وقتی داعشیسم در زبان برخیها شعله میکشد!
غلامرضا بنی اسدی، روزنامهنگار، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
بزرگ شدن لوازمی دارد از جنس بزرگواری. اشتباه می کنند آنهایی که می پندارند با توهین به بزرگان، در دیدهها بزرگ حواهند شد. بله، نام بردار و مشهور می شوند اما نام شان به ننگِ توهین به بزرگان در ذهن می نشیند. هروقت هم که یادشان به میان آید به همانی بدرقه خواهد شد که در حق بزرگان – به ناحق – رواداشته اند.
برخی ها که نقش خود و ایل و تبار و سلسله استادانشان همه روی هم به اندازی کسری از اثرگذاری کسانی که نام می برند نیست اما به خود جسارتِ توهین می دهند. واقعا باید تاسف خورد به حال خودشان و الا بزرگان را چون عنقا جایگاه چنان بلند است که این کوته اندیشان کوتاه قامت با منجنیق هم نمی توانند سنگی بدان رسانند چه رسد که بخواهند پنجه مسموم خود را به چهره شان برسانند.
بزرگان، شناسنامه انقلاب اند. انقلاب با نام و نشان آنان بود که به پیروزی رسید. به همین شاخصه های تبیینی می تواند ادامه دهد. اگر کار با مدعیان بود که سیاهه سکوت شان در عصر مبارزه، طولانی تر از همه طومارهای عالم است. مرد آن است که در معرکه آوازه مردانگی اش گوش به گوش برسد نه بر سفره ای که دیگران پهن کرده اند. سر این سفره به بخشش یا تصدق، کاسه غذایی به دیگران هم می دهند. اینان را اگر چه نان و خورش از سفره می خورند اما سهمی در آن نیست چه رسد به حقی که بخواهند باطل اندیشه خود را به رفتار و گفتار درآورند.
اصحاب لعن و تکفیر که به پسوند نام های بزرگ نفرین می آویزند خود پیشوند و پسوند نامِ شان شایسته همان است که در باره دیگران می گویند. اگر به بدگویی و تکفیر و تخریب کسی، جریانی می توانست به ماندگاری برسد، الان داعش، همه عالم را گرفته بود. آن ها علاوه بر زبان تکفیر، زبان جنایت هم داشتند. به همان باور باطل خود هم اعتقادی تمام داشتند. به مثابه نردبان نگاه نمی کردند که افرادِ بزرگ اما بی قدرت را بکوبند تا پله ای بالاتر روند. بگذریم، حیف کلمه که حرامِ پرداختن به این جماعت شود. گروهی تند زبان که حاصل جمع کارکردشان برای ایران و انقلاب، از صفر هم کمتر است.
انتهای پیام
این دیگه خیلی در لفافه بود. در حین بهره گیری از بازی بیهوده با کلمات، اصلا معلوم نشد که طرفش کیست و منظورش چیست؟