دلواپس نمیشوید؟
«محمد توکلی» در یادداشتی برای انصاف نیوز با عنوان «دلواپس نمی شوید؟» نوشت:
نگاهی به وضعیت بسیاری از مسوولان نظام از ابتدای انقلاب تا امروز بیندازیم. از مرحوم بازرگان و بنی صدر گرفته تا میرحسین موسوی و مهدی کروبی تا روسای جمهور از مرحوم هاشمی تا احمدی نژاد. وضعیتی که پس از پیاده شدن از قطار قدرت برایشان پیش آمد تقریبا یکسان بوده است. البته طبیعی است که افرادی که مواجهه ی تندتری را در پیش گرفتند با شدت برخورد بیشتری روبرو شدند و آنان که وجهه اعتراضی ملایم تری برای خود برگزیدند با برخوردهایی با شدت کمتری مواجه شدند. این نوع برخوردها با همه ی شدت و ضعفی که داشته است در یک نکته مشترک بوده و آن فاصله پیدا کردن آن فرد از چرخه ی قدرت است.
هنگامی که از نگاه جریان رسمی به این موضوع می نگریم با این فرضیه مواجه می شویم که این افراد به دلیل ضدّیت با نظام از گردونه ی مدیریت کشور کنار گذاشته شده اند. شاید بتوان چنین نگاهی را درباره ی فردی مانند بنی صدر که به شکل علنی مواضعی بر ضد جمهوری اسلامی اتخاذ کرده پذیرفت و حتی با مسامحه ی بسیار، کنار گذاشتن مرحوم بازرگان و تشکل همراه ایشان را هم می توان با دلیل فاصله گیری اولیه فهم کرد اما نوع مواجهه ای که با دیگران شده است چطور؟ آیا آن ها مواضعی ضد انقلاب 57 مردم ایران و نظام سیاسی مستقر اتخاذ کرده بودند یا با رهبر کبیر انقلاب فاصله داشتند؟
فردی مانند مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی که حتی بدخواهان او نیز در ایفای نقش بی بدیل ایشان در پیروزی انقلاب تشکیک نمی کنند و حکم ریاستش بر مجمع تشخیص به عنوان مهمترین بازوی مشورتی رهبری را برای چند دوره ی متوالی از رهبری معظم دریافت کرده بود و حتی پس از وقایع 88 که اقلیتی تندرو با جوّسازی هایی به دنبال عدم تمدید ریاست ایشان بر مجمع بودند نیز شاهد بودیم که این اتفاق نیفتاد، چگونه ممکن است او ضد انقلاب تلقی شود و علاوه بر محدودیت های متنوعی که در برابر ایشان بوده است با توصیه ی وزیر سابق اطلاعات از گردونه ی رقابت های انتخاباتی در سال 92 کنار گذاشته شود؟
یا حتی رییس جمهور سابق – احمدی نژاد – با همه ی انتقادات به حقی که به او و مشی مدیریتی اش وجود دارد به چه دلیلی می بایست برای آنکه برخی نظراتش با جریان رسمی قدرت همراه نبوده است انگ جریان انحرافی بر پیشانی اش بخورد و از حضور در عرصه رقابت ها کنار گذاشته شود؟
نمونه ی دیگر، حجت الاسلام سید محمد خاتمی است؛ رییس جمهور اسبق نظام جمهوری اسلامی، فردی که همین امروز هم با وجود گذشت سالها از زمان مدیریت اش همچنان مورد قبول کسر قابل توجهی از جامعه ی ایرانی است. آیا چنین فردی که حتی در روزهای پر تلاطم بحران 88 هم تمام قد در برابر برخی تندروی ها می ایستاد و همواره مدافع نظام و رهبری بوده است و بر ضرورت مسالمت آمیز بودن آن اعتراضات تاکید داشت باید از نظام دور نگه داشته شود؟
آیا خواسته ی نخست وزیر دوران دفاع مقدس که محبوب قلب امام راحل بوده است و رییس مجلس ششم که با مصلحت سنجی هایش مانع بسیاری از بحران های احتمالی در آن دوران پر تلاطم شد، چیزی جز اجرای بدون تنازل قانون اساسی بوده است؟ آیا ممکن است فردی که چنین هدفی را برای کنشگری سیاسی خود برگزیده است ضد نظام و رهبری باشد؟
به نظر می رسد که باید در مواجهه با مسوولان سابق کشور طرحی نو در انداخت و کمی فضا را برای استفاده از تجاربشان باز کرد. اگر قرار باشد این چرخه همینطور ادامه پیدا کند و هر فرد و جریانی که بر سر کار می آید پس از پایان دوران خدمتش به این شکل کنار گذاشته شود آسیبی جبران ناپذیر به آینده ی کشور خواهد زد. با نگاه مداراجویانه و پدرانه ی رهبر انقلاب به جریان های سیاسی به نظر می رسد دیگر تصمیم گیران که مدعی پیروی از ایشان هستند هم باید خود را به چنین نگاهی بیارایند تا مشکلات موجود و اختلافاتی که باعث دور شدن دلسوزان نظام و انقلاب از یکدیگر شده است حل شود.
انتهای پیام
بسيار عالى و به موقع ! درود بر شما جناب توكلى
[یا حتی رییس جمهور سابق – احمدی نژاد – با همه ی انتقادات به حقی که به او و مشی مدیریتی اش وجود دارد به چه دلیلی می بایست برای آنکه برخی نظراتش با جریان رسمی قدرت همراه نبوده است انگ جریان انحرافی بر پیشانی اش بخورد و از حضور در عرصه رقابت ها کنار گذاشته شود؟]
به نظرم در مورد اینشان این نظر چندان به واقعیت نزدیک نیست. رییس دولت سابق نه به دلیل اتخاذ مواضع زاویه دار، بلکه به دلیل هشت سال گندکاری و برانداختن پرده و عریان کردن چهره و واقعیت اصولگرایی و نشان دادن اشتباه بودن راه و مرام و منش جنابان مغضوب درگاه شدند. چون تبدیل به ویترین و نماد حاکمیت یکدست شده . والا کیست که نداند اتخاذ مواضع غیر حاکمیت در برخی موارد فقط برای جذب آرا و نظرات مردم است که بله ما هم با اینان زاویه داریم. ولی ملت ایران فراموش نمی کند که هشت سال بر گرده چه کسانی سوار و بر ایران تاخت. مردم ایران خوب می دانند ” هر گردی گردو نمی شود!”
پس جفاست به شخصیت بزرگانی چون بازرگان و هاشمی و موسوی و خاتمی که از روی اعتقاد و اندیشه و مرام و منش مشخص و صادقانه به صورت هدفمند راهشان را جدا کردند در کنار شخصی چون رییس دولت نهم و دهم قرار بگیرند که به از هشت سال استفاده از مواهب قدرت، حالا مدعی دگراندیشی شده؟! قرار بگیرند. حساب این آقا جداست!!!
من فکر ميکنم مسئولين براي اين مسئول هستند که به پشتوانه مسئوليتشان، قدرتي را دارند که بر اساس آن کارهاي در حيطه مسئوليتشان را انجام دهند و در نهايت مشکلات زندگي فردي و اجتماعي افراد را حل نموده و راحتي و رفاه و آسايش را به جامعه ارائه و مردم را از خلاف اين معاني دور کنند؛ مع الاسف، در اغلب اوقات، خود اين مسئوليت، نه تنها مشکلي از مشکلات جامعه را حل نميکند که اساسا خود، مشکل ميشود و قدرت را از وسيله اي براي ايجاد امنيت و رفاه و آسايش، تبديل به ابزاري براي تماميت خواهي ميکند. و الان اين وضعيت براي ما و مملکتمان متاسفانه پيش آمده و… چه بايد گفت!
پاسخ پرسشتون رو خودتون دادین دیگه!!!
منتخب بودن باعث دوری میشه والا تو این
مملکت چیزی ک زباده پست انتصابی!!!!