خرید تور تابستان

تحلیلی بر انتصاب استاندار بلوچ و اهل سنت: طلسم شکست و دیدیم نگرانی‌ها بی‌مورد بود

امروز و فردای سیستان و بلوچستان در گفت‌وگو با سیدمحمود حسینی

علی نیلی، انصاف نیوز: پیام مهم انتصاب استاندار بلوچ اهل سنت ، واکاوی دلایل ناپایداری امنیت، دلیل شکست طرح‌های توسعه منطقه‌ای و شناخت ناقص حاکمیت از جامعه محلی مهم‌ترین کلیدواژه‌های سیدمحمود حسینی درباره سیستان و بلوچستان است.

حسینی استاندار دوره اصلاحات سیستان و بلوچستان بوده اما ارتباطش با این استان را تا همین امروز حفظ کرده است. آن تجربه و این ارتباط طولانی، او را به گزینه‌ای مناسب برای تحلیل شرایط و گفت‌وگو از امروز و فردای سیستان و بلوچستان بدل می‌کند.

بعد از اتفاقات تلخ مهر ماه 401 در زاهدان، گمان می‌رفت هیچ تردستی و طرحی نخواهد توانست آشتی جامعه محلی با دولت را موجب شود اما دیدیم که مولوی عبدالحمید به عنوان بزرگ بلوچ‌های اهل تسنن در مراسم تودیع و معارفه استاندار سیستان و بلوچستان حاضر می‌شود و چند کلمه‌ای هم سخن می‌گوید. تحلیل شما از آن قهر و این آشتی چیست؟

این ابتکار بسیار خوبی بود که در مراسم تکریم استاندار پیشین و معارفه استاندار جدید سیستان و بلوچستان از مولوی عبدالحمید دعوت به عمل آمد. ایشان هم صحبت‌هایی کرد که در مجموع در راستای منافع ملی و آرام شدن منطقه بود.

انتصاب یک بلوچ اهل سنت به عنوان استاندار، حاوی پیام بسیار مهمی برای اهالی استان و به‌ویژه اهل سنت بود؛ مهم‌ترین پیامش به نظر من این بود که بلوچ‌ها به عنوان قومی بزرگ که در منطقه‌ای حساس زندگی و به اصطلاح از مرزها پاسبانی می‌کنند، شهروند درجه دو نیستند بلکه شهروندانی هم‌تراز سایر شهروندان کشور هستند و می‌توانند به بالاترین مناصب هم دست پیدا کنند. این پیام برای نوجوان دانش‌آموز و جوان دانشجوی بلوچ، برانگیزاننده و دلگرم‌کننده است. آن‌ها متوجه می‌شوند که اگر بر مدارج علمی خود بیفزایند، می‌توانند به بالاترین مناصب در استان دست پیدا کنند. به نظر من این پیام مهم است و اتفاق مهمی در سیستان و بلوچستان رخ داده است. البته انتصاب استاندار بلوچ برای استان شرط لازم است، شرط کافی هم باید لحاظ شود تا این اقدام به نتیجه برسد.

شاید ندانید که اولین استاندار بلوچ اهل سنت در اسفند 1357 توسط دولت موقت منصوب شد اما دکتر غلام‌رضا دانش نارویی که استاد ریاضی دانشگاه بلوچستان بود، 6 ماه بیشتر در استانداری سیستان و بلوچستان دوام نیاورد بنابراین انتصاب آقای دکتر بیجار به عنوان استاندار بلوچ اهل سنت بعد از 45 سال اتفاق افتاده و برای همین آن را دارای پیام‌های مهم برای اهالی استان می‌دانم.

گفتید انتصاب استاندار بلوچ اهل سنت شرط لازم حل و فصل مسائل استان است، شرط کافی از نظر شما چیست؟

شرط کافی چند بُعد دارد از نظر من؛ اول این‌که جایگاه استاندار جایگاه رهبری است. فرق رهبر با مدیر این است که یک مدیر ذیل حکم خود و تنها در چارچوب اداری فعالیت می‌کند اما رهبر با نفوذ و کاریزما تعریف می‌شود. به بیان دیگر کار رهبری، مدیریت کاریزماتیک است. بنابراین انتظار می‌رود چنین جایگاهی برای استاندار سیستان و بلوچستان منظور شود. به عبارت دیگر  از شرایط موفقیت استاندار این است که نفر اول استان باشد. صرفا او پاسخگوی امنیت و توسعه استان است، پس باید اختیارات آن را هم داشته باشد. لازمه این پاسخ‌گویی هم این است که سازمان‌های موازی در بعد امنیتی و مراکز موازی تصمیم‌گیری، استاندار را دور نزنند.

شرط دیگر این است که استاندار جدید به حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی هم توجه درخور کند. آقای دکتر بیجار سوابق بسیار خوبی در حوزه عمران و ساخت و ساز دارد اما اگر در مقام استاندار بخواهد به بخش عمران و ساخت و ساز بیش از اندازه لازم اهمیت بدهد یا بخش‌های دیگر را ذیل ساخت و ساز تعریف کند، ناکام خواهد ماند. ضمن این‌که ایشان در جایگاه‌های اداری، وظایف خود را به نحو احسن انجام داده است اما اکنون به جایگاهی رفته که دیگر فقط اداری نیست و همان‌گونه که عرض کردم نفوذ و کاریزما در آن تعیین‌کننده است.

دیگر شرط موفقیت آقای بیجار در استانداری سیستان و بلوچستان استفاده از ظرفیت‌های فکری و مشورت با گروه‌های مرجع و متخصص است. من وقتی به استانداری سیستان و بلوچستان رفتم، دفتر مطالعات شرق که از زمان مهندس موسوی در سازمان برنامه تشکیل شده بود را بسیار فعال کردم. ظرفیت بزرگی ایجاد شد که بسیاری از مسائل و مشکلات ما را حل کرد یا کاهش داد. همین تجربه را در استانداری اصفهان هم به کار بستیم و نتایج قابل قبولی گرفتیم. می‌خواهم تاکید کنم صاحب‌نظران، متخصصان و کارشناسان بومی و ملی بسیاری وجود دارند که حاضرند نتایج سال‌ها کار و تحقیق و مطالعه خود را در اختیار مسئولان سیستان و بلوچستان بگذارند و به ایشان کمک کنند.

این‌که می‌گویید در 45 سال گذشته، یک استاندار بلوچ اهل سنت نداشته‌ایم، واقعا ناشی از منع و ممنوعیت بوده یا اقدامی از جنس فراموشی و غفلت؟

ببینید؛ نمی‌شود گفت یک منع مکتوب رسمی مشخص وجود داشته اما به صورت اعلام‌نشده یا به صورت ناخواسته، هرچه اسمش را بگذاریم، منعی وجود داشته است. عوامل متعددی هم در شکل‌گرفتن این منع و ممنوعیت دخیل بوده‌اند. مثلا جریان‌های مذهبی درون استان، شاید نگرانی‌های امنیتی و غیره. منع رسمی مکتوب وجود نداشت ولی بالاخره در 45 سال، که زمان کمی هم نیست، این اتفاق تکرار نشده بود. حتما بهانه‌های گوناگونی هم می‌توانسته داشته باشد. بالاخره تا امروز در کردستان استاندار کرد منصوب نشده بود یا در خوزستان استاندار عرب نداشتیم. حالا که منصوب شده‌اند، می‌بینیم نه، خیلی هم تفاوتی بین شهروند عرب و کرد و بلوچ این کشور با شهروند اصفهانی و مشهدی و تبریزی وجود ندارد. منظورم این است که این طلسم شکست و متوجه شدیم نگرانی‌های قبلی بی‌مورد بوده.

همین الان بسیاری از ابهام‌ها و ایهام‌ها و نگرانی‌هایی که در مورد انتصاب یک بلوچ اهل تسنن برای استانداری سیستان و بلوچستان وجود داشت، رنگ باخته است. حالا ممکن است گفته شود فرد مناسب نداشتیم اما این توجیه، پذیرفته نیست. مهم این بود که رویکردهای امنیتی و قرائت‌های متعصبانه دینی و تحرک گروهک‌ها در سطح استان، خیلی‌ها را می‌ترساند اما امروز متوجه شده‌ایم که بسیاری از این ترس‌ها بی‌مورد و بی‌دلیل بوده است.

مرور حوادث امنیتی سیستان و بلوچستان نشان از حالت کاملا سینوسی آن دارد؛ دوره‌ای امن است، دوره دیگر ناامن، دوباره امن می‌شود و پس از مدتی باز ناامنی افزایش می‌یابد. بعد از حوادث 401 هم که متعدد شاهد حوادث تروریستی تکرارشونده هستیم. متاسفانه همین چند روز پیش هم تعدادی از اعضای فراجا ترور و شهید شدند. ماجرا واقعا چیست؟ چرا در سیستان و بلوچستان به امنیت پایدار نمی‌رسیم؟

واقعیت این است که مقامات کشوری و تصمیم‌گیران و سیاست‌گذاران و به عبارت دیگر حاکمیت شناخت عمیقی از درون جامعه سیستان و بلوچستان ندارند و نوع توسعه‌ای که برای استان مدنظر قرار داده‌اند با واقعیت باورها و نگاه مردم آن‌جا هم‌خوان نیست.

اگر مسائل استان همه‌جانبه دیده شود و توسعه اقتصادی هم‌زمان با توسعه اجتماعی و فرهنگی پیگیری شود، خیلی راحت‌تر می‌توان مسائل اصلی منطقه را شناخت و مردم را به مشارکت طلبید. در نتیجه بسیاری از مسائل هم خیلی راحت‌تر حل و فصل می‌شود. ما هیچ موردی در جهان را نمی‌شناسیم که توسعه بدون همراهی و مشارکت مردم رقم خورده باشد. هیچ‌جایی را نداریم که توسعه آمرانه و از بالا یا توسعه برون‌زا موفق شده باشد.

به نظر من مهم‌ترین مساله استان همین است که در همه این سال‌ها تلاش لازم و کافی برای شناخت و فهم خواسته‌ها، دغدغه‌ها و اولویت‌های جامعه محلی سیستان و بلوچستان انجام نشده است.

نکته دیگر این است که ما همواره متوجه بعد فیزیکی امنیت بوده‌ایم در حالی‌که امنیت یک امر تَبَعی است. امنیت تابع نظم است. وقتی منطقه‌ای نظم نداشته باشد و بخواهیم فقط با تکیه بر نیروی نظامی و انتظامی امنیت را برقرار کنیم، شاهد ناپایداری امنیت خواهیم بود کما این‌که صدها برجک مشرف به جاده‌های سیستان و بلوچستان ساخته شده اما امروز خانه موش و مار و عقرب شده است.

ضرورت این برجک‌های دیدبانی بین راهی از بین رفته است دیگر…

بله، اما آن نگاهی که امنیت را متکی به ساخت برجک‌های دیدبانی می‌دانست از اساس اشتباه بود، همان‌طور که کشیدن دیوار مرزی برای ایجاد امنیت هم اشتباه است. این همان تفکری است که در دهه 1360 برجک‌ها را ساخت. هیچ‌کجای جهان مرز را با دیوار جدا نمی‌کنند به ویژه در منطقه‌ای که به لحاظ جغرافیای انسانی پیوسته است و نظام عشیره‌ای محکمی هم دارد.

همین امروز هم بسیاری از اهالی منطقه بلوچستان ایران مرزها را به رسمیت نمی‌شناسند. مردم در این‌سو و آن‌سوی این خط فرضی قوم و خویشند. با هم وصلت می‌کنند، دختران و پسران‌شان با هم ازدواج می‌کنند. رفت و آمد دارند و اگر به تاریخش هم نگاهی بیاندازیم، چند نسلی بیشتر نیست که آن مناطق از ایران جدا شده است. بنابراین باید متناسب با خواسته‌ها و تمایلات این مردم و با توجه به روابط انسانی پررنگ میان این‌سو و آن‌سوی مرز سیاست‌گذاری امنیتی داشته باشیم تا موفق شویم.

البته منظورم این نیست که مرز را رها کنیم و هیچ کنترلی بر آن نداشته باشیم اما ایده دیوار را اشتباه می‌دانم؛ هزینه‌های گزافی دارد اما رفت‌وآمدها را کاهش نخواهد داد. مشکل قاچاق را هم حل نمی‌کند اما مشکلات دیگری را به وجود می‌آورد.

این‌که می‌گویید سیاست‌گذاری بدون شناخت عمیق از جامعه محلی بوده است یعنی چه؟ چه مصادیقی دارد؟

ببینید؛ شما باید نظام عشیره‌ای رابشناسید و مناسباتش را بدانید تا بتوانید سیاست‌گذاری درست داشته باشید. برای نمونه عرض می‌کنم که در این منطقه، کمتر کسی را پیدا می‌کنید که اراضی ملی را به رسمیت بشناسد. در این منطقه، مالکیت بر اساس قلمرو تعریف می‌شود. می‌گویند این منطقه برای صدها سال قلمرو فلان طایفه بوده. می‌گویند ما پشت به پشت از این قلمرو محافظت و آن را تثبیت کرده‌ایم و این یعنی آن طایفه مالک آن قلمرو است با هر آن‌چه درونش هست. شما وقتی این شناخت را از جامعه محلی نداشته باشید، می‌گویید فلان منطقه اراضی ملی و متعلق به دولت است و کسی حق تصرف در آن را ندارد. این هم یعنی ایجاد زمینه‌ای برای اختلاف و قانون‌شکنی و تنش.

به نظر من رویکرد امنیتی در سیستان و بلوچستان جوابگو نخواهد بود. باید نظم را با تمهیدات مشترک با جامعه محلی به وجود آورد تا امنیت را نتیجه بدهد. در این تمهیدات هم باید جامعه محلی احساس کند دغدغه‌هایش دیده شده و مورد احترام است تا همراه شود.

«مسیر ترانزیتی چابهار زاهدان، مسیری راهبردی و بهترین راه دسترسی به قفقاز است.» این گزاره هم در مطالعات مشاور خارجی، هم در مطالعات توسعه محور شرق، هم در اسناد توسعه پیش و پس از انقلاب، هم در اهداف تاسیس منطقه آزاد چابهار، هم در اسناد مطالعات آمایش سرزمین و هم در سند توسعه سواحل مکران تکرار شده است اما با این‌همه تکرار و تاکیدات حاکمیتی، هنوز مسائل زیرساختی منطقه هم حل نشده است. چرا؟

عدم موفقیت طرح‌های توسعه منطقه‌ای، چند عامل دارد. عامل اول از نظر من، سطح توانایی مدیران چه در سطح محلی و چه در سطح ملی است. اگر مدیران مربوطه توسعه‌گرا بوده‌اند، طرح‌های توسعه‌ای پیش رفته است اما اگر انگیزه یا توان کافی برای پیگیری امور را نداشته‌اند، دوره‌ای از کندی و بی‌تحرکی رقم خورده است. بنابراین طرح را می‌نویسیم اما مدیر توانمند برای اجرای طرح در سطح منطقه‌ای و ملی نداریم یا کم داریم و بنابراین سیاست برزمین می‌ماند.

مشکل دیگر این است که ساختار اداره کشور ما ساختار بخشی است. نهادهای بین‌بخشی یا فرابخشی کم و ضعیف هستند و بنابراین نمی‌توانند نهادهای مختلف بخشی را گرد هم بیاورند و همسو کنند تا طرح‌ها عملیاتی شود. عامل سوم ناکامی طرح‌های توسعه منطقه‌ای هم که از نظر من مهم‌ترین عامل است، عدم مشارکت مردم و جامعه محلی یا مشارکت بسیار رقیق ایشان است. در حالی‌که طرح توسعه به نتیجه نمی‌رسد جز آن‌که از مرحله مطالعه تا مرحله اجرا، مردم در آن نقش جدی ایفا کنند. نظرات مردم باید در طرح‌های توسعه معنا پیدا کند و چون این اصل بدیهی را رعایت نکردیم، طرح‌های توسعه‌ای شکست خورده‌اند.

طرح‌های توسعه منطقه‌ای در خوزستان یا در عسلویه شکست خوردند چون مردم را ندیدند. طرح توسعه سواحل مکران هم اگر با همین دست‌فرمان پیش برود، محکوم به شکست است.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. با عرض سلام و وقت بخیر
    ایشون حرفهای کاملا درستی زدند و بنده بعنوان یک بومی استان سیستان و بلوچستان تمامی گفته هایشان را تصدیق میکنم و به میزان شناختشان از منطقه و دغدغه های مردم بومی نیز درود می‌فرستم ، اما جای سوال این جاست که چقدر از این حرفهایی که زدند را، در زمان خودشون که در راس امور استان بودند به آن عمل کردند؟! و یا به چه اندازه از این تجربیاتی که اندوخته بودند در پیشبرد بهتر و صحیح تر امور ، استفاده نمودند ؟! و سوال مهم تر این هست که به چه اندازه استاندار جدید از این اندوخته ها استفاده میکند و آنهارا بکار میگیرد، و دولت مرکزی به چه اندازه انگیزه دارد تا در پیش برد این اهداف به استاندار جدید کمک کند یا حداقل دستش را باز بزارد و از مانع تراشی بپرهیزد؟! ان شاءالله که در خوشبینانه ترین حالت ما مردم استان این انتصاب را به فال نیک میگیریم و دوباره به مسئولین اعتماد میکنیم و لذا می‌کوشیم که در راستای توسعه استان قدم‌های سازنده ای تا آنجا که وظیفه و در وسع ماست برداریم و در حفظ و برقراری امنیت استان و کشورمان نیز نهایت سعی و تلاشمان را میکنم. مردم استان سیستان و بلوچستان انسانهای خون گرم و مهمان نوازی هستند و اگر کسی یک قدم برای آنها بردارد ،آنها در جواب این حسن نیت چند قدم برای طرف مقابل برمیدارند و اگر کسی خیرخواهشان باشد آنها تا آخر عمر قدردان ،دوست، یار و یاورش خواهند بود…
    پاینده باد ایران و ایرانی…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا