اگر احمدینژاد نمیآمد روحانی ردصلاحیت میشد؟!
حسین مرعشی میگوید شاید اگر احمدینژاد کاندیدا نشده بود و قرار نبود که او ردصلاحیت شود، شورای نگهبان دست به کار خطرناکی میزد و شاید اگر میدانستند که روحانی این مقدار رای دارد کار دیگری میکرد.
گفت وگوی این فعال سیاسی اصلاحطلب با خبرآنلاین را در زیر میخوانید؛
در انتخابات اردیبهشت ماه، اسحاق جهانگیری در حالی به عنوان نامزد مکمل در کنار حسن روحانی قرار گرفت که آنطور که آقای موسوی لاری پیش از این به ما گفته بود، رییس جمهور با ورود جهانگیری به انتخابات مخالف بوده و در لحظات آخر به این موضوع راضی شده است. اگر آقای روحانی راضی نمی شد، آیا شورایعالی باز هم نامزد مکمل معرفی می کرد یا خیر؟ اصولا به نظر شما نسبت اصلاح طلبان و آقای روحانی قبل و بعد از انتخابات چگونه تعریف می شود؟
آقای روحانی متحد اصلاح طلبان و اصلاح طلبان متحد آقای روحانی هستند و این موضوعی روشن است. نه ما کسی بهتر از او برای ریاست جمهوری داشتیم و نه روحانی طرفدارانی بهتر از اصلاح طلبان ممکن بود بتواند پیدا کند. این اتحاد یک اتحاد استراتژیک است. ما فکر می کردیم دو موضوع در انتخابات مهم است؛ یکی مناظره ها بود که می دانستیم آن ها با چند نفر وارد این مناظره ها خواهند شد و روحانی يک نفر خواهد بود. فکر می کردیم این موضوع منطق ندارد و حداقل یک نفر دیگر باید در این مناظره ها باشد که در بحث ها کاملا موازنه به وجود بیاید.
دیدید که با ورود اسحاق جهانگیری به انتخابات، این موضوع جواب داد. نکته دوم این بود که ما شورای نگهبان را می شناختیم و مخالفت با آقای روحانی را هم درک می کردیم که چقدر اختلافات عده ای با روحانی عمیق است؛ همانطور که الان هم می بینیم که در حالی که با 24 میلیون رای رییس جمهور شده است چه کارهایی با او می کنند. ما این موضوعات را درک می کردیم و هیچ بعید نمی دانستیم که شورای نگهبان دست به یک کار خطرناک بزند و او را ردصلاحیت کند. به نظر من اگر احمدی نژاد کاندیدا نشده بود و قرار نبود که او ردصلاحیت شود، شورای نگهبان دست به کار خطرناکی می زد و شاید اگر می دانستند که روحانی این مقدار رای دارد کار دیگری می کردند. حرف ما این بود که ما به عنوان یک جناح سیاسی نمی توانیم وارد یک کوچه بن بست شویم. روحانی به عنوان یک شخص می توانست این کار را بکند اما ما یک عقبه با 17 میلیون رای داشتیم و نمی توانستیم با انتخابات و نظام قهر کنیم.
منظور شما این است که در اتحاد استراتژیک اصلاح طلبان و آقای روحانی در زمان انتخابات یک اختلاف تاکتیکی به وجود آمد نه یک اختلاف عمیق؟
بله ما در زمان انتخابات بر سر یک تاکتیک با یکدیگر اختلاف نظر داشتیم. ما معتقد بودیم که اگر آقای روحانی به هر دلیل نتوانست وارد انتخابات شود ما باید یک نامزد دیگر داشته باشیم و بالاخره روحانی را برای انجام این کار راضی کردیم. دوستان آقای روحانی به او گفته بودند که اگر کسی در کنار شما باشد ممکن است شورای نگهبان شما را رد کند. ما هم می گفتیم که این خیلی استدلال قوی ای نیست؛ ما می گفتیم که اگر شورای نگهبان دست به یک کار پر هزینه ای همچون ردصلاحیت رییس جمهور مستقر بزند به خاطر اینکه کس دیگری در انتخابات خواهد بود یا خیر دست به این کار نخواهد زد. بنابراین، این اختلاف ما با آقای روحانی یک اختلاف تاکتیکی بود که حل هم شد.
شما و بسیاری دیگر از اصلاح طلبان از ورود اسحاق جهانگیری به انتخابات و نوع عملکرد او راضی هستید. آیا می توانیم از او به عنوان ظرفیت اول اردوگاه چپ ها برای انتخابات سال 1400 نام ببریم؟
هنوز اظهارنظر در این باره زود است. جهانگیری یک فرد از اجتماع اصلاح طلبان است. او هیچ گاه کاری خلاف جمع اصلاح طلبان انجام نمی دهد. اگر جمع اصلاح طلبان از او بخواهند که برای سال 1400 وارد انتخابات شود او هم درباره آن فکر خواهد کرد. مهم کار جمعی است. ما از الان و قبل از اینکه جمع اصلاح طلبان به تصمیمی جمعی برسند نباید هیچ موردی را به آن ها تحمیل کنیم.
آقای مرعشی! در چند وقت اخیر طیفی از اصولگرایان با دستاویز کردن لفظ آتش به اختیار حملاتی به دولت کردند و البته بعد از آن هم لفظ آتش بس از سوی کسانی همچون آقای زاکانی به کار برده شد. نظر شما درباره این الفاظ چیست؟
من معتقد نیستم که الان شرایط ما طوری است که رهبر بزرگوارمان نتواند دیدگاه ها و نظراتشان را بیان کنند و این امکان به خوبی برای ایشان فراهم است. ارتباط میان فرماندهی و جبهه حامیان ایشان برقرار است و نیازی به استفاده از لفظ آتش به اختیار از سوی عده ای خاص نیست. ضمن اینکه جنگی نیست که ما بخواهیم از لفظ آتش بس استفاده کنیم. این اختلافات سیاسی که وجود دارد اختلافاتی عرفی و طبیعی است. بالاخره یک نفر رای می آورد و یکی رای نمی آورد. ما باید مسائل جامعه را همانطوری که هست ببینیم، هیچ جنگ آتشینی خوشبختانه در ایران وجود ندارد و همه زیرنظر رهبری رقابت های سیاسی خودشان را انجام می دهند. اگر روزی هم خطری کشور را تهدید کند همه این اختلافات کنار می رود و همه علیه دشمن خارجی متحد می شوند. امروز دشمن اصلی ما جهل، فقر و فساد است.
یعنی اگر شما به عنوان یک اصلاح طلب بخواهید از لفظ آتش به اختیار استفاده کنید در مقابل جهل، فقر و فساد از آن بهره خواهید برد؟
من فکر می کنم که جهل در حال حاضر آفت بزرگی برای ایران است و باید سعی کنیم که آگاهی را بالا ببریم. فقر آزاردهنده است و باید سعی کنیم توسعه اقتصادی و همزمان انتقال طبقه متوسط به طبقه محروم را پیگیری کنیم و با مبارزه با فساد جلو زیاده خواهی را بگیریم. بنابراین این موضوعات از نظر من اصلاح طلب موضوعات اصلی کشور هستند که باید به آن ها پرداخته شود نه اختلافات طبیعی سیاسی که بین جناح ها وجود دارد.
یکی از بحثهای روز در میان جناح اصلاح طلبان اختلافات بر سر شورایعالی اصلاح طلبان است. چهرههایی همچون آقایان منتجب نیا، رهامی و هادی خامنه ای معتقدند که این شورا نمادی از خودکامگی و استبداد است. آن ها حتی معتقدند که جریان اصلاحات نباید متکی به رهبری فردی باشد و این احزاب هستند که باید پیشگام اصلاح طلبان باشند. نظر شما به عنوان یکی از اعضای اصلی شورایعالی در این باره چیست؟
احزاب هم به این سه نفری که شما نام بردید رای نمی دهند! احزاب اصلاح طلب هم طرفدار آقای خاتمی هستند. از آن طرف از چه زمانی تا به حال حرکت شورایی استبدادی محسوب می شود؟! این سه نفر چون در جلسات شورا شرکت نمی کنند نمی توانند درباره شورایی که عده زیادی آن را درست کرده اند اظهارنظر کنند. آن ها می توانند یک شورای دیگری درست کنند و آن وقت بگویند که این شورا بهتر از شورایعالی اصلاح طلبان است. جمعی از اشخاص و احزاب با یکدیگر توافق کرده اند و شورایعالی را تشکیل داده اند و این شورا یک اعتمادی را میان مردم ایجاد کرده است. کسی که آقایان منتجب نیا، رهامی و سید هادی خامنه ای را منع نکرده است که شورای دومی درست کنند.
در این صورت تشکیل این شورای دوم باعث ایجاد انشقاق و دو دستگی در بین اصلاح طلبان نخواهد شد؟
خب وقتی آن ها راضی نمی شوند که در جلسات شورایعالی اصلاح طلبان شرکت کنند باید چه کار کرد؟ اشکالی هم ندارد که یک جای دیگر معلوم شود که یک گروه دیگر از اصلاح طلبان هم فعالیت می کنند. مگر کسانی مانند آقای فومنی از خودش لیست ارائه نمی کند؟ مگر کسی مانع او شده است؟! ما چه ابزاری برای دیکتاتوری داریم؟ آیا در اختیار داشتن افکار عمومی دیکتاتوری است؟! دیکتاتوری در جایی اتفاق می افتد که ما یک قدرت قاهره ای را اعمال کنیم. آقای خاتمی الان علیه آقای فومنی چه کار کرده است؟ آقای عارف درمقابل لیست های متعددی که در زمان انتخابات منتشر شد کاری کرد؟ شورایعالی چیزی گفت؟ ما لیست دادیم آن ها هم لیست دادند و در نهایت لیست شوراهای ما پیروز شد. کجای این حرکت استبدادی است؟! اگر آن ها معتقدند که ما مستبد هستیم پس یک شورای دیگر تشکیل دهند و ببینند در میان مردم چقدر طرفدار دارند. اما آن ها نمی توانند به ما بگویند که شما شورایعالی را منحل کنید.
شما موفق ترین وزرای کابینه یازدهم را چه کسانی میدانید؟
آقای ظریف و زنگنه موفق ترین وزرای کابینه یازدهم از نظر من هستند.
پس به نظر شما باید از این وزرا در کابینه دوازدهم هم استفاده شود؟
بله؛ آقای ظریف که مشکلی برای حضور در کابینه دوازدهم ندارند و امیدوارم که آقای زنگنه هم راضی بشوند و در کابینه دوازدهم باقی بمانند. من فکر می کنم که اگر روحانی هرکسی را پیدا کند که بتواند بهتر از وزرای قبلی عمل کند نباید در تغییر وزرا تعلل کند. چون کابینه جای برجستگان کشور است.
اصولگرایان معتقدند آقای روحانی باید از ظرفیت آنها در کابینه آیندهاش بهره ببرد. تکیه آنها هم بر رای 16 میلیونیشان است. به نظر شما روحانی باید از ظرفیت جناح اصولگرا در کابینه دوازدهم استفاده کند؟
به نظر من اصولگرایان باید در مجلس شورای اسلامی و درشوراهای شهر و روستا حضور داشته باشند اما حضور آن ها در کابینه منطقی نیست. در دنیا اقلیت حذف نمی شود. مثلا در ایرلند، اقلیت سیاسی دیوان محاسبات را در دست می گیرد؛ یعنی اکثریت حکومت می کند و اقلیت نظارت می کند. در واقع همیشه اقلیت ناظر بر اکثریت است. اما هیچ جای دنیا اینگونه نیست که اقلیت وارد کابینه شود. مگر اینکه مثلا بین اصلاح طلبان و اصولگرایان ائتلافی شکل گرفته باشد. مثل ائتلافی که بین اصلاح طلبان و حزب اعتدال و توسعه در حال حاضر وجود دارد. اما وقتی هیچ ائتلافی بین اصلاح طلبان و اصولگرایان ائتلافی وجود ندارد حضور راست گراها در کابینه منطقی نیست.
انتهای پیام