آموزش اسمارت مانی
خرید تور تابستانی

نجات سعدی

مرتضی مردیها، استاد دانشگاه، در یادداشتی تلگرامی نوشت: «سعدی، در کنار فردوسی، ارجمند‌ترین شخصیت فکری- ادبی تاریخ ایران است.‌ در گذشتهٔ فرهنگ و ادب فارسی، بوده‌اند شاعران و نویسندگانی که اهمیت آنها به هنر شاعری و نویسندگی بوده است. این البته چیز کمی نیست. کسانی چون فرخی و منوچهری و بیهقی و بلعمی آوردهٔ بزرگی بر میراث ادب و هنر ایران‌زمین داشته‌اند که به دشواری می‌توان تصور کرد اگر نبودند و نداشتیم چه میزان از این ارج و عظمت دیگر در میان نبود.

باوجود‌این، فاصله‌ای فراخ است میان این گروه و شاعران و نویسندگانی که مهارت‌های ادبی و هنری تنها بخشی از شخصیت و تاثیرگذاری آنان بود. شک نیست که چهار-پنج شاعر بزرگ زبان پارسی ارتفاع شاعری و سخنوری را به آسمان رساندند، ولی کیست که نداند آنان علاوه بر شاعری، و شاید پیش از آن، متفکران و صاحب‌نظرانی تاریخ‌ساز و فرهنگ‌آفرین بوده‌اند؟

همین‌ کافی است تا سعدی‌شناسی را در انحصار جماعت ادیبان و در محاصرهٔ نیمه‌حکومتی‌ها نپسندیم. واضح است که ادبیاتی‌ها هم گاهی چیزی از خطهٔ اندیشه و سیاست می‌دانند و می‌گویند، ولی چه‌بسا ناقص و در جهت‌شناسی گمراه. از آقای زرین‌کوب بزرگتر و داناتر و دانشمندتر در حوزهٔ ادب و تاریخ نمی‌شناسم، ولی حتی او هم گاهی که در گوشهٔ کتابی اشاره‌ای گذرا به این‌ موارد (اندیشه و سیاست) دارد، ناامید کننده است: همچون اغلب یا عموم فهم‌های روشنفکرانه راجع به این امور، بیانی ناقص و سطحی و بدیهی‌نما با شورابه‌ای از دلسوزی‌های چپ‌گونه برای عامه و کوچکداشت نظم زمانه و زمامدارانش.

کاش چند دانای غیرادبیاتی هم در این انحصار جا باز می‌کردند تا سعدی بیش دانسته و دوست‌داشته می‌شد. چند سالی پیش که اول اردیبهشت در شیراز بودم، ازقضا گذارم به دانشگاه افتاد و دیدم مراسم بزرگداشت روز سعدی برقرار است. برای چندمین بار، پیرمرد صد ساله‌ای سخنران بود که من کلماتش را تشخیص نمی‌دادم، نمی‌دانم خودش متوجه بود چه می‌گوید یا نه! آن هم با چنان سوابق و لواحق مارکسی‌گری.

باز هم که به اسم‌ها نگاه می‌کنی اغلب همان‌ چند نفرند: زینت‌المجالس‌ها، که اگر حرفی هم داشته‌اند پیش‌تر زده‌اند. گاهی هم‌ پژوهشگری گمنام را از جایی می‌آورند که لابد این نقص را بپوشند، ولی مگر ارزش سعدی به ستایش‌های کلی‌ و جزیی‌نگری‌های صرفاً ادبی و تاریخی محدود‌شدنی است؟

نیز نمی‌گویم از جماعت منسوب به اندیشه و فلسفه هم کسانی نبوده‌اند، ولی تا جایی‌که دیده‌ام بیشتر از نمونه‌های صداوسیمایی. کدام اینها درکی از این دارند که سعدی کسی بود که در مهم‌ترین مسائل حوزهٔ عمومی موضعی «درست» و خلاف روایت رایج داشت؟ روایت رایج، از ابتدا تا کنون. چیزی که نه ناصرخسرو،‌ نه خاقانی، نه عطار، نه مولوی و امثال آنها، و نه حتی حافظ و خیام، با همهٔ ارزش ادبی و حتی نکته‌سنجی‌های فلسفی که کارشان داشت، نداشتند و چیزی در باب آن نگفتند؛ سهل است گاه وارونهٔ آن را تبلیغ و تشویق کردند.

بزرگانی که زیبایی و استواری زبان فارسی در گرو سروده‌های آنان بوده سه دسته‌اند: نخستین آنانی که اگر شاعر نبودند، نبودند. دوم کسانی که اگر شاعر هم نمی‌بودند سخنی داشتند و ناگزیر تاریخ و تفکر و فرهنگ را از خود متأثر می‌‌کردند، ولی کاش نکرده بودند؛ همچون خیل شاعران صوفی یا آیین‌مدار یا رندستا که از زندگی و روش و هدف آن توصیف و تجویز‌های اشتباه دادند؛ و سوم کسانی که هر چند زیبایی هنری را به ارتفاعی عظیم بردند، باری اگر همهٔ سخن خود را به سادگی و با زبانی عامیانه هم بیان کرده بودند، اثری عظیم در فرّ و فرهنگ ایرانیان بود؛ اثری مثبت. در رأس آنها، سعدی، فردوسی، و تا حدی هم نظامی.

سعدی هر آنچه از عشق و شوخی و شیطنت و شاعری که دارد به‌نهایت خواستنی و دوست‌داشتنی است، باری آنچه او را استثنایی به‌تقریب یگانه می‌نماید، تعلیم راه درست زندگی است. راهی که نه منحصر است در صله‌گرفتن از صاحبان دارایی و امکان، نه در تحقیر و تقبیح دنیا و طبیعت و مادیت است و رجز‌خوانی در اهمیت ماورا، و نه مخلوطی از این دو در سبک رندوارگی.

آنانی هم‌ که سعدی را از بعضی جهات، همچون نمایشی از دین‌گرایی، سزاوار ملامت می‌دانند کم از آنانی نیستند که او را از این نظر که توجیه‌کنندهٔ وضع موجود است و نه رسواگر زر و زور، نمی‌پسندیدندش.

اگر به چیزی از سنخ «جان سخن» باور دارید، جان سخن سعدی چیزی است و آرایه‌ها و پیرایه‌های آن چیز دیگر. روح کلام او عقلانیت است و انسانیت و ایرانیت. باقی سخندانی و مصالح‌گویی است؛ مراعات عرف است و سخن گفتن با مردم تا حدی در مضیق مقتضیات و محدوده‌ها.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا