خرید تور نوروزی

گفتگویی با خانواده قاتل «آتنا»

برادر قاتل آتنا مدعی است که او و همسر برادرش جسد آتنا را از داخل خانه پیدا کردند و به بازپرس پرونده خبر دادند. این موضوع هنوز از سوی مراجع قضایی یا نیروی انتظامی تایید نشده است. اما برادر قاتل می‌گوید که این کار را انجام داده تا خانواده آتنا را از نگرانی نجات دهد.

گفت‌وگوي روزنامه «اعتماد» با برادر قاتل آتنا را می خوانید:

چه شد كه جسد را در خانه برادرتان پيدا كرديد؟

آن روز من رفته بودم دنبال زن داداشم تا او را به خانه‌مان بياورم. زن برادرم گفت يك بشكه در خانه پيدا كرده كه خيلي بو مي‌دهد. من بشكه را باز كردم و ديدم كه داخل آن جسد يك دختربچه است كه دست و پايش شكسته شده و پوستش هم كبود و سياه است. به زن داداشم گفتم حالا كه جرم برادرم به ما ثابت شده و او آتنا را كشته، بايد به نيروي انتظامي خبر بدهيم تا او را به‌سزاي اعمالش برساند و قانون براي او تصميم بگيرد. دل‌مان به حال خانواده آتنا مي‌سوخت كه ٢٠ روز در حسرت ديدن اولادشان بودند و حالا بايد جسد دخترشان را تحويل بگيرند. اول خانمش با بازپرس پرونده تماس گرفت. به محض اينكه ما خبر را داديم ماموران آگاهي آمدند و جسد را از خانه برادرم بردند.

‌ مگر ماموران نيروي انتظامي جسد آتنا را در خانه كشف نكرده بودند؟

آنها چند بار به خانه برادرم و حتي خانه ما آمدند اما نتوانستند بشكه‌اي را كه برادرم جسد آتنا را داخل آن گذاشته بود پيدا كنند. ما هم خبر نداشتيم كه چنين چيزي داخل خانه برادرم هست. مي‌گفتيم شايد برادر ما بيگناه است.

‌ هيچ‌وقت به رفتارهاي برادرتان شك نكرده بوديد كه خلافكار است؟

برادرم انگار دو زندگي متفاوت داشت. ما هيچ‌وقت به او شك نكرديم چون سرش به كار خودش بود و با ما صحبت نمي‌كرد. مردم پارس‌آباد خيال مي‌كنند كه ما هم در قتل آتنا دست داشته‌ايم يا اينكه كارهاي برادرم را از چشم ما هم مي‌بينند اما اين طور نيست. ما خانواده آبروداري هستيم. اگر با او همدست بوديم كه هيچ‌وقت به اداره آگاهي خبر نمي‌داديم. برادر من خيلي كم‌حرف بود. مي‌رفت بيرون و مي‌آمد و هيچ حرفي هم به ما نمي‌زد. ما نمي‌دانستيم در مغازه‌اش چه كارهايي انجام مي‌دهد. ما را قرباني برادرمان نكنند. بچه‌هايش در اين شهر زندگي كرده‌اند و آبرو دارند. زندگي ما نابود شده. برادرم در پارس‌آباد كار اداري داشته الان يك هفته است همه‌چيزش را گذاشته و فرار كرده چون مردم هر وقت ما را مي‌بينند آزار و اذيت‌مان مي‌كنند. ما نمي‌توانيم براي خريدن چندتا نان از خانه بيرون برويم همسايه‌ها براي ما نان مي‌خرند و جلوي در خانه مي‌آورند. يك جوري آبرو و حيثيت‌مان رفته كه نمي‌توانيم سرمان را بلند كنيم.

‌ خانواده برادرتان الان كجا هستند؟

آنها الان رفته‌اند شهرستان پيش خانواده همسر برادرم.

‌ گفت‌وگو با مادر قاتل

او در حالي كه به‌شدت پشت تلفن اشك مي‌ريخت گفت: با اينكه پسر من قاتل است من خوشحالم كه خودمان توانستيم جسد را پيدا كنيم و به پليس براي روشن شدن قضيه كمك كنيم. همسايه‌ها ما را خيلي اذيت مي‌كنند. من به امام‌جمعه پارس‌آباد گفته‌ام كه روي منبر هم بگويد كه درخانواده ما به جز پسرم هيچ نقشي در قتل آتنا نداشته است. ما مي‌خواهيم كه او را محاكمه كنند. ما عذاب وجدان داريم براي كارهايي كه پسرم انجام داده. ما مي‌خواهيم كه مردم حساب ما را از او جدا كنند. مردم آمده‌اند در خانه ما را شكسته‌اند و وقتي ما را مي‌بينند ناسزا مي‌گويند. بالاخره ما در اين شهر زندگي كرده‌ايم و مي‌خواهيم در همين شهر به زندگي‌مان ادامه بدهيم.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا