«شهردار نباید سودای ریاستجمهوری داشته باشد»
رئیس انجمن جامعه شناسی ایران با بیان اینکه کسی باید شهردار تهران شود که سودای ریاست جمهوری در سر نداشته باشد تاکید کرد، کسی که برای رسیدن به ریاستجمهوری،شهردار میشود،امکانات و فضاهای شهری را در بده بستانهای سیاسی دادوستد میکند، چون میخواهد پایگاه خودش را شکل دهد.
در شرایط کنونی کلانشهر آشفته تهران، پذیرش اداره این شهر برای هرکس مسئولیت خطیری محسوب میشود، زیرا از یک طرف تهران کلانشهری با جمعیت میلیونی است که این جمعیت بسیار از ظرفیت شهر بیشتر است و از طرف دیگر تهران در حال حاضر شهری ورشکسته و مقروض است، با استناد به آمارهای شورای شهر تهران حدود 60هزار میلیارد مجموع بدهی شهرداری است، تراکمفروشی دراین یک دهه اخیر بیسابقه بوده است، همچنین واگذاری املاک و اموال شهرداری به جای بدهی به پیمانکارها نیز یکی از دستاوردهای دهه اخیر شهرداری است. بنابراین شهردار بعدی باید برای رسیدگی و سامان دادن به همه این مشکلات برنامه داشته باشد. شهردار شدن در چنین وضعی یکی از سختترین مسئولیتها خواهد بود.
محمد امین قانعی راد، رئیس انجمن جامعهشناسی ایران، در گفتوگو با رویداد۲۴ در خصوص ویژگیهای شهردار آینده تاکید کرد،شهرداران قبلی تهران را به عنوان سکوی پرتاب و پرش تلقی کردند، خیلیها آمدند شهردار تهران شوند که بعدها پست سیاسی بالاتری را به دست آورند، برای برخی شهردار تهران یک سکوی پرتابی برای رئیسجمهور شدن بوده است او میگوید اکنون در شهرداری، نیاز به یک مدیریت منظم داریم که مفهوم شهر را درک کند.
با وضعیت کنونی تهران شهردار آینده باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
طی چند دهه گذشته و بهطور خاص در دو دهه گذشته اتفاقاتی در مدیریت نظام شهری تهران افتاد که به شکلگیری یک شهر با ویژگیهای مطلوبش نیانجامید. شهر بیشتر فیزیکی بود. اگرچه مقداری هم تلاش شد به زیبایی پرداخته شود اما بیشتر بحث ساختمان و گسترش شهری،بلند مرتبهسازی و… مطرح بود و در بسیاری موارد استانداردهای زندگی شهری نادیده گرفته شد، به طوری که امروز خیلی از شهروندان تهرانی با تهران بیگانه هستند. تهران شهری نیست که احساس هویت و تعلق در شهروندان خودش ایجاد کند. شهروندان در تهران با شهر خود احساس بیگانگی میکنند. انسانها نمیتوانند هویت خود را در انبوهی از ماشین و ساختمان پیدا و بازیابی کنند.
در حال حاضر ما نیاز به یک تغییر بینش در مدیریت شهری داریم که به سمت مفهوم درستی از شهر برویم، اتفاقی که در شهرداری میافتد باید فقط شهرسازی باشد و نه ساختمانسازی، ساختمان یک عنصر است ولی شهر یک کلیت با ویژگیهای ثابت و متنوع خودش است که باید دارای طرح جامع باشد و این طرح جامع تعیین کند که هر ساختمان، اتوبان و… از نظر فیزیکی و کاربردی در این طرح جامع چه جایگاهی دارد. ما در مدیریت شهری نیاز به یک مدیریت منظم داریم که مفهوم شهر را درک کند، مفهوم شهر آنطور که باید و شاید درک نشده است.
راهکارتان برای سامان دادن به این وضعیت چیست؟
بسیاری از کسانی که شهردار تهران شدند، تهرانی نبودند و با یک درک روستایی از شهر آمده بودند؛ درک روستایی از شهر، شهر را فقط محل ساختمان و ماشین میبیند و خیابانهای نورانی که فقط در آن نور و مغازه وجود دارد، ولی شهروندی که مفهوم و هویت شهر را درک میکند نسبت به شهر یک دیدگاه کاملا متفاوتی دارد، آن دیدگاه را ما از دست دادهایم و نداریم، به نظر من کسی که میخواهد شهردار تهران شود که در کوچه باغهای این شهر بزرگ شده باشد و نسبت به تهران احساس تعلق کند، چطور قومیتها_برای مثل لرستان و کردستان_ میگویند از بیرون مدیر منصوب نکنید، خودمان مدیر محلی داریم، از مدیران محلی استفاده شود، تهران هم باید چنین چیزی وجود داشته باشد، آیا ما کسانی که در تهران بزرگ شدند، تاریخ و فرهنگ تهران را میشناسند، نداریم؟
این شهر برای خودش خاطرهای داشته، سیر تحولی داشته و کسی باید شهردار شود که با تهران همدلی کند، در خصوص ویژگیهای شهردار، من بیش از اینکه بخواهم بگویم شهردار باید متخصص باشد میخواهم بگویم کسی باید بیاید که با تهران همدلی کند و این شهر را درک کند و یک مفهوم نوین از شهر را معرفی کند، باید در تهران چیزی به نام زندگی شهری در جریان باشد نه شهری که در آن فقط ماشین و ساختمان وجود دارد.
شهردار بیشتر باید سیاسی باشد یا مدنی و متخصص باشد؟ آیا یکی از دلایل نابهسامانی تهران این نیست که شهردارهای آن بیشتر سیاسی بودهاند؟
شهرداران قبلی تهران را به عنوان سکوی پرتاب و پرش تلقی کردند، خیلیها آمدند شهردار تهران شوند که بعدها پست سیاسی بالاتری را به دست آورند، برای برخی شهردار تهران یک سکوی پرتابی برای رئیسجمهور شدن بوده است، حتی من بارها گفتهام که باید از کسی که میخواهد شهردار شود تعهد بگیرند در آینده پستهای دولتی را قبول نکند، چرا؟ چون شهرداری که میخواهد رئیسجمهور شود، اولا میخواهد تواناییهای خودش را در تهران نشان دهد، جهت اینکه نشان دهد میتواند طرحهای عمرانی بزرگی اجرا کند، کارهای میکند که شاید آن کارها ضرورت نداشته باشد. دوما اینکه زندگی، امکانات و فضاهای شهری را در بده بستانهای سیاسی با گروههای مختلف سیاسی دادوستد میکند، چون میخواهد پایگاه خودش را شکل دهد، شهرداری را به فضای رانتجویی برای نیروهایی که تاثیرگذار هستند تبدیل میکند. این اتفاقاتی است که قبلا افتاده و ما شاهد آن بودهایم، تهران به خاطر اینکه افرادی در شهرداری بتوانند بعدا رسیدن خودشان را به پستهای سیاسی تسهیل کنند؛معامله شد.
شهردار بعدی باید کسی باشد که تعهد کند نخواهد در پستهای سیاسی دیگر برود و شهرداری را به ویژه برای ریاستجمهوری سکوی پرتاب نکند و اساسا سودای ریاست جمهوری نداشته باشد.
از طرف دیگر شهردار باید با سیاستهای شهری آشنا باشد و بداند که شهر در مفهوم سیاسی به چه معناست، شهر یک مفهوم اجتماعی دارد، یک مفهوم فرهنگی دارد، یک مفهوم سیاسی دارد؛ شهردار باید با این مفاهیم و با سیاستهای شهری آشنا باشد، در یک معنا باید سیاستمدار هم باشد چون شهرداریها به نحوی به عنوان یک حکومت محلی تلقی میشوند بنابراین نمیتوان گفت کسی که شهردار میشود باید فاقد درک سیاسی باشد، حتما باید از یک درک سیاسی گسترده برخوردار باشد، یک تجربه سیاسی وسیعی داشته باشد، با سیاست و برنامه آشنا باشد، ولی شهر را در پای سیاست قربانی نکند، شهر را پای معاملات سیاسی قربانی نکند، سیاستی اخذ نکند که شهر اهمیت خودش را از دست دهد.
اشاره کردید شهردار نباید مدیریت شهری را به سکوی پرتاب برای رسیدن به پستهای سیاسی تبدیل کند، شورای شهر چقدر میتواند در این زمینه کمک کننده باشد؟
در دو دهه گذشته، شهردارها به شورای شهر به عنوان یک شورای مشورتی نگاه میکردند، هر وقت میخواستند به مصوبات شورا توجه میکردند و هرجایی نمیخواستند توجه نمیکردند، هیچ ضمانت اجرایی هم وجود نداشت، و به نحوی شهرداران مسلط بر شورای شهر بودند، این نقش باید تغییر پیدا کند، شورای شهر باید نقش مسلط خودش را بر شهردار پیدا کند، شهردارها باید خودشان را مجری مصوبات شورای شهر تلقی کنند، ما از یک شهر شهردارمحور باید به سوی یک شهر شورامحور برویم و اهمیت بیشتری به جایگاه شورا دهیم، باید به شورا هم نقش سیاستگذار و هم نقش نظارتکننده داده شود و برای این کار هم لازم است نقش نظارتی شوراها تقویت شود، شوراها سازوکار نظارتی ندارند مگر اینکه شکایتی به آنها شود و یا خودشان به صورت اتفاقی با یک موضوع برخورد پیدا کنند، ولی بهطورکلی سازوکارهای سازمان یافته برای نظارت بر کار شهرداری را ندارند.
ما در سطح کشور به جز مجلس شورای اسلامی، نهادهای دیگری داریم که ناظر بر عملکرد دولت هستند، مثلا سازمان بازرسی کل کشور، دیوان محاسبات و سازمانهای دیگر. اگر شورا را پارلمان شهری بدانیم، پارلمان شهری نهادهای نظارتیاش کجاست، چطور میخواهد نظارت کند، با کدام سازوکاری باید نظارت کند، این مساله مهم است. رابطه بین شهردار و شورا باید دگرگون شود و الگوی جدیدی که شورامحور است تحقق پیدا کند، شوراهای شهر باید به راحتی بتوانند شهردار را عوض کنند، شهردارها نباید خودشان را به نهاد و دستگاهی وصل کنند، شهردار باید خود را در مقابل شورای شهر پاسخگو بداند و مکانیزمهای روشن هم برای پاسخگویی وجود داشته باشد.
در چه فرایندی شورای شهر میتواند چنین سازوکاری داشته باشد؟
بحث شفاف شدن فعالیت شهرداری هم مطرح است، کارهای شهردار باید برای شهروندان شفاف باشد و روشن و آشکار باشد ولی من میگویم شهرداری اول باید برای شورا شفاف شود، شوراها احساس کنند نهاد شهرداری هیچ ابهامی از آنها ندارد، چیزی را نمیتواند از شورا پنهان کند، به خاطر این هم باید کارکردهای نظارتی تقویت شود، ممکن است قانون بگوید شوراها باید بر کار شهرداریها نظارت بکنند، اما من میگویم سازوکار نهادینهاش باید تغییر کند. نباید ما نظارت را به شخصیتهایی که عضو شورا میشوند محدود کنیم، باید سازوکارهای روشنی برای نظارت توسط شوراها تهیه و تدوین شود که هر شخصی بیاید قابل اجرا باشد. به نظر میآید بدون کنترلترین نهاد مسئول در کشور شهرداریها هستند، هر نهاد یک کنترل دارد ولی نهادی که هیچ کنترلی بالای سرش نیست شهرداری است. به همین دلیل است که شهردارها میتوانند حجم وسیع پول را منتقل کنند، میتوانند هر مجوزی را بدهد، ساختار و نقشه شهر را عوض کنند، پولهای گزاف را هرطور که دوست داشتند جابهجا کنند و هیچ نهادی هم کنترلشان نمیکند، شهرداری یک نهاد وانهاده شده و بدون نظارت است، در دور جدید باید بعد نظارتی شورا تقویت شود، ما باید شهرداری را به یک نهاد اجرایی منظم تبدیل کنیم و شهردار صرفا مجری مصوبههای شورای شهر شود.
انتهای پیام