پست مدرنیسم | حمزه کرمی
حمزه کرمی، دانشآموختهی دکتری فلسفهی تطبیقی در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
پست مدرنیسم مفهومی تاریخی، جامعه شناختی است که به دوران تاریخی پس از مدرنیسم گفته میشود. دورانی که نگرش انتقادی در عرصه های فلسفی، هنر، ادبیات، معماری و… با سیر تحولات جدید از درون نوگرایی (مدرنیسم) و در واکنش به آن، یا به عنوان جایگزین آن پدید آمد.
و اما فلسفه پست مدرن (postmodern philosophi)، فلسفه پسا مدرن یا پسا نوگرایی مجموعه اندیشه ها وعکس العملها و واکنشهایی است که در قبال فلسفه مدرن به وجود آمد و کلیهی توافقات اندیشهای فیلسوفان در قرون شانزده، هفده و هیجدهم میلادی را به چالش کشید و یا آنها را در خط بطلان و فراموش قرار داد.
پست مدرنیسم تحت تاثیر اندیشه های فیلسوفانی مانند هگل و فلاسفه اگزیستانسیالیست مانند کیرکگارد، نیچه و هایدگر و… پدید آمد. در سالهای دهه 1960 ابتدا توسط هنرمندان و منتقدان و سپس در سالهای 1970میلادی در آمریکا و اروپا توسط فیلسوفان این عرصه گسترش یافت.
ژان فرانسوا لیوتار یکی از نظریه پردازان اروپایی در دهه 1970، علم و فلسفه را در تضمین آزادیهای انسانی ناکافی دانست و به انتقاد از علم و فلسفه پرداخت.
فلسفهی پست مدرن فلسفهای انتقادی است که بر اساس اندیشه های پوزیتیویستی، فمنیستی، شک گرایی و سوسیالیستی و پلورالیستی و علیه فلسفه و فیلسوفان مدرن شکل گرفته است.
پلورالیسم وتکثرگرایی اساس تفکر پست مدرن است. پست مدرنها کلیهی اندیشههای پیش از خود را به نقد کشیده و در چارچوب تفسیری متشتت که از جهان دارند، در خدمت جنبش های طرفدار صلح مانند: خلع سلاح هسته ای، جنبش سبزها، جنبشهای همجنسگرایی و فمنیستی به فعالیت خود معنا و گسترش بخشیدند.
همانطوری که اشاره شد پست مدرنیسم فلسفه ای جامع و فراگیر نیست، بلکه مجموعه ای از اندیشه ها، دریافتها و قرایتها، تشخیصها، شناختها و تفسیرها از فلسفه و فرهنگ رایج در اروپا و امریکا و جامعهی بشری است که در قرن نوزده و بیست میلادی به اوج خود رسید.
پست مدرنیسم مکتبی اصول ستیز و چارچوب گریز است. از ویژگی های آن میتوان از کثرت گرایی و پلورالیسم و مخالفت با وحدت گرایی نام برد. آنها با هرگونه سانترالیسم و مرکزگرایی مخالفند و برعکس با پلورالیسم و تکثرگرایی موافقت دارند. به همین دلیل با دولتها مخالفند و آنرا به عنوان نماد هویت ملی قبول ندارند.
- معتقدند که هیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد .همه چیز را نسبی میشمارند طبعا در چنین وضعیتی با پیام های آسمانی و وحیانی که بسیاری از آنها حقیقتهای مطلق هستند همراهی ندارند و با ادیان مخالفند.
- نیهیلیسم و هیچ گرایی و هیچ انگاری مولفه دیگر این اندیشه است. آنها به مشیت الهی باوری نداشته در عوض به هیچ انگاری وپوچ گرایی گرایش دارند.
- فلسفه پست مدرنیسم فلسفهی اعتراض به فلسفهی پیشا مدرن و مدرن است. آنها برآنند که دنیای مدرن دنیای وحشتناکی است و برای فرار از آن، بی هدفی، بی غایتی، مشارکت در هرج ومرج، انشقاق، ابتذال، بی محوری، بی مرکزی و پوچ اندیشی را پیشهی خود ساختهاند!
- چون پست مدرنیسم بر اساس اندیشه پلورالیسم شکل گرفته، ونگاه پلورالیسم، نسبیتگرایی دربارهی همهی معرفتهاست در نتیجه برآنند که حقیقت را نمیتوان در یک فرهنگ خاص محصور و منحصر کرد لذا همهی حقیت را نزد همگان میدانند نه یک تفکر و اندیشهی خاص، از این رو به زبان و گفتمان اهمیت زیادی داده و معرفت بشری را نتیجهی گفتمان معرفی میکنند.
- پست مدرن ها در ادامه اعتراض و انتقاد خود به تمدن و فرهنگ غرب بر آنند که اثبات کنند، تمدن غربی به نام خرد، حقیقت واقعیت را به بند کشیده است. لیوتار میگوید: خرد وقدرت یکی هستند و هر دو به زندانها، ممنوعیتها و… منتهی میشوند از این رو پست مدرنیسم به نوعی استراتژی عملگرایانه در برابر ائتلاف “خرد و قدرت” تبدیل شده است.
- از نظر پست مدرنیسم وحشت جامعهی بشری از ائتلاف “خرد وقدرت “در غرب بیشتر و بارزتر است، زیرا تمدن غربی جایی است که خرد و قدرت بسط بیشتری یافته است. اما درد آن است که همه انسانها در غرب به آن مبتلا نمیشوند. زیرا مردان، سفیدپوستان و ثروتمندان تازیانهی قدرت را در دست دارند و بطور بیرحمانهای آن را علیه اقلیتهای نژادی، زنان، و فقرا و تهیدستان و رنگین پوستان و… بکار میگیرند.
- آنها رشد اقتصادی را به بهانه تخریب محیط زیست قبول ندارند.
- پست مدرنها با فرهنگ مسلط مخالفت دارند و حل شدن خرده فرهنگها در فرهنگ مسلط را قبول ندارند.
- آنها با نژادپرستی مخالفت دارند. با عقل گرایی وروشنگری مخالفند. آنها به گوناگونی سرنوشت بشر اعتقاد داشته وهمسانی سرنوشت بشررا ردمیکنند.
- آنها با عقلگرایی، ساختگرایی وروایتهای بزرگ از زندگی مخالفند.
- آنها تفسیر قاطعی از جهان ندارند. به باور آنها هیچ تفسیر قطعی از جهان نمیتوان به دست داد. و بر آنند که مرز مشخصی برای تفسیر جهان وجود ندارد.
- با هر پارادایم معرفتی مخالفند – هدفهای سیاسی را متغیر میدانند.
پیشگامان پست مدرنیسم میشل فوکو، ژاک دریدا، فرانسوا لیوتار و ریچارد رورتی و… هستند.
فوکو میگوید: تمام تحلیل های من علیه ایدهی ضرورتهای جهان شمول در وجود انسان است. چیزی برای هدایت یا مقید کردن اندیشهها وعواطف ما وجود ندارد. بنابراین ما هرکاری که بخواهیم انجام میدهیم و هر چیزی را که بخواهیم به زبان میآوریم.
بیشتر پست مدرنها در گذشتهی خود گرایشهای چپگرایی و سوسیالیستی داشته و به همین دلیل در نقد سرمایه داری که قابل نقد هم هست کوتاهی ندارند.
آنها معتقدند که خشونت را فقرا از ناحیهی ثروتمندان، و خشونت را ملتهای زحمت کش و تحت ستم از سوی دولتها و ملتهای سرمایهدار تجربه میکنند.
زیرا جایگاه فرودستان اعم از فقرا، اقلیتهای نژادی، زنان و… در ملتها وملتهای دارای نظام سرمایه داری، پنهان میشود.
از منظر آنها دمکراسی، آزادی، برابری در برابر قانون و… تمام اینها استعاره هایی هستندکه بی رحمی تمدن سرمایه دارانه را می پوشانند.
شاید بتوان گفت پست مدرنیسم امروز بسیاری از مرزها و کشورها و قارهها را در نوردیده است. اما در جهان سوم هنوز جایگاه خود را بطور کامل پیدا نکرده است ولی موج ان به جهان سوم هم رسیده است و تکانه های آن کاملا احساس میشود.
در ایران ما، رگه هایی از پست مدرنیسم در نسل معروف به “Generation z نسل زد” مشاهده میشود این نسل، در واقع نسل بزرگ شده با تکنولوژیهای جدید ودیجیتال است.
نسل زد معروف است به نسل اینترنت وشبکه های اجتماعی، این نسل همهی قواعد گذشته را تغییر داده، از طریق شبکههای اجتماعی با هم گفتگو میکنند(مانند کلاب هاوس) خریدوفروش بسیاری از فعالیتهای اقتصادی را از شکل سنتی خارج نموده اند با خریدهای اینترنتی روشها و فرصتهای جدیدی را در اقتصادی به وجود آوردهاند. حتی دوست یابی وهمسگزینی را نیز بصورت اینترنتی انجام میدهند.
این نسل ارتباطات و تجربیات خود را در دسترس یکدیگر قرارداده به همین دلیل ارتباطات و روابط موجود در نسل زد و حتی دیدگاههای آنها نسبت به زندگی برای نسلهای قدیمیتر و گذشته قابل درک نیست.
نسل زد در واقع نسلی است که سالهاست موج پست مدرنیسم به آنها وزیدن گرفته است و متاسفانه درک درستی از سوی دولتها و دستگاه های مسئول نیز نسبت به آنها وجود ندارد.
هم اکنون بسیاری از دیدگاههای نسل زد با پست مدرنیستها مشترک است و این نزدیکی فکری و فرهنگی هر روز از طریق اینترنت و مدیا وشبکه های اجتماعی بیشتر و بیشتر میشود اما متولیان فرهنگ اساسا درک درستی از اتفاقات زیر پوستی در جامعه ونسل جوان ندارند!
اساسابین این نسل و متولیان امر گپ و شکافهایی به فاصله قرن وجود دارد. گویی هر یک در زمان و عصر خود زندگی میکنند و درک متقابلی از هم ندارند و این عقب ماندگی متولیان امروز از نسل زد و جوان باعث عدم درک متقابل از همدیگر و مسائل حاد اجتماعی در آینده خواهد شد. بطوری که این نسل، امروز از خیلی مسائل عبور کرده است اما متولیان امر توان درک آنها را ندارند زیرا اساسا شناختی از پست مدرنیسم وامواج گسترده آن ندارند.
انتهای پیام
اعتقاد به ناتمامیت لزوما به معنی انتخاب هرج و مرج و بمعنی کنار گذاشتن اتحاد و پیوند سازی نیست…
بلکه میتواند اعتقاد به آمادگی پذیرش اصول جدید برای رفع مشکلات جدید بوجود آمده و درانداختن طرحی نو از اتحاد و پیوند سازی نیز باشد…