تامل درباره تبعات ناگزیر چنان اظهارات ناسنجیده به بحران موجود دامن زده و همچنان می زنند.

هر چند می توان روند موضع گیری های رسمی ایران در قبال بحران ناشی از عملیات 7 اکتبر حماس را به روال معمول مرسوم و مسبوق به بحران های مشابه به رویکرد کج‌دار و مریز تعبیر کرد. این ادعا از یک سو ناظر بر تلاش های وزارت خارجه برای دستیابی به آتش بس دائم و همزمان ناظر بر خط و نشان های تلویحی رسمی و غیر رسمی از سوی فرماندهان نظامی و پروپاگاندای رسانه ای علیه اسرائیل است. آنچه اما روند موضع گیری های جمهوری اسلامی را به چنین نقطه ای رسانده، بی تردید وضعیت موجود جنگ و مسیر غیرقابل بازگشت حماس تا تعیین تکلیف نهایی در میدان جنگ و نه در میز مذاکره است. هر چند با فرض حل دیپلماتیک جنگ هم، بعید است حماس نقش چندانی در آینده غزه ایفا کند.

واقعیت این است آنچه حماس در نفس عملیات 7 اکتبر و مهمتر از آن وقایعی که در جریان آن رقم زد با هیچ منطق نه تنها سیاسی که نظامی هم قابل ارزیابی نبود و نیست. واقعیت دیگر این که واکنش اسرائیل به عملیات 7 اکتبر برای حماس و حتی بسا فراتر از آنچه بر حماس و مردم بی دفاع عزه تحمیل شد و همچنان می شود، کاملن قابل پیش بینی بوده، مگر پذیرفتن این فرض که به حماس وعده همه جانبه حمایت نظامی و سیاسی داده شده باشد. آن هم نه در حد راکت پراکنی های حزب الله به سوی اسرائیل و یا تحرکات مقطعی و منفعلانه دریایی برخی نیروهای حامی حماس از جمله حوثی ها و برخی حمایت های  رسانه ای از سوی دولت های منطفه. آنچه وضعیت حماس را بعد از 7 اکتبر تامل برانگیز و با نگاه هزینه و فایده سوال برانگیز می کند، بن بستی است که در آن گرفتار شده است.

منظورم وضعیتی است که بر اساس شواهد موجود و موازنه مثبت حاکم، تقریبن همه معادلات و محاسبات در حال رقم خوردن به سود اسرائیل است. در چنین شرایطی می توان برای ارزیابی واقع بینانه‌تری از آنچه حماس در عملیات 7 اکتبر مرتکب شد، گمانه های دیگری را مفروض و در نظر گرفت. از این دست و جنس که امکان دارد حماس صرفنظر از هر گونه داوری درباره مشروعیت و حقانیت وجودی آن، وجه المصالحه یک معامله پشت پرده قرار گرفته باشد. حتی از طریق برخی جریان های به ظاهر همسو و به دلایلی از جمله ناکارآمدی در مقایسه با راهکارهای کم هزینه تر از جهات مالی و انسانی و در عین حال موثرتر برای پایان دادن به کشمکشی که یک سوی آن خیل حامیان به رسميت شناختن دو دولت و سوی دیگر آن را اقلیتی قائل به رسمیت شناختن دولت واحد تشکیل می دهند.

در نظر داشته باشیم در وضعیت پیشاعملیات 7 اکتبر، این گروه در افکار عمومی دنیا و قدرت های جهانی به یک جریان تروریستی. شناخته می شد و این ذهنیت بعد از عملیات 7 اکتبر علیرغم حمایت همه جانبه افکار عمومی و حتی قدرت های بزرگ از مردم غزه و تلاش برای آتش بس، اما به نوعی بر حذف حماس از عزه اجماع دارند. به این دلیل ساده که مسئولیت اولیه آنچه در غزه اتفاق افتاد و می افتد، را به درست یا غلط متوجه حماس می دانند. آنچه در حال حاضر مبرهن است تفکیک حماس از مردم غزه است به این معنی که تلاش برای برقراری اتش بس، الزامن به معنی حمایت از حماس نیست، حتی با این فرض که همچنان مورد حمایت مردم غزه باشد.

آنچه از سوی مسئول اول دفتر رهبری به عنوان موضع صریح و به تعبیری رسمی بیان شد، نمی توان و نباید با لحاظ ارزیابی موقعیت حال و آینده حماس در جنگ اخیر ارزیابی کرد. از این زاویه به نظر می رسد موضع گیری ایشان بتواند نقطه پایانی باشد بر تمامی اظهار نظرهای احساسی و ناسنجیده ای که هر کدام می توانند با قرار گرفتن در کنار هم به تشکیل پازلی منجر شوند که کمترین تبعات آن می تواند بروز و ظهور جنگ ناخواسته ای باشد که بیرون رفتن از آن به وقایع و اتفاقات بسیاری پیوند خواهد خورد.

هر چند در اظهارات رئیس دفتر رهبری همچنان بر حق دفاع فلسطینی ها تاکید و همچنان به تلویح بر کمک های نظامی جمهوری اسلامی از حماس تصریح شده است اما همچنان بر این باورم که کلیدی ترین بخش سخنان رئیس دفتر رهبری همان جمله ای است که موضوع عزه را داستانی فلسطینی تعبیر می کند که هیچ ارتباطی با ما ندارد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا