آسمون همهجا یه رنگه! | 6 فضیلت اصلی و مشترک در همهجای دنیا
ماسیمو پیگلیوچی، نویسنده و مدرس فلسفه در سایت اکنون فلسفه مطلبی درباره فضیلتهای اصلی و مشترک نوشتهاست که پارسا دزیانی آن را برای سایت خانه اخلاق پژوهان جوان ترجمه کردهاست. متن کامل را در ادامه میخوانید.
بهنظرتان اگر بنا باشد میان تمامی ادیان و مکاتب اخلاقی، چند اصل مشترک اخلاقی را انتخاب کنیم، چه فهرستی بهدست میآید؟ اجزای آن چه خواهد بود و چند اصل را در خود جای خواهد داد؟ برخی از اخلاقپژوهان، این پژوهش را انجام دادهاند و با خواندن مقالۀ زیر میتوانید از جزئیات آن باخبر شوید: این شما و این هم 6 فضیلت مشترک میان فرهنگهای مختلف.
فضیلتهای مشترک؛ از دین و فرهنگ تا فلسفه
مفهوم فضیلت در بسیاری از گفتمانهای اخلاقیِ باستان، نقشی کلیدی داشته است. در سنت «اخلاق فضیلت»، معمولاً با فلسفههای یونانیـرومی، مانند رواقیگری، اپیکوریسم، نظام فلسفی ارسطو و شکگرایی، روبهرو هستیم. اما برخی از پژوهشگران، به این نکته اشاره کردهاند که سه سنت اصلی فلسفی در شرق ــ یعنی بودیسم، کنفوسیوس و تائوئیسم ــ نیز دارای باورهای اخلاقیای هستند که از جهاتی، شبیه به مفهوم اخلاق فضیلت هستند.
واژۀ «فضیلت»، این روزها منسوخ شده است؛ شاید دلیلش این باشد که یادآور فضیلتهای مسیحی مانند عفت و پاکی است. بااینحال، «فضیلت» از کلمۀ لاتین vir گرفته شده که خودش ترجمۀ کلمۀ یونانی arete است و این کلمه به معنای برتری است، آن هم در گستردهترین معنای آن و نه محدود به قلمروی اخلاق. بهعنوان مثال، چندی پیش، یک چاقوی نانِ «خیلی خوب = arete» خریدم که نان را صاف و راحت برش میدهد. بهعبارت دیگر، هر چیزی یا هر کسی که کار مختص به خود را بهخوبی انجام میدهد، برتر است. ارسطو و رواقیان فکر میکردند که کار درستِ انسان، استفاده از عقل، سازگارشدن با افراد دیگر و زندگیکردن است، چون این ویژگیهای اساسی، گونۀ ما را از دیگر موجودات متمایز میکند. اما آیا کسی هست که دوست نداشته باشد در استدلالهای عقلی و ارتباط سازگار با دیگران، برتر باشد؟
طبق سنّت یونانی، چهار فضیلت اصلی را که افلاطون در کتاب چهارم جمهوری خود ذکر کرده است، به رسمیت سناخته شده است. تعریف آنها، کموبیش در فرهنگ لغت افلاطون (ویرایش موریس استاکهامر، ۱۹۶۵) آمده است:
۱ـ خِرَد: تواناییای که برای انسان خوشبختی پدید میآورد؛ دانش شناخت خوب و بد.
۲ـ عدالت/ اخلاق: صفتی که به هر فرد، آنچه سزاوار است اعطا میکند؛ صفتی که باعث میشود فرد عادل، آن چیزی را که عدالت میداند، برگزیند؛ برابری اجتماعی.
۳ـ اعتدال/ تابآوری: اعتدال روح در تمایلاتی که بهطور معمول، درون آن پدید میآید و لذتهایی که از آن [تمایلات] ناشی میشود؛ صفتی که فرد معتدل از کاری که باید انجام دهد محتاط است [مبادا که شر باشد].
۴ـ شجاعت/ استقامت: صفتی در روح، که دارندۀ آن بهخاطر ترس به لرزه نمیافتد. خویشتنداری در نفس از آنچه ترسناک و وحشتناک است؛ بیباکی در اطاعت از خرد؛ جسارت داشتن در برابر مرگ؛ یا بردباری در فضیلت.
دلیلی که این فهرست کوتاه را استثنایی جلوه میدهد، این است که پژوهشهای اخیر نشان میدهد که این فضیلتها بهطور گسترده در فرهنگهای مختلف رایج و ارزشمند هستند. رایجبودن این فضیلتها عمدتاً در فرهنگهایی مشاهده میشود که خواندن و نوشتن بلد بودهاند. کاترین دالسگارد، کریستوفر پترسون و مارتین سلیگمن، مقالهای نوشتند با عنوان Shared Virtue: The Convergence of Valued Human Strengths Across Culture and History نوشتند. این مقاله، فضیلتهای مشترک را در فرهنگهای مختلف بررسی میکند. درنهایت، در آئینهای کنفوسیوس، تائوئیسم، بودیسم، هندوئیسم، فلسفههای یونانیـرومی، مسیحیت، یهودیت و اسلام شش فضیلت مشترک را یافتند که آنها را هستۀ مرکزی میدانند. این فضیلتها شامل چهار فضیلت اصلی است که پیشتر ذکر شد و دو مورد دیگر که عبارتاند از:
۱ـ انسانیت: نقاط قوت بینفردی، که شامل مراقبتکردن از دیگران و دوستی با آنهاست. بهعنوان مثال، میتوان به عشق و مهربانی، از مصادیق انسانیت اشاره کرد.
۲ـ تعالی: نقاط قوتی که باعث میشود فرد با دنیای ورای خود ارتباط برقرار کند و در نتیجه [به زندگی] معنا میبخشد. بهعنوانمثال، میتوان به قدردانی، امید و معنویت، از مصادیق تعالی اشاره کرد.
یونانیـرومیان، این دو مورد آخر را نیز به رسمیت شناختهاند، اما نه تحت عنوان فضیلت. بهعنوان مثال، جهانوطنی، در فلسفۀ کلبیان و رواقیان، انسانیت تلقی میشود. جهانوطنی به این معناست که ما روی زمین باید با دیگران طوری رفتار کنیم که انگار همهشان، برادران و خواهران ما هستند. نظر رواقیان دربارۀ مشیت الهی، دلالت بر این دارد که ما بخشی از کیهان هستیم و این هم بهنوعی «تعالی» محسوب میشود.
واژۀ «فضیلت»، این روزها منسوخ شده است؛ شاید دلیلش این باشد که یادآور فضیلتهای مسیحی مانند عفت و پاکی است. بااینحال، «فضیلت» از کلمۀ لاتین vir گرفته شده که خودش ترجمۀ کلمۀ یونانی arete است و این کلمه به معنای برتری است، آن هم در گستردهترین معنای آن و نه محدود به قلمروی اخلاق.
خیلی جالب است که انسانها در سراسر جهان دریافتهاند که [نهادینهشدن] برخی از گرایشهای رفتاری [در انسان]، زندگی اجتماعی را بهتر میکند و زندگی اجتماعی خوب، برای شکوفایی فردی ضروری است، چون ما اساساً حیواناتی بسیار اجتماعی هستیم. علاوهبراین، از نظر عملی، این شش فضیلت بنیادی در کنار هم، قطبنمای اخلاقیِ مفیدی برای ما انسانهاست. هر بار که میخواهیم کار مهمی انجام دهیم، باید از خود بپرسیم که آیا آن کار عاقلانه، شجاعانه، عادلانه و معتدل است و آیا با مفاهیم انسانیت و تعالی همخوانی دارد یا خیر. اگر پاسخ مثبت است، باید این کار را انجام دهیم. اما اگر پاسخ منفی است، باید خودداری کنیم.
برای مثال، فرض کنید وارد محل کارم میشوم و میبینم که رئیسم، یکی از همکارانم را اذیت میکند. آیا باید دخالت کنم؟ چگونه؟ خوب، دوراندیشی به من میگوید که مداخله خوب است، چون میتوانم به همکارم کمک کنم. علاوهبراین، انجام این کار به شجاعت نیاز دارد، چون ممکن است رئیسم تلافی کند. ایرادی ندارد و عادلانه است که با وجود تهدید او، باز هم مداخله کنم، به این دلیل که با همکار من منصفانه و در شأن خودش رفتار نمیشود. همچنین، میتوانم با اعتدال مداخله کنم (بدون نیاز به خشونت). مداخلۀ من، نشاندهندۀ مهربانی نسبتبه همنوعان است و میدانم کاری که میکنم از روی خودخواهی نیست؛ پس باعث تعالی من میشود.
بنابراین، باید این شش فضیلت بنیادی را هر زمان که میتوانیم تمرین کنیم. هم جهان و هم خود ما بهخاطر بهکاربستن این شش فضیلت، وضعیت بهتری خواهیم داشت.»
منبع: philosophynow.org
انتهای پیام