خرید تور تابستانی

حکایت مخالفان مذاکره و سازش | رضا صادقیان

با گشوده شدن فضای گفتگو با آمریکا -به صورت مستقیم یا غیر مستقیم- و ادامه یافتن مذاکرات در راستای یک توافق، برخی از چهره‌های شناخته شده سیاسی و نمایندگان مجلس و جریانی ساده‌نگر در فضای مجازی که نام و مشخصات واقعی آنان فقط برای حلقه‌های خودشان معلوم است و هیچ وقت به صورت مشخص و با تابلو حقیقی اقدام به موضع‌گیری نمی‌کنند، سنگ بنای جدیدی برای مخالفت با هرگونه مذاکره با آمریکا را گذاشتند.

مانند سال‌ها و دوره‌های قبل که با همین دست فرمان به پیش رفتند و گاه آنقدر ترس و بدبینی به جامعه تزریق کردند که به همان مقصود رسیدند. دقت به این نکته مهم است؛ محتوای گفته‌های اغلب این افراد تکراری، اما در شکل‌های جدید همین موضوع به کرار تکرار می‌شود تا مخاطب را همراه با مخالفان مذاکره کند. استفاده از تصاویر شهدای غزه تا جریان مقاومت و یا مقایسه شیوه برخورد نیروهای نظامی یمنی با اسراییل و گاه تمسخر تمام مسئولان نظامی و مذاکره کنندگان ایرانی و استفاده از مواضعی که بسیار با مخالفان حکومت همخوانی دارد بخشی از این رفتار بوده است. در این یادداشت تلاش می‌شود بخشی از کارنامه گفتاری و رفتاری و حتی سیاسی این جریان بررسی و مورد بازخوانی قرار بگیرد.

اول: فضای گفتاری حاکم بر ذهن افراد مخالف با مذاکره، برآمده از دوگانه خدمت و خیانت، پیروزی و باخت، شکست و پیروزی کامل و تشویق و تنبیه است. این افراد هیچ غایتی برای ایستادگی و مقاومت تا کدامین نقطه را بیان نمی‌کنند، گویی انتهای ایستادگی در برابر جبهه مقابل در چنین فضای فکری قابل تعریف نیست. قهرمان داستان این افراد می‌بایست خط مشخص و خیلی روشنی داشته باشد.

خطی که هیچ وقت خبری از عقب نشینی، پذیریش شکست و حتی پذیریش واقعیت‌ها و انجام مذاکره را بیان نکند و دایم در حال جدال با بدی‌ها و سیاهی با دیگری باشد. در چنین نگاهی هیچ وقت نقطه شکست قابل تعریف نیست. به عبارتی این جریان برای مخاطبان توضیح نمی‌دهند اگر کدامین هدف و اهداف به نتیجه نرسید و امکان تحقق آن میسر نشد و یا چشم‌انداز مورد نظر محقق نشد، نقطه بازگشت و بازبینی سیاست‌ها چه زمانی آغاز خواهد شد؟ آیا اساسا نادرست بودن سیاست‌های اجرا شده و یا تغییر در تعریف چشم‌انداز در این نگرش محل توجه است؟ به نظر می‌رسد نه تنها در این نگاه نقطه‌ای برای شکست و بازبینی متصور نیست، بلکه آنچه از سوی صاحبان قدرت انجام شده و مورد تایید بوده است، در نگرشی همیشه درست است!

این جریان چنانچه اقدامی با ذهنیت شکل گرفته و مورد قبولشان همخوانی داشته باشد، کلیدواژه خدمت و پیروزی را استفاده می‌کنند و چنانچه فعل انجام شده با ساختار ذهنی آنان در تضاد قرار بگیرد، به غیر از خیانت و شرمساری را برای شرح آن اقدام استفاده نمی‌کنند. بنابراین در چنین ذهنیتی جایی برای بررسی عددها، محاسبه سود و زیان حاصل از طولانی شدن مذاکرات و حتی دقت به آمارهای افزایش عمر تجهیزات صنعتی در میان نبوده و نیست.

پس از روی کار آمدن دولت اول حسن روحانی و رسیدن به توافق برجام، این جریان با تمام توان به صحنه آمد و خبر از «فریب خوردن» تیم مذاکره کننده و رئیس جمهور وقت را لقلقه زبان کرد. گویی هر اقدام و اتفاقی که در چارچوب برجام انجام شده چیزی جزء فریب نبوده است. پرتاب کفش به سمت خودروی حامل رئیس جمهور در فرودگاه نیز همین حکایت را روایت کرد. فقط لنگه کفش و کوبیدن مُشت روی شیشه خودرو جای کلام و نوشتار را گرفت!

دوم: صورتبندی این افراد از وقایع و رویدادهای سیاسی حد توقف ندارد. مشخص نیست تا کجا باید رفت؟ کی و چه زمانی برای تغییر سیاست‌ها و رویکردها مناسب است؟ پذیرش نقطه شکست کجاست؟ آیا امکان تعریف نقطه شکست در مذاکرات و یا عدم پیشرفت‌ها وجود دارد؟ دقیقا و در کدامین هنگام باید از نادرست بودن سیاست‌ها سخن به میان آورد؟ گویی همیشه و در تمام حالت‌ها باید به دل دشمن زد و حتی به عقب‌نشینی و تجدید قوا و انتخاب مسیری دیگر برای حفظ موجودیت کشور و حفظ جان آدمیان اندیشه نکرد.

خروجی چنین نگاهی به غیر از تصلب و مسدودسازی و پشت کردن به انتخاب رویکردهای جدید و کم هزینه‌تر را هیچ وقت مفید نمی‌داند و برای رد این همه همیشه از کلیدواژگانی مشخص اما نامفهوم در ادبیات سیاسی بهره جسته است. به مانند: بی‌غیرت، غرب‌زدگان، غرب پرستان، آمریکا دوستان، عشاق غربی‌ها و… این همه یعنی تبدیل کردن امر سیاست به ساده‌ترین وجهه ممکن. یعنی تکیه به ادبیاتی که معنای آن نامشخص و گاه بی‌معنا و مهمل است. یعنی خلق کلیدواژگانی تهی از معنی و دمیدن در تنور هیجان و گاه خروج از ادب و چسباندن صدها دروغ و دمیدن در گفتارهای ناثواب برای خارج کردن رقیبان سیاسی و آنان که راهی دیگر را در زمانه فعلی انتخاب کردند.

شیوه برخورد این افراد با مذاکره کنندگان هسته‌ای، وزیران امور خارجه، نمایندگان ایران در سازمان ملل، موافقان امضای قعطنامه 598، رفتار و برخورد آنان با رئیس دولت یازدهم و دوازهم و حتی برخورد این افراد با شهید امیر عبداللهیان وقتی از خواسته‌ها و شرایط طرف‌های مذاکره کننده گفت و برخی خیلی ناراحت شدند و… را نگاه کنید. همه این افراد را در دادگاه شخصی و گعده‌های خودشان به خیانت متهم کردند. همه به فروش کشور متهم شدند. تمام مذاکره کنندگان به وطن فروشی متهم شدند. هر کس که دم از مذاکره مجدد و دور کردن کشور از جنگ و خسارت‌های غیرقابل پیش‌بینی و غرقابل جبران سخن گفت به ترسو بودن و بزدلی متهم شد و تمام!

کنش این افراد یعنی مفهوم فربه سیاست و روابط خارجی و ارتباطات بین‌المللی را نه تنها درک نکردند، بلکه تصویری بسیار ساده و آسان از سیاست را که همان «ستیز با دیگری» و «ادامه راه گذشتگان» است را برای خودشان مشخص کرده‌اند. تعریفی که حداقل در کتاب‌های علوم سیاسی و در تعریف دانش سیاست خبری از آن نیست. تکیه به چنین نگرشی یعنی مسدود کردن تمام دریچه‌ها و تبدیل کردن فرصت‌های امروز به تهدیدهای آینده.

سه: آنچه ادبیات مخالفان مذاکره و سازش را صورتبندی می‌کند، تصویری‌ست که این افراد از فضای کلی دنیای امروز، جهان دیروز و کشور ایران به عنوان تنها کشور «مدافع مظلومان عالم» در ذهن تجسم کرده‌اند. گاه این تصویر به واقعیت‌های جاری و ملموس نزدیک می‌گردد و اغلب اوقات در منتهی‌الیه رویدادها قرار می‌گیرد. به عنوان مثال؛ در ادبیات جاری و ساری این جریان کمتر به دغدغه عموم شهروندان پرداخته می‌شود. خبری از دقت کردن به افزایش جمعیت فقرای شهری و روستایی طی یک دهه گذشته نیست. اطلاع‌رسانی و درکی از فرسوده‌تر شدن زیر ساخت‌های کشور قابل دسترس نیست. برایشان عقب افتادن از تجهیزات صنعتی جدید و کم هزینه به دلیل افزایش تحریم‌ها مهم نیست و مطالعات تطبیقی فقط در مقایسه با کنش نیروهای مخالف در کشورهای دیگر متجلی می‌شود! دغدغه‌ای به نام ارزان‌ فروشی منابع زیرزمینی کشور از جمله نفت، گاز و بنزین و گازوییل و برق و آب به مصرف کنندگان وجود خارجی ندارد. نگرانی بابت قاچاق سوخت و به حراج گذاشتن ثروت ملت قابل دستیابی نیست. دلواپسی برای آمارهای مربوط به بیکاری جوانان تحصیل کرده و فاقد شغل و برهم خوردن امنیت روانی خانواده‌ها ندارند. اینکه کیفیت زندگی شهروندان پس از اعمال تحریم‌ها با افت چشم گیر روبرو شده است، باز هم برای این جریان محل توجه و اهمیت نیست و حتی فربه شدن برخی از افراد را به دلیل دور زدن تحریم‌ها و دست یافتن به ثروت‌های افسانه‌ای و فسادهای برآمده از شرایط تحریم مانند چای دبش، سلطان قیر، سلطان قاچاق سوخت و… در میان نیست.

این همه یعنی این افراد تصویری از دنیای امروز در ذهن تجسم کردند که قابل ویرایش و تغییرات نیست، ثابت و بدون تغییرات است و تا انتهای این تاریخ بدون ذره‌ای تغییر ادامه خواهد یافت! در روان این آدمیان، کارکتر افراد و جریان‌های سیاسی و فکری و شخصیت‌های تاثیرگذار به صورت ثابت تعریف شده است و آنچه در این میان مورد بی‌مهری کامل قرار گرفته، عدم دقت به وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جاری جامعه ایران است. در چنین چشم اندازی، گویی بدون توجه به رفع نیازهای شهروندان و فهم تغییرات اجتماعی می‌توان به مصاف مشکلات کشور رفت. در اینجا نیز با تصویری ساده و آسان از رفع مشکلات کشور روبرو هستیم، مانند تکرار این گزاره که «اگر مسئولان غیرت داشته باشند مشکلات کشور حل خواهد شد» و متوجه نیستند انتقال تکنولوژی و دست یافتن به شاخص‌های بهتر برای زندگی با رگ گردن و غیرت قابل دستیابی نبوده و نیست.

چهار: تغییرات در جهان امروز بسیار گسترده‌تر و سریع‌تر از ده‌ها و سده‌های گذشته است. بدون شک دنیای امروز، جهان تلاطم‌های پیوسته، تغییرات بنیادین ابزارها، جولان بی‌امان و رو به پیشرفت هوش مصنوعی، زایش نیازهای مرتبط با رفاه و خلق نیازهای جدید و همان طور که گفته شد دائم در حال تغییرات است. تغییراتی که در اغلب آنان سیاست‌گذاران و صاحبان قدرت از آن عقب می‌مانند.

یکی از دلایل تکرار اعتراض‌های خیابانی در اکثر کشورها به عقب ماندن ساختارهای حقوقی، سیاسی و اقتصادی از مطالبات شهروندان مربوط می‌شود. مردم معترض اغلب نسبت به بی‌توجهی به حقوق‌شان در آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و سایر کشورها به خیابان می‌آیند و یا شاهد برگزاری اعتراض‌های دانشجویی و حتی خانواده‌ها نسبت به شیوه نادرست اداره مدارس، اینترنت، مدیریت محیط زیست، گرم شدن کره زمین و… در کشورهای دیگر هستیم. بنابراین و با توجه به همین تغییرات بدون توقف، ایستادن و مقاومت در برابر تغییرات بیش از آنکه حامل آورده‌ای قابل اطمینان برای ساختارهای قدرت و حتی تضمین ماندگاری وابستگان به قدرت‌مداران باشد، زمینه جدال و لجاجت میان شهروندان و حاکمان را می‌گشاید.

آغاز جدل‌های فرسایشی هیچ وقت برای حاکمان و شهروندان زمینه ساز توسعه و پیشرفت نبوده است. در چنین وضعیتی، جامعه به سویی دیگر میل می‌کند که به صورت یک رفتار یکسان اما ناهماهنگ با دیگری به کنش ضدیت محور با قدرت میل می‌کند. در زمانه‌ای که به دلایل متعدد و گاه با نگاه مصحلت آمیز و یا لجاجت و بی‌توجهی به خواسته‌های اکثر شهروندان موضوعات حل نشده به حاشیه رانده می‌شوند و یا راه حل‌های پرتنش به جای پرهیز از تنش اجتماعی به کارگزاران قدرت پیشنهاد می‌گردد، لاجرم شاهد شکاف بیشتر میان رفتار صاحبان قدرت و عموم مردم خواهیم بود.

از نگاهی دیگر، فرسایشی شدن و به تعویق انداختن نیازها و مطالبات مردم امر حکمرانی و سیاست را به موضوعی پیش پا افتاده و جدل محور تعریف می‌کند و بخش عمده‌ای از توان سیاست‌گذاران را به موضوعات دم دستی فرو می‌کاهد.

بنابراین و براساس گفته‌های بند دو و سه در همین یادداشت، مخالفان مذاکره و سازش در روابط خارجی به این همه بی‌توجه و بی‌دقت هستند. به گفتاری دیگر، در ساختار ذهنی و حتی تصویرهای ذهنی جای خلل و تغییری وجود ندارد و همه چیز از امری یکسان و بدون تغییر تا زمانی نامشخص حکایت دارد. به عنوان مثال؛ گره خوردن بخش زیادی از ادبیات تحلیلی به مذاکره، مذاکره ایران و آمریکا، بازگشایی سفارت، شفافیت، گزارش‌های پیوسته آژانس انرژی اتمی و توافق و یا عدم توافق با غرب و… حکایت از حل نشدن یکی از مهمترین پرونده‌های میان ایران و جهان غرب با محوریت آمریکا بوده است.

پنج: در شرایط مطلوب و به عنوان یکی از شاخصه‌های حکمرانی، اتخاذ هر تصمیمی برای عبور از مشکلات براساس شناخت فرصت‌ها، تهدیدها، هزینه‌ها و امتیازها اخذ می‌شود. آنچه مهمتر از تمام نکات است، فهم درست، دقیق و بدون سانسور از وضعیت جاری در تمام حوزه‌های حکمرانی مرتبط با جامعه، اقتصاد، فرهنگ و سیاست است.

هر چقدر تصویر برساخته از شرایط امروز کشور با واقعیت‌ها همخوانی داشته باشد، تصمیم‌های کلان نیز کارسازتر خواهد بود. قابل ذکر است؛ امکان فهم رویدادهای امروز با عینک دیروز و آینده ناممکن و در بهترین شرایط آمیخته با توده‌ای ابر و درهم آمیخته و آشفته با انواع توهمات ویران‌گر است. توهماتی که مخالفان مذاکره با آمریکا و سایر کشورها دایم در بوق بد صدا کردند و جزء فرسوده کردن تمام کشور هیچ دستاوردی را به همراه نداشته است.

افکاری پوچ و بی‌مایه که در نهایت به ارایه تز «خرید زمان برای فرا رسیدن زمستان سخت اروپا» منتهی شد و یا گمان می‌کرد در کمتر از یک سال پادشاهی عربستان سعودی فروپاشی کند و به پایان سلام کند، این همه تا زمان حال محقق نشده و جزء چند سروده و ترانه خروجی مناسبی نداشته است.

گفتنی است؛ نمی‌توان با عینک امروز تصمیم‌گیری و پذیرش قطعنامه 598 را درک کرد. رسیدن به آن نقطه و شرایط فقط با قرار گرفتن در همان زمانه ممکن است. حتی باید به تک تک کلید واژگان همان دوره که در ادبیات مذاکره کننده و افراد نزدیک به امام(ره) و سایر مسئولان امر مسلط شد و کنش صاحبان قدرت و متولیان را در همان تاریخ و با توجه به شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی فهمید. سایر رویدادهای بزرگ دیگر نیز چنین خواهد بود.

مانند رویداد انقلاب اسلامی که با قرار گرفتن در زمان امروز قابل فهم نیست، مگر خوانش تمام وقایع مرتبط با آن رویداد بزرگ و دقت به حوزه‌های مانند اقتصاد، سیاست، روابط خارجی، رفتار حاکمان با مردم، گفتار و ادبیات حکمرانان، میزان مهاجرت شهروندان به شهرها، شعارهای انقلابیون، فهم افکار جریان‌های مدافع انقلاب از آن مفهوم کلان و پیش برنده، کنش سیاسی زنان و… اما این همه در کلیت ساختار ذهنی مخالفان مذاکره محلی از توجه نیست.

آنان ساده و آسان به برخی امور بدبین و سیاه‌نگر هستند و نسبت به شماری از گفتارها و شخصیت‌های سیاسی دیروز و امروز بسیار خوشبین و مدافع سرسخت. مانند دفاع این جریان از شخصیت‌هایی مانند کاشانی، نواب صفوی، حسن آیت و سایر چهره‌هایی که نیازمند دقت و بررسی بیشتر است. این همه یعنی تصلب در نگرش و محدود کردن زاویه نگاه به دنیای پیرامون و بسته نگاه داشتن دریچه آموختن از منابع دیگر.

یعنی ادامه مخالفت با تغییرات به هر طریقی. گاهی با خوابیدن و برگزاری تجمع غیرقانونی مقابل مجلس شورای اسلامی و گاه با فحاشی علیه مذاکره کنندگان و روزگاری با حمله به کنسرت‌های در حال برگزاری و برهم زدن سالن‌های سخنرانی و دستاورد این همه تا اکنون چیزی جزء ماندن در همان نقطه سابق و تکرار رفتارهای آمیخته با لجاجت نبوده است. 

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا