فقط انسان نیست که «زیبایی» را دوست دارد؛ حیوانات بیشتر از انسان دنبال زیباییاند!
آیا در میان همه موجودات زنده فقط انسانها هستند که زیبایی را درک میکنند و از آن لذت میبرند؟ پاسخ ایم است: خیر! زیبایی در دنیای حیوانات هم بسیار اهمیت دارد و ضامن بقاست.
راز بقا: زیبایی از مفاهیم مورد ستایش همه انسانهاست. تماشای ناپدید شدن تدریجی قرص خورشید در پهنه آرام و باشکوه دریا، انعکاس لرزان نور خورشید روی ریگهای صیقلی و رنگارنگ بستر رودخانه و لحظه حضور کوتاه و شبهمانند یک شهاب در آسمان شب در نظر همه انسانها زیباست.
آیا در میان همه موجودات زنده فقط انسانها هستند که زیبایی را درک میکنند و از آن لذت میبرند؟
به گزارش راز بقا، پاسخ به این سوال با توجه به تحقیقات جدید منفی است. در مغز حیوانات هم شاخصهایی برای درک زیبایی بویژه در مورد انتخاب جفت وجود دارد که در روند تکاملی آنها نقشی اساسی ایفا میکند. بهای زیبا نبودن در حیوانات بسیار سنگینتر از انسانهاست.
در دنیای انسانها تلاش برای زیباتر بودن یک دغدغه فرعی است و زیبایی جایگاهی در میان نیازهای اصلی انسان ندارد. ولی در دنیای حیوانات زیبا نبودن گناهی نابخشودنی است! در آنجا زیبایی مسأله مرگ و زندگی است. روند سختگیرانه تکامل حق ادامه نسل را از حیواناتی که در چشم همنوعان خود زیبا نیستند، با بیرحمی کامل سلب میکند.
ایده استفاده از زیبایی برای جلب توجه جفت را اولینبار چارلز داروین مطرح کرد. او معتقد بود معمولا جنس نر برای جلب توجه جفت با نرهای دیگر رقابت میکند. او این رقابت را انتخاب جنسی مینامد و میگوید که انتخاب جفت به امتیازاتی بستگی دارد که اعضای خاصی از گونهای خاص نسبت به همجنسان خود بخصوص برای تولید مثل دارند. البته این انتخاب به مرگ حیوان شکست خورده منجر نمیشود. او از شانس کمتری برای جفتگیری برخوردار است و در نتیجه فرزندان کمتری خواهد داشت.
حیوانی که بر سر جفتگیری با او رقابت وجود دارد (معمولا حیوان ماده) جفتی را بر میگزیند که رفتارهای مطلوبتری از خود بروز میدهد. این موضوع با «نظریه انتخاب طبیعی» یا بقای سزاوارترین حیوان متفاوت است. حیواناتی که ژنهای نامرغوبتری دارند زودتر به بیماری مبتلا میشوند و در سنین پایین و شاید قبل از بلوغ میمیرند.
زیبایی و انتخاب جنسی
بنابراین فقط بهترین ژنها فرصت انتقال به نسلهای بعدی را دارند. انتخاب طبیعی و انتخاب جنسی، حیوانات را از نظر تکاملی به دو سوی متفاوت هدایت میکنند. محققان این تقابل را به یک مسابقه طنابکشی تشبیه میکنند.
داروین نمونههای فراوانی از زیبایی در حیوانات ارائه میکند که از طریق انتخاب جنسی منتقل میشود. مانند پرهای خوشرنگ پرندگان بهشتی در گینه نو و استرالیا، شاخهای زیبای گوزن، رنگ خیرهکننده بعضی حشرات و آواز پرندگان. البته این زیباییها گاهی میتواند به قیمت جان حیوانات تمام شود. مثلا وقتی آواز زیبای یک پرنده طولانی میشود احتمال اینکه طعمه پرندگان شکاری شود هم به همان مقدار افزایش مییابد. البته شانس بیشتر پرنده برای جذب بهترین جفت ممکن و به دنیا آوردن فرزندان سالم و قوی این موضوع را جبران میکند.
داروین با توجه به آواز زیبای پرندگان میگوید تقریبا با قطعیت میتوان گفت که پرنده ماده جفت خود را بهخاطر آواز زیبایش تحسین میکند. البته در آن زمان کسی به این ادعای داروین توجه نکرد، چون این دیدگاه با رویکردهای جامعه طبقاتی دوره ملکه ویکتوریا همخوانی نداشت. دیدگاه کلی در آن زمان این بود که طبقات بالای جامعه بر همه موجودات برتری دارند.
به اعتقاد دانشمندان در آن روزگار فقط طبقات بالای جامعه میتوانستند از هنرهای زیبا مانند نقاشی و موسیقی لذت ببرند. اگر طبقه کارگر انگلستان از تجربه این لذت محروم بوده است، چگونه میتوان پذیرفت که حیوانات بویی از زیباشناسی برده باشند؟ حتی آلفرد راسل والاس که به داروین در معرفی نظریه انتخاب طبیعی کمک بسیاری کرد، اعتقادی به اهمیت انتخاب پرنده ماده نداشت.
مشکل اصلی این بود که داروین این موضوع را توضیح نداد که اولویت انتخاب جفت زیباتر از کجا آغاز شد و چطور شکل گرفت؟ نمیتوان حس زیباییشناختی حیوانات را بدیهی فرض کرد و آن را در انتخاب جفت دخیل دانست. دانشمندان باید این موضوع را نیز توضیح میدادند که حیوانات آن حس را از کجا آوردهاند و اصلا چرا باید زیبایی برای آنها اهمیت داشته باشد؟
توانا بود هر که زیبا بود!
پاسخ این سوال را رابرت تریورز در دهه ۱۹۷۰ ارائه کرد. او متوجه شد موضوع اصلی که باید مورد توجه قرار بگیرد انرژی و زمانی است که یک حیوان برای نگهداری از فرزندانش صرف میکند. هرچه این انرژی و زمان بیشتر باشد، حیوان ماده نسبت به حیواناتی که زمان به نسبت کمتری صرف پرورش فرزندانشان میکنند، در انتخاب جفت خود وسواس و دقت بیشتری به خرج میدهد. میزان این سرمایهگذاری باعث فعال شدن سازوکار انتخاب جنسی میشود.
از سوی دیگر بسیاری از عوامل زیبایی بصری حیوانات نشانه سلامت و قدرت جفت نر است. دم زیبای طاووس شاید بهترین مثال باشد. هرچه دم طاووس بزرگتر باشد فرار از دست شکارچیان برایش دشوارتر خواهد بود.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت طاووسی که دم بزرگتری دارد و توانسته از دست شکارچیان بگریزد قویتر بوده است. از طرفی طاووس ماده همیشه پرنده نری را انتخاب میکند که خالهای بیشتری روی دمش داشته باشد و این یعنی انتخاب دم بزرگتر.
نتیجه یک تحقیق در سال ۱۹۹۴ نشان میدهد طاووسهای نر با دم بزرگتر فرزندان قویتر و سالمتری دارند؛ بنابراین دم بزرگتر و تمایل طاووس ماده به انتخاب آن، در راستای روند تکامل قرار میگیرد. دم یک طاووس نشانه صادقانهای از برتری ژنتیکی اوست. این موضوع یادآور «نظریه افلیج» در زیستشناسی است که میگوید ارسال نشانههای قابل اعتماد باید برای موجود ارسالکننده هزینهبر باشد و موجودی که از توانایی خاصی برخوردار نیست نمیتواند آن نشانه را برای منفعت خود جعل و ارسال کند؛ بنابراین اگر یک طاووس از قدرت کافی برخوردار است با داشتن دم بزرگ که میتواند به قیمت شکار آسانترش تمام شود این قدرت را صادقانه به پرنده ماده القا میکند.
یک نمونه بسیار شاخص در این زمینه پرندهای است به نام دم دراز بهشتی. گونهای از این پرنده وجود دارد که طول دم جنس نر آن به بیش از یک متر میرسد در حالی که طول بدن از ۳۲ سانتیمتر تجاوز نمیکند و این یعنی بلندترین دم در میان پرندگان به نسبت طول بدن. طول بلند این دم دقیقا با تمایلات پرنده ماده همخوانی دارد. مگس میوه زیتون ماده جفتی را ترجیح میدهد که بتواند بالهایش را سریعتر تکان دهد و این یعنی انتخاب جنسی، ولی نمیتوان بدون دلیل پذیرفت که این انتخاب آگاهانه صورت میگیرد.
شاید با یک فرآیند خودکار (اتوماتیک) روبهرو هستیم. واکنش به زیبایی میتواند کاملا غریزی باشد. اتفاقی که در مورد انسان کاملا صادق است.
انسان و زیبایی
انسانها از این نظر که هر دو جنس حق انتخاب دارند با حیوانات متفاوت هستند. تحقیقات نشان میدهد بعضی از شاخصهای زیبایی مردان از نظر زنان مانند داشتن استخوان فک پهنتر و صدای با صلابت، مانند دم طاووس، نشاندهنده سلامتی کامل و مقاومت مناسب در برابر بیماری است و ظاهرسازی در مورد آنها کار آسانی نیست.
از نظر تولید مثل، وجود این شاخصها در مردان نشان دهنده وجود هورمون تستوسترون بیشتر است. وجود شاخصهای رایج زیبایی در زنان نیز نشانگر وجود استروژن بیشتر است. این هورمونها رابطه مستقیم با میزان باروری دارد و از آنجا که هر دو جنس باید زمان و انرژی فراوانی برای نگهداری از فرزندانشان صرف کنند، هر دو در مسیر زیباتر شدن گام برداشتهاند.
ولی آیا اجداد نخستین ما هم مانند ما به زیبایی اهمیت میدادند و بهدنبال یافتن جفتی زیبا با صورتی بیعیب و نقص و اندامی متوازن بودند؟ از آنجا که اجدادمان دهها هزار سال است از میان ما رفتهاند نمیتوانیم مستقیما سلیقه آنها در انتخاب همسر را مطالعه کنیم؛ ولی زیستشناسان تکاملی معتقدند مطالعه برخی از گونههای نخستیسانان میتواند سرنخهای مفیدی در اختیارمان بگذارد.
زیبایی در نخستیسانان
نتیجه تحقیقی که سال ۲۰۰۶ انجام گرفت نشان میدهد برای میمون رزوس که در تحقیقات زیستشناسی و فضانوردی نیز کاربرد بسیاری دارد، داشتن صورت قرینه در جفت بسیار مطلوب است و این درست همان چیزی است که در انسان هم مشاهده میشود. اورانگوتانهای ماده، جفتی را ترجیح میدهند که گونههای بزرگتری داشته باشد.
این یافتهها میتواند نشاندهنده این موضوع باشد که انسان هم بهطور ناخودآگاه در هزاران سال گذشته داشتن صورت زیبا را دلیلی روشن بر وجود ژنهای با کیفیت تلقی کرده است. دانشمندان میگویند طبیعی است که انسانها و حیوانات یک جفت جوان سالم که علائم بیماری در او مشاهده نمیشود را ترجیح دهند؛ وجود این علائم تعیینکننده برتری یک جفت نسبت به دیگری است.
ولی آیا زیبایی در حیوانات فقط ابزاری برای آگاهی حیوان ماده از سلامت ژنتیکی جفت خود است؟ مطالعه روی پرنده کوچکی به نام فنچ راهراه میتواند در این مورد روشنگر باشد.
زیباشناسی نظری در حیوانات
سال ۱۹۸۲ باز هم یک اتفاق کوچک منجر به یک کشف بزرگ شد. نانسی برلی، دانشمند زیست شناس برای سهولت در شناسایی فنچها نوارهای رنگی مختلفی به آنها متصل میکرد. او با کمال تعجب دریافت فنچهایی که نوارهایی با چند رنگ بخصوص همراه داشتند در جفتیابی بسیار موفقتر بودند و حتی زمان بیشتری صرف نگهداری از فرزندانشان میکردند. فنچهای ماده، نرهایی را ترجیح میدادند که نوار قرمز رنگ داشتند و نرها بیشتر به مادههایی تمایل نشان میدادند که نوارهای سیاه یا صورتی داشتند. در واقع فنچها در محیط آزمایشگاه از یک مجموعه تزئینات جنسی برای جذب جفت استفاده کردند و این تزئینات با چنان سرعتی در بین آنها فراگیر شد که نانسی برلی توانست در کوتاهمدت آن را مشاهده کند.
به نظر میرسد فنچهای راهراه به صورت طبیعی به نشانههای مشخصی اهمیت میدهند و این موضوع بسیار عجیب است. زیرا برخلاف آنچه در مورد دلالت دم بزرگتر طاووس بر کیفیت بالاتر ژنهای او گفته شد، در مورد فنچها نوار رنگی بیانگر هیچ مفهوم خاصی نیست.
تحقیق برلی نشان میدهد یک ویژگی کاملا تصادفی درباره خصوصیاتی وجود دارد که در نظر حیوانات زیبا مینماید. پیش از یافتههای برلی دانشمندان تصور میکردند این خصوصیات در ابتدا برای یک مقصود کاربردی مشخص بهوجود آمده و سپس راه اغراق را در پیش گرفته است. برای مثال، شاید دم طاووس نر ابتدا برای حفظ تعادل بهتر در موقع پرواز از طریق مکانیسم انتخاب طبیعی بزرگتر شد. یعنی طاووسهایی که بر اثر جهش ژنتیکی از دم بزرگتری برخوردار شدند شانس بیشتری برای بقا داشتند و سپس براثر توجه پرنده ماده به این ویژگی دم طاووس نر بر اثر وراثت بزرگتر و بزرگتر شد.
فنچهای راهراه هم مانند انسان میتوانند با تغییر ظاهر خود زیباتر به نظر برسند. تحقیق برلی نشان میدهد اولویتبندی مشخصی در مورد رنگها در مغز این پرنده وجود دارد. در آینده تغییرات ژنتیکی تصادفی میتواند بروز ویژگیهای زیبای بخصوصی مانند پرهای رنگیتر را بهدنبال داشته باشد که جفتها بیشتر به آن علاقهمند هستند. این فنچها گرایشهای پنهانی دارند که آنها را مستعد جهشهای ژنتیکی جدید میکند. نوارهای رنگی که فنچها در حال حاضر به آن علاقه نشان میدهند میتواند در آینده جای خود را به چیز دیگری بدهد؛ تکامل هنوز به پایان راه نرسیده است.
بدون این پاسخ طبیعی به زیبایی و رقابت حاصل از آن برای جفتیابی، زندگی میتوانست کاملا با آنچه امروز هست متفاوت باشد. شاید ما نتوانیم شاهد رقص عنکبوتها و تغییر رنگ آفتاپرست برای جلب توجه در فصل جفتگیری باشیم، ولی در دنیای حیوانات زیبایی زندگی میکنیم که قرنهاست تحت تأثیر انتخاب جنسی قرار داشتهاند.
مقدار زیادی از تنوع و شکوه زندگی ما مدیون حس زیبایی دوستی حیوانات و اجداد نخستین خودمان است. اگر باید بر سر جفت رقابت کرد و اگر در این رقابت باید زیبا بود، این رقابت یک بعد دیگر هم به روند تکامل آن موجود زنده خواهد افزود.
اگر ما عمیقا در مورد این موضوع که چرا منظرههای طبیعی خاص یا افراد بخصوصی در نظر ما زیبا هستند نمیاندیشیم مهم نیست. مهم این است که ما این زیباییها را دوست داریم و بدون آنها تاریخ تکامل ما قطعا تفاوت بسیاری با امروز داشت.
انتهای پیام