کیک محبوب من | پوسته فربهتر از گوشته
مهران زارعیان، منتقد سینما، در روزنامه فرهیختگان نوشت: «فیلم تازه بهتاش صناعیها و مریم مقدم را میتوان به یک پوسته و یک گوشته تجزیه کرد. گوشته آن که شاکله اصلی و بطنی فیلم را تشکیل میدهد، همان لاگلاین مبتنی بر تنهایی زنی مسن و تمایل او برای پر کردن این تنهایی است که در قالب یک اتمسفر سینمایی بانمک و سرشار از شور زندگی روایت میشود.
پوسته آن اما، لیبل «عدم تن دادن به سانسور»، «نشان دادن واقعیتهایی که ممیزی تاکنون اجازه دیدنش را در سینمای ایران نمیداده» و اشاراتی به دغدغههای مبتنی بر سبک زندگی و آزادیهای اجتماعی مخالفان نظم سیاسی حاکم بر ایران است. همین پوسته، فیلم را در جریان سینمایی روایتگر گفتمان زن، زندگی، آزادی قرار میدهد که در چند سال اخیر، داخل و خارج از ایران، آثار گاه مهم و گاه کمرمقی را در حافظه سینمای ایران ثبت کردند.
آنچه در گوشته میبینیم، یک فیلم فقیر است؛ یک موقعیت کمدی رمانتیک محوری دارد که تلاش میکند وضعیت روحی افراد تنها در سنین بالا را بازنمایی کند. امتیاز فیلم در ایجاد فضا و لحن سرخوشانهاش است که با المانهای بزم مثل رقص و کیک و می و ضیافت میتواند مخاطب را همراه کند و به دلیل موفقیت در ایجاد همذاتپنداری با شخصیت اصلی و بازی همدلیبرانگیز لیلی فرهادپور و اسماعیل محرابی، در مجموع به دل مینشیند و کام را شیرین میکند.
البته دو امر در گوشته فیلم شدیداً در ذوق میزند و مانع از این میشود که بگوییم «کیک محبوب من» اثر قابل قبولی است. نخست آنکه روند آشنایی و صمیمیت بین مهین و فرامرز به صورت غیر قابل باوری سریع پیش میرود و بعضی رفتارهای مهین حتی با فرض غیر مذهبی بودنش، از وقار و نجابتی که در زنان ایرانی سراغ داریم، آن هم در سن و سال مهین، به دور است. این نکته از آنجایی بیشتر خودش را نشان میدهد که به یاد بیاوریم که «کیک محبوب من» در پوسته، به موجب فرار از سانسور، ادعای نوعی رئالیسم دارد و روی این مانور میدهد که میخواهد «واقعیتهای ایران امروز» را نشان دهد.
هیچ محدودیت دراماتیکی نیز نداشت اگر زمان وقایع در فیلم، به جای یک شب، در بازه زمانی طولانیتری امتداد مییافت و روند صمیمی شدن مهین و فرامرز را باورپذیرتر میکرد. بنابراین شاید از اساس مقصود صناعیها و مقدم این بوده که بیش از آنکه بر وجه تنهایی و میل به همنشینی در دو شخصیت اصلی تاکید کنند، مسئله میل جنسی را مورد تمرکز قرار دهند که برای چنین میلی، سن دو شخصیت چندان باورپذیر انتخاب نشده است.
مشکل دوم اما بارزتر است. «کیک محبوب من» خیلی ناگهانی و با تلخی بیدلیلی به پایان میرسد که نه در هندسهی مضمونی فیلم ضرورتی دارد و نه با حال و هوای فیلم سنخیت دارد. گویی هدف از این پایان، انتخاب یک راه حل صرفاً متفاوت و غیر کلیشهای برای اتمام فیلم است.
در صورتی که فیلم برخلاف نمونههایی مثل «یه حبه قند» یا «طعم گیلاس»، وارد بحث مضمونی هستیشناسانه و آیرونی مرگ و زندگی نمیشود و پایان کنونی صرفاً یک جور حالگیری از مخاطب و شخصیت اصلی فیلم است. در صورتی که شایسته بود چنین فیلمی به سراغ سنت کمدی رمانتیکها برود و مثلاً از وودی آلن وام بگیرد تا پایانی بدون این میزان تلخی و بیرحمی داشته باشد.
به ابتدای متن بازگردیم، چرا من پوسته و گوشته را در این فیلم جدا کردم؟ به این دلیل که «کیک محبوب من» بیش از آنکه بابت گوشتهاش اعتبار بگیرد، به خاطر پوستهاش مورد توجه و تحسین قرار گرفت. تصور کنید اگر فیلم با همین ایده و با همین فضای کلی و با همین بازیگران، مجوز گرفته بود و آن چند متلک سیاسی یا موارد حساسیتزا مثل بیحجابی بازیگر را نداشت، چه سطحی از توجه را ایجاد میکرد؟ احتمالاً به عنوان یکی از فیلمهای متوسط به پایین جشنواره فجر مطرح و پس از چند سال به کلی فراموش میشد.
بنابراین «کیک محبوب من» فیلمی است که نان پوستهاش را میخورد و آن اشارات کمرمق به دغدغههای مربوط به سبک زندگی در «قصیده گاو سفید»، زوج صناعیها و مقدم را به این ایده رساند که چه بهتر اگر در فضای کنونی جامعه که گفتمان زن، زندگی، آزادی غلبه دارد، حاشیه جای متن را بگیرد و فیلم را نه برای گوشته و درام و اصل و اساس فیلم، بلکه برای پوسته و همان چند متلک و موارد حساسیتزا بسازند؛ تشخیص آنها درست بود و فیلمشان اینگونه بیشتر مورد توجه واقع شد.»
انتهای پیام