سیاستورزی به طریق «روحانی»
«رضا صادقیان» عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی دربارهی کابینهی دوم روحانی نوشت:
با معرفی کابینه دولت دوازدهم و شکل گرفتن بحثهایی در میان نشریات اصلاحطلب و اصولگرا بهتر از گذشته متوجه میشویم حسن روحانی براساس چهارچوبهای مورد پذیرش در حاکمیت ولی به شیوه خاص خود اقدام به سیاستورزی میکند. شاید سابقه اصولگرا بودن وی و موضعگیریهای سیاسی در سالها قبل از روی کار آمدن دولت نهم و دهم برخی را به این باور رساند که وی بریده از اصولگرایی و با تفکر اصلاحطلبی در عرصهی اجتماع ظاهر شده است، ولی همانطور که نامگذاری حزب نزدیک به روحانی نشان میدهد او به گونهای دیگر سیاستورزی میکند. حسن روحانی در سیاستورزی نه شباهتی با هاشمی دارد و نه محمد خاتمی، احمدینژادی هم نبوده و نیست، او سیاستمداری شبیه خودش است. سیاستی که گاه شباهتهای بسیار با هاشمی رفسنجانی پیدا میکند، در دورهای به شدت اصلاحطلب و گاه به سمت محافظهکاری – اصولگرایی میل میکند.
رییس جمهور دوازدهم در اولین و معنادارترین حکماش در دولت جدید، جهانگیری را در مقام خود ابقاء و همزمان لیست وزرای پیشنهادیاش را به مجلس معرفی میکند. لیستی که با تغییرات چندانی روبرو نیست و شامل اکثر وزیران سابق میشود، گزینههایی همچون وزارت کشور، اقتصاد و رفاه را معرفی و تلاشی بیشتر برای جلب نظر اصلاحطلبان در این موارد خاص نمیکند. خبری از معرفی وزیر زن نیز در میان نیست و عملاً نیمی از رأی دهندگان را براساس مصحلتسنجی و یا عبارتهای مشابه در این حرکت تا حدودی نادیده میگیرد، از طرفی دیگر امیر سرتیپ حاتمی، فردی رشد یافته در سیستم ارتش را به مجلس معرفی و تجربهای بیسابقه را رقم میزند. در چیدن کابینهی دوازدهم، چنانچه با همین ترکیب موفق به کسب رأی اعتماد نمایندگان مجلس شود، آنقدر تفاوت در مصادیق وجود دارد که نتوان کابینهی دوم وی را همانند دولت دوم هاشمی یکی دانست و در مقایسه با دولت یازدهم آن را محافظهکارتر خطاب کرد.
سال 92 بسیاری از تحلیلگران فضای سیاست، حسن روحانی را شبیه هاشمی رفسنجانی فهم و معرفی میکردند. شاید چارهای نداشتند و لازم میدانستند وی را شبیه فردی معرفی کنند که برخلاف دورهی تبلیغات مجلس ششم با اقبال گستردهای در میان مردم برخوردار شده بود. به طور قطع تجربهی همکاری و همراهی روحانی و هاشمی در سالهای جنگ تحمیلی، مجلس شورای اسلامی و مورد انتقاد قرار گرفتن هر دو در اواخر دههی هفتاد و اوایل دههی هشتاد از سوی جریان اصلاحطلب ناخواسته اینهمانی شخصیت آنها را به ذهن متبادر میکرد. حتی حضور هاشمی در مراسم تحلیف وی و صاف کردن عبای روحانی هنگام برخاستن از صندلی را فرزند خواندهای عنوان کردند که از کنار پدر بلند میشود و تا وظیفهای سنگین ریاست جمهوری را بر دوش گیرد، قبلتر نیز روحانی تنها با مرحوم هاشمی قدم به صحن مجلس شورای اسلامی گذاشته و سوگند ریاست جمهوری خورده بود. شاید همین حس نزدیکی این دو شخصیت باعث شد تا دختر هاشمی طی روزهای گذشته زبان به انتقاد از روحانی بگشاید و گلایهها و بیمهری نسبت به پدرش را بازگو کند.
به هر ترتیب حسن روحانی به شیوهی خود اقدام به سیاستورزی میکند. قبل از آنکه دولت دوم وی را شبیه دولت دیگر و شخصیت سیاسی دیگری بدانیم و تلاش در جهت همانندسازی وی با دیگر کنشگران سیاست کنیم، لازم است او را به همین ترتیب بپذیریم. حسن روحانی آنقدر در میدان سیاست بوده که همزمان بتواند جریان اصلاحطلب و اصولگرا را به یک اندازه جذب یا دفع کند. آنچه در این زمان مهمتر به نظر میآید نحوهی رفتار جریان اصلاحطلب بعد از معرفی کابینه با وی است، رفتاری که شاید سبب شود نیروهای نزدیک به مرحوم هاشمی، روحانی و جریان اصلاحطلب در زاویههای مختلف قرار بگیرند و با گذشت زمان هر سه طیف از این جدایی آسیب جدی ببینند.
انتهای پیام
به نام اصلاحات و بكام محافظه كاران
اصلاحطلبان با لابی فرضی با رییسی و بردن سبد رای بیشتر از این در كابینه سهم داشتند.
یعنی چی؟ سر اصلاحطلبها کلاه رفته؟
روحانی بیش از 30 سال نان این نظام را خورده است و باز هم میخواهد بخورد ، بیچاره اصلاح طلبان حرفهای روحانی در مقام سوپاپ اطمینان نظام را جدی گرفتند ، جدی نمی گرفتند چه کار میکردند !!