خرید تور تابستان ایران بوم گردی

تناقض‌های سیدیاسر و دوربرگردان‌های مسئولیت‌گریزی نواصول‌گرایان!

علی نیلی، دبیر سرویس اقتصادی انصاف نیوز: تناقضات سیدیاسر جبرائیلی را می‌توان مشتی نمونه خروار در اردوگاه نواصول‌گرایان جوانی دانست که سرنای اقتصاد و سیاست و فرهنگ و جامعه را از سر فراخش می‌نوازند و همواره طلب‌کارند بدون آن‌که مسئولیت جهت‌گیری‌ها و حمایت‌های خود را بپردازند.

این گزاره، در مناظره اخیر سیدیاسر جبرائیلی و سعید لیلاز درباره اقتصاد ایران در برنامه شیوه به تمامی رخ عیان کرد. آقای جبرائیلی چند ادعا دارد که در یک صورت‌بندی کلی می‌توان آن را چنین خلاصه کرد:

  • از زمان دولت‌داری مرحوم هاشمی‌رفسنجانی تا به امروز، سیاست‌های اقتصادی کشور ذیل برنامه‌های نئولیبرالی صندوق بین‌المللی پول اداره شده است.
  • جهانی‌سازی قیمت کالاها و خدمات داخلی، اقتصاد ایران را دلاریزه کرده و موجب وابستگی نرخ‌های داخلی به قیمت تسعیر ارز شده است.

از سوی دیگر هم ادعای سیاسی‌اش این است که در سال 1388، اشرافیت علیه رای مردم شورش کرد!

عجبا که فقط سیدیاسر جبرائیلی و هم‌فکران او می‌توانند هم دولت احمدی‌نژاد را نئولیبرالی بخوانند و هم معترضان و مخالفان او را. همین‌جا لازم است بگویم نویسنده این سطور به عنوان دانش‌آموز رشته اقتصاد و با نزدیک 2 دهه تجربه روزنامه‌نگاری اقتصادی، بر این باور است که سیاست‌های تعدیل ساختاری همواره در اقتصاد ایران جاری و ساری بوده و از این‌جهت شاید با دکتر جبرائیلی هم‌نظر باشم اما البته این ماجرا قیدهایی دارد که آقای دکتر عامدانه و آگاهانه آنان را ندیده می‌گیرند.

در مناظره اخیر برنامه شیوه، جبرائیلی با تبریک 9 دی آغاز کرد و بعد هم از شورش اشرافیت بر رای مردم در سال 88 حرف زد و فتنه را محکوم کرد و بعد هم گفت احمدی‌نژاد، به شدیدترین وجه ممکن سیاست‌های صندوق بین‌المللی پول را به اجرا گذاشت!

فرض کنیم ادعاهای آقای جبرائیلی درست است؛ آیت‌الله هاشمی، به عنوان نماد اشرافیت ایران صحنه‌گردان انتخابات 88 بود؛ اما اگر قرار بود دولتی که بر سر کار می‌آید، نسخه‌های لیبرالی را اجرا کند، با هر متر و معیاری، کفه تجربه و توانایی سمت هاشمی سنگین‌تر از احمدی‌نژاد بود و باید آقای جبرائیلی و یاران و هم‌فکرانش از منظر وطن‌دوستی هم شده به کاندیدایی رای می‌دانند که هاشمی آن را انتخاب کرده بود.

به بیان دیگر، هاشمی و اطرافیانش بهتر و کارآمدتر می‌توانستند نسخه‌های صندوق بین‌المللی پول را اجرا کنند چون سابقه‌ای حداقل 16 ساله در اجرای این سیاست‌ها داشتند و بنابراین عقل سلیم حکم می‌کرد فرمان اداره کشور را به آن اردوگاه بسپاریم و نه آقای احمدی‌نژاد!

ممکن است دکتر جبرائیلی ادعا کند که احمدی‌نژاد در دولت اولش خوب بود و بعد منحرف شد؛ این هم با واقعیت‌های تاریخی نا‌هم‌خوان است و بی‌شمار سند وجود دارد که نشان می‌دهد حداقل در حوزه اقتصاد، محمود احمدی‌نژاد از ابتدا به دنبال اجرای سیاست‌های نئولیبرالی بود. کما این‌که ماجرای هدفمندکردن یارانه‌ها در سال 1378 مطرح شد و تنها مخالفت یک‌پارچه متخصصان و اهل فن، مانع اجرای آن پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری دوره دهم شد.

از منظری دیگر هم می‌شود به ماجرا نگاه کرد؛ آن زمان احمدی‌نژاد در حال اجرای افراطی‌ترین سیاست‌های آزادسازی به نام عدالت بود اما کاندیدای دیگر نشان داده بود به عدالت بدلی اعتقاد ندارد و جدا حامی مستضعفان است و دل در گرو تولید دارد و… چرا با وجود مهندس موسوی در صحنه که عدالت‌گرایی‌اش زبان‌زد دوستان و دشمنانش بود، اردوگاه آقای جبرائیلی (که به عدالت باور و اعتقاد راسخ دارند) به کاندیدای عدالت‌گرایان بدلی رای دادند؟!

در همین برنامه و با هدف منکوب‌کردن لیلاز، جبرائیلی نموداری را بلند کرد و نشان داد که از قله درآمدهای نفتی تاریخ ایران، سال 1387، شیب درآمد موثر خانوار در این کشور نزولی شده است و نمی‌گوید چگونه در چنین شرایطی، منتقدان دولت نهم را اشراف می‌خواند؟ نمی‌گوید که چرا و چگونه تمام منابع این کشور برای موفقیت سیاست‌های لیبرالی آقای احمدی‌نژاد تجهیز شد و همه اقطاب قدرت پشت او را گرفتند و باز هم نتوانستند گره‌ای از کلاف پیچیده اقتصاد ایران باز کنند.

جبرائیلی نمی‌گوید که چرا و به چه علت سیاست‌های لیبرالی دولت‌های هاشمی و خاتمی به رشد و رضایت طبقه متوسط منجر شد اما سیاست‌های لیبرالی معجزه هزاره سوم، رکورد تاریخی شاخص فلاکت در کشور را شکست. نمی‌گوید که چرا دولت لیبرالی روحانی به تورم تک‌رقمی دست یافت اما دولت مردمی سیدابراهیم رئیسی رکورد تاریخی گرانی مواد غذایی را شکسته است؟

آقای جبرائیلی و هم‌فکرانش نمی‌خواهند مسئولیت دولت‌های بی‌کیفیت و ناتوان احمدی‌نژاد و رئیسی را بپذیرند و چنین است که از عبارات و مفاهیمی چون سیاست نئولیبرالی و تعدیل ساختاری و دلاری‌سازی اقتصاد ایران و… به مثابه دوربرگردان‌هایی برای فرار از پاسخ‌گویی بهره می‌برند. اینان فساد را هم گزینش می‌کنند و در حالی‌که درباره بانک‌های خصوصی با اتصال روشن به اقطاب قدرت و گروه‌های ذی‌نفوذ، روزه سکوت می‌گیرند، از بانک گردشگری روی آنتن زنده تلویزیون نام می‌برند تا افکار عمومی مهدی جهانگیری (سهام‌داری از سهام‌داران آن بانک) را مساوی اسحاق جهانگیری و جهانگیری را معادل حسن روحانی و روحانی را همان سیدمحمد خاتمی و خاتمی را به معنا و مساوی همه تحول‌خوان و منتقدان بگیرند و متوجه شوند که اصلاح‌طلبان ریشه فساد بانکی در این کشورند!

سیدیاسرها می‌خواهند نقش اپوزیسیون را بازی کنند اما حتی به لوازم همین نقش بازی کردن هم پای‌بند نیستند وگرنه جناب دکتر جبرائیلی می‌توانست بجای عبارات کلی و مبهم فولادی‌های و پتروشیمی‌ها و معدنی‌ها، از سهام‌داران عمده‌شان یاد کند. آن‌گاه افکار عمومی هم می‌فهمید آیا فساد مربوط به ساختارهای اقتصاد ایران است یا فلان شرکت پتروشیمی و بهمان شرکت فولادی.

آقای جبرائیلی می‌توانست و می‌تواند سابقه ستبرشدن خصولتی‌ها در اقتصاد ایران را پی بگیرد و تبارشناسی‌شان کند و برای مردم بگوید چه کسانی می‌توانند از اسکله‌های اختصاصی کالا بیاورند و دلار صادراتی‌شان را علی‌رغم الزام دولت بازنگردانند و ارز دارو را صرف واردات زین اسب کنند و…

مگر ایشان مدعی نیست که احمدی‌نژاد با مشارکت بالای مردم در انتخابات 1388 رای آورد و رقیب بی‌ظرفیت، زیر میز بازی زد؟ سلمنا؛ دولتی با رای بالا روی کار آمده و سیاست‌های اعلامی‌اش را به اجرا گذاشته است. چه جای اعتراض؟ مگر این‌که جناب جبرائیلی قائل باشند که آن دولت، خلاف‌واقع می‌گفت و ضد شعارهایش و اصلی‌ترین شعارش، عدالت‌طلبی و عدالت‌گستری عمل می‌کرد. اگر چنین باوری دارید، چگونه از آن دولت حمایت می‌کردید و مخالفانش را بی‌بصیرت می‌خواندید؟

تکلیف سیدابراهیم رئیسی چیست؟ ظاهرا ادعا دارید او هم به راه نئولیبرال‌های اشرافی می‌رود! چرا حمایتش کردید و اکنون چه کسی را مناسب می‌دانید که این درخت بی‌ثمر نئولیبرالیسم را بتواند از ریشه برکند و اقتصاد ایران را خلاص کند؟

اشراف و لیبرال‌ها که خانه‌نشین شده‌اند و کار دیگر دست غرب‌گداها نیست؛ چرا شجره خبیثه فساد هم‌چنان میوه می‌دهد و چرا بی‌اثری تحریم‌ها و نقش پررنگ «بی‌عرضگی نجومی و پررویی نجومی» در وضعیت ناگوار اقتصاد ایران را نتوانسته‌اند و نتوانسته‌اید اثبات کنید؟!

جناب جبرائیلی و دوستان و هم‌فکران‌شان در نظر داشته باشند که این همواره طلب‌کاری، بدون پذیرش مسئولیت حمایت همه‌جانبه از احمدی‌نژاد در آن روزها و از رئیسی در این روزها هم تاریخ مصرفی دارد که دیر یا زود به پایان می‌رسد. آن‌گاه ایشان و همه نواصول‌گرایان باید بهانه‌ای دیگر بیابند که بتوانند بدون اشاره به اصل ماجرا و ریشه مشکلات، دولت‌های لیبرالی را باعث و بانی فلاکت ایرانیان معرفی کنند.

انتهای پیام     

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. یکی از اصلی ترین دلایل بدبختی کشور ما اینست که حامیان سابق معجزه هزاره سوم به گونه ای موضع می‌گیرند که انگار ما حامی هاله نور بودیم! حاضرند سینه خیز بروند اما اشاره ای به حمايت هایشان از آن فرد و جریان نکنند. از نظر آقایان، خاتمی بابت تکرار میکنم مسئول تمامی مشکلات دولت روحانی است اما خودشان با آن همه حمایت های پنهان و آشکار از هاله نور، هیچ مسئولیتی ندارند. بدبختانه گردن آقایان گردن نگیر کلفت است!

    16
    3
    1. در زمان خود احمدی نژاد، اصولگرایان از احمدی نژاد بسیار انتقاد کردند ولی شما یک بار بگو اصلاح طلبان از خاتمی بابت انفعال در سال 88 و عدم تبری از دروغ تقلب در آن سال انتقاد کرده باشند.

      1
      3
  2. باسلام بنده بجز اصل نظام رهبری معظم شهدا و خانواده عزیزشان و کشور عزیزم و مردمانی با وفا و نازنین اش از هیچ دولت و جریانی سیاسی بنده کسی نیستم نه مدیر ام نه وزیر ام نه نماینده ام در توان خودم عرض میکنم نه حمایت می کنم نه وارده بازهای کثیف این ها می شوم زمانی که جوانتر بودم خیلی راهها بود اما ما به وصیتنامه آقا مهدی باکری در توان خودم پایبند ماندیم و یه سرباز صفر برای این ملت عزیزتر از جانم برای همیشه خواهیم ماند خوشتان می آید رو اعصاب هم دیگر راه میرود برای چه پول مدیر بودن را یکی دیگر می خورید تنها کسانی هم که یادشان نمی افتد ماها هستیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا