مبینا و تله ناواقعیتهای رمانتیک!
فاطمه کریمخان، روزنامهنگار، در یادداشتی به مرور مخاطراتی پرداخته است که به شکل عمومی بر سر راه جوانان بسیار موفق و به طور خاص مبینا نعمتزاده قرار دارد؛ افتادن در تله ناواقعیتهای رمانتیک زندگی اسطورهای:
مبینا نعمتزاده در حال حاضر بهترین ورزشکار زن تاریخ ایران است؛ در 18 سالگی و در ابتدای جوانی، مدال نقره المپیک را کسب کرده و اگر همه چیز خوب پیش برود، اگر مصدوم نشود، اگر دچار بحرانهای اوایل جوانی نشود، اگر باز مثل دفعات قبل در مورد المپینهای دیگر، سروکله دلالها در زندگیاش پیدا نشود و از مسیر منحرفش نکنند، اگر درگیر دوپینگ نشود، اگر سوءاستفاده مکرر از سرمایه نمادینش خسته و دلزدهاش نکند، اگر با یک ازدواج اشتباه شانس خودش را برای ادامه موفقیت حرفهای از دست ندهد، اگر همه چیز خوب و درست پیش برود، احتمالا دو سه دوره دیگر به راحتی در المپیک و رقابتهای جهانی بازی خواهد کرد و مدالهای رنگارنگی به ارمغان خواهد آورد.
اگر همه چیز درست پیش برود، مبینا میتواند در سطح جهانی اسپانسر و حامی مالی پیدا کند، پول بسیار خوبی به دست بیاورد که با آن نه تنها زندگی خودش بلکه زندگی و آینده خانوادهاش را هم تامین کند، میتواند با اسم و مهارتش باشگاهداری کند، مدرسه تکواندو راه بیاندازد و نه تنها از مسیر ورزش، بلکه از آموزش و استعدادیابی ورزشی هم پول در بیاورد. در یک شرایط ایدهآل، او میتواند امتیاز استفاده از اسمش را به شرکتهای تولیدکننده محصولات ورزشی، اسباب بازی، و حتی محصولات آرایشی و بهداشتی ورزشی بفروشد و از این مسیر هم پول دربیاورد.
این مسیری است که برای تمام ورزشکاران شناختهشده در سطح جهانی باز میشود و اگر دست از برخی تنگنظریها برداریم، ورزشکاران ما هم میتوانند از آن استفاده کنند و علاوه بر تامین زندگی خودشان، برای عدهای دیگر هم کار و شغل و درآمد ایجاد کنند. حتی میتوانند بانی فعالیتهای خیریه شوند و به ساختن کشور و کاهش درد مردم و رنج عمومی کمک کنند.
مسیر پیشروی مبنای 18 ساله با این وضعیت از هیچ نظری بسته یا حتی تنگ نیست. حتی اگر او بلافاصله بعد از قهرمانی از مسئولان کشور خواهش نمیکرد که اجازه دهند بدون کنکور وارد دانشگاه شود، باز طبق قانون میتوانست بدون کنکور وارد دانشگاه شود و در رشتههای مرتبط با ورزش تحصیل کند که به کار آن برنامهای که اکثر ورزشکاران حرفهای دنبال میکنند هم میآمد.
با این حال، کیمیا میخواهد پزشکی بخواند. آرزوی او چیزی فراتر از «حق» المپینها و اعضای تیم ملیست، طبیعی هم هست، اسمش آرزوست و میتواند فراتر از آن چیزی باشد که همین حالا در دستش است. این آرزو از کجا میآید؟
شاید باید جواب این سوال را در «اسطوره رمانتیک» پیدا کرد؛ قهرمان یا اسطوره رمانتیک، شخصیت اصلی داستانهای رمانتیک است که ویژگیهای ثابتی دارد: جوان، معصوم، اغلب مسلول، و همیشه دارای استعدادی خدادادی، استعدادی نیاموخته و درخشنده است که اغلب «هوش» و «هنر» است، نه چیزی در ردیف تواناییهای بدنی. اسطوره رمانتیک «در همه کار تمام» است، از پس همه چیز برمیآید، همه جا اگر نه زیباترین ولی حتما جذابترین است، حتی اگر فقیر باشد باز در حال درخشیدن است و… . نمونههای آن را در تقریبا تمام رمانها، فیلمها و داستانهای کلاسیک و غیرکلاسیک رمانتیک میتوانید پیدا کنید؛ تصویر بسیار جذابی است که هر کسی، از جمله مبینا، خانواده مبینا و تمام اعضای فرهنگ ما حق دارند آن را بخواهند و بپسندند، تصویری است که ساخته شده است تا جذاب باشد، بنابراین نمیشود به مبینا ایراد گرفت اگر آرزو داشته باشد شبیه یک اسطوره رمانتیک باشد. مشکل فقط اینجاست که اسطوره رمانتیک «واقعی» نیست.
علی دایی، که هم فقیر بود و هم به شدت با استعداد، و هم توانا و با اخلاق، یکی در هر چند ده میلیون نفر است، یکی در هر چند نسل، و تازه او هم در نهایت بین اینکه از هوش و استعدادش در کجا استفاده بیشتری بکند و بر چه چیزی متمرکز باشد، دست به انتخاب زده است چرا که در نهایت، غیر از قهرمانهای قصههای شاه پریان، هیچکس نمیتواند همزمان از همه مواهب زندگی برخوردار باشد و این، «اشکالی ندارد». اشکالی ندارد اگر یک ورزشکار خوب، دکتر نباشد، اشکالی ندارد اگر یک هنرمند با اخلاق نباشد، اشکالی ندارد اگر یک دانشمند فرزند خوبی برای خانوادهاش نباشد و … .
همه چیز را همزمان خواستن، یک ویژگی فرهنگی منجمد شدن در دوران رمانتیسم است. رمانتیسم تنها راه نگاه کردن به دنیا نیست، بنا کردن زندگی بر مسیری که اسطورههای رمانتیک به ما میآموزند، به جوانمرگی ختم میشود که سرنوشت محتوم تقریبا تمامی قهرمانهای رمانتیک است. وقتی واقعیت آزاردهنده است، گریزی از خلسه در جهان رمانتیک نیست، اما قهرمانی در المپیک واقعیتی دلچسب است که میتواند از میل به آن اسطورههای رمانتیک کم کند.
قهرمانی در المپیک یعنی شما در واقعیت، مسیری را آموختهاید که میتوانید از آن به هدف برسید، چرا باید با وجود این تلاش و کوشش و علیرغم دستاوردهای واقعی، به یک تصویر نادقیق و ذهنی دل ببندید و زندگی کردن آن تصویر را آرزو کنید؟ اقلا شما که دیگر زندگی واقعی را یاد گرفتهاید، قدم از این تله بازندهها بیرون بگذارید و با واقعیت خودتان و دنیا آشتی کنید.
انتهای پیام
مبینا نقره نیاورد و برنز آورد بنابراین بهترین و پرافتخارترین ناهید کیانیه نه اون