تحریف تاریخ در کتاب تاریخ دبیرستان
«جعفر شیرعلینیا» در یادداشتی تلگرامی با عنوان «تحریف تاریخ در کتاب تاریخ دبیرستان / لطفا به فرزندانمان رحم كنيد!» نوشت:
کتاب «تاریخ معاصر ایران» سال سوم دبیرستان نوشتهی علیاکبر ولایتی و همكارانش است. دربارهی بخشهای مختلف این کتاب نکات مهمی وجود دارد.
برخی اشکالات کتاب در محتوا خیلی تاثیرگذار نیستند، مانند اینکه روز ترور استاد مطهری 11 اردیبهشت است، اما 12 اردیبهشت آمده یا اینکه نوشته شده پس از رحلت امام، آیتالله خامنهای به اتفاق آراي نمایندگان خبرگان به رهبری برگزیده شد که باید نوشته شود با اکثریت آرا (به اتفاق آرا بهمعنای بی رای مخالف است) يا تاريخ حكم امامت جمعه آيتالله خامنهاي كه سال 58 است و 59 قيد شده و…. اما برخی دیگر تحریف محتوایی تاریخ است.
درس بیستوچهارم این کتاب از صفحه 210 تا 219 به موضوع جنگ اختصاص دارد. عنوان این درس «جنگ تحمیلی رژیم بعثی حاکم بر عراق علیه ایران» است اما مشخص نیست چرا دو صفحه انتهایی به درگذشت آیتالله خمینی و رهبری آیتالله خامنهای پرداخته است! یعنی در مجموع 6 صفحه روایت تاریخ جنگ است. با وجود اینکه اغلب بخشهای دیگر این کتاب به منابع بسیاری ارجاع داده شده اما بخش تاریخ جنگ از میان منابع پرشمار پیرامون جنگ به دو منبع اشاره دارد: یکی «سیری در جنگ ایران و عراق» و دیگری «تاریخ سیاسی جنگ» نوشته آقای ولایتی!
در بخش تاریخ جنگ به مسایل نبرد و بسیاری از عملیاتهای بزرگ جنگ اشاره نشده و به برخی نیز به صورت غیرمستقیم در حد عبارتهای کوتاه اشاره شده است. تاثیرگذاری نبردهای مهم بر سرنوشت جنگ را در این کتاب نمیبینید اما بهجای آن وزارتخارجه با وجود عملکرد بسیار ضعیف در سالهای جنگ، چهرهای درخشان یافته است! به این جملهها توجه کنید: «در عرصهی سیاسی و بینالمللی، وزارت خارجهی نوپای جمهوری اسلامی با اقدامهای روشنگرانهی خود بهتدریج متجاوز بودن دولت حاکم بر عراق را به دنیا قبولاند. در تیرماه 67 در قطعنامهی 598 سازمان ملل متحد، برای نخستینبار پس از هفتسال از شروع جنگ، دو خواستهی ایران مورد توجه قرار گرفت: عقبنشینی به مرزهای بینالمللی پس از آتشبس و تعیین متجاوز. در نتیجه ایران قطعنامه را پذیرفت.»
قطعنامهی 598 در تابستان 66 به تصویب رسیده بود پس تاریخ درجشده در کتاب اشتباه است. همچنین بر اساس اسناد و مدارک موجود آقای ولایتی از سرسختترین مخالفان قطعنامهی 598 بود و حتی به روایت محمدجواد لاریجانی (معاون وقت وزارت خارجه و مسوول پيگيري قطعنامه) ولايتي قطعنامهی 598 را قرارداد ترکمنچای و عنصر حرامزاده میدانست و ميگفت تا من وزیر خارجهام، اجازه نمیدهم که این قطعنامه قبول شود. علی خرم از مقامات وقت وزارتخارجه میگوید از ایران برای آمادهسازی قطعنامه دعوت شده بود اما با حضور نمایندهی ایران در مراحل پختوپز قطعنامه مخالفت شد. آيا این جز ضعف وزارت خارجه است؟
نکتهی دیگر اینکه در ادبیات دیپلماتيك واژهها معانی دقیقی دارند. به این بخش از سخنان دکتر خرم توجه کنید: «چنانچه جمهوری اسلامی دیپلماسی فعالتری داشت، میتوانست منافعش را بهتر تامین کند. بهعنوان مثال در بند6 قطعنامه به جای اینکه تعیین آغازگر جنگ مطرح شود، [ميتوانست] تعیین متجاوز استفاده شود، به جای تعیین خسارت، [ميتوانست] تعیین غرامت مطرح شود.» (مصاحبه با نشريه تخصصي جنگ سپاه، نگين ايران)
در کتاب درسی با اشاره به متن قطعنامه عبارت «تعیین متجاوز» استفاده شده كه اشتباه است و همچنین بدون توجه به تلخیهای پایان جنگ و جملهی تاریخی امام که پذیرش قطعنامه را جام زهر نامید، قطعنامهی 598 دستاورد و پیروزی بزرگ وزارت خارجه معرفی شده است! در ادامهي متن کتاب درسی به مذاکرات دوسالهی پس از پذیرش قطعنامه اشاره شده درحالیکه این مذاکرات تا شکست کامل پیش رفته بود و حملهی عراق به کویت (11 مرداد 69)، افزايش فشار جهاني بر صدام و نامهنگاریهای او با مقامات ایرانی به پذیرش قرارداد الجزایر از سوی صدام در 23 مرداد 69 منتهی شد. نویسندگان با حذف تمام این اتفاقات نامهی نهایی صدام را حاصل دیپلماسی و مذاکرهی دوسالهی وزارت خارجه دانستهاند!
اين كتاب يك دهه است كه در مدارس ما تدريس ميشود. برخی میگویند بهتر است این اشکالات بهصورت خصوصی تذکر داده شود اما حقیقت این است تا مطلبی به مطالبهی عمومی تبدیل نشود جدی گرفته نمیشود و از سویی انتشار عمومی این نقدها باعث افزایش دقت در روند تاریخنگاری کشور میشود. زمينهی نوشتن اين يادداشت مطالعهی نقد آقای گودرزی بر فصل ١٠ و ١١ از همين کتاب (دوران رضاشاه) بود كه در «جشنوارهی نقد كتاب 1394» برگزیده شده است. مطالعهی اين نقد مرا ترغيب به بررسي بخشهای ديگر كتاب كرد. در نقد ايشان نيز نكات بسيار مهمي آمده است.
انتهای پیام
خدا خيرت بده جناب شيرعلي نيا، آقايان بسرعت دارند وقايع و اتفاقات و رويدادهاي ديروز و پريروز رو تحريف و بلکه انکار ميکنند، حالا موضوع 20 و 30 سال پيش که طبيعي و بلکه منطقي است!!
یکی از تحریفات کتاب اینکه که نوشته بلوچستان در زمان قاجار از ایران جدا شده!درحالی که بلوچستان تحت اختیار پادشاهی کمبرانی بود و بعد انگلیسی ها شرقش رو گرفتن و قاجارها غربش رو فتح کردن و قلعه ناصری هم همین زمان ساخته شد
ولی ما ناصرالدین شاه که اینهمه قلمرو رو به ایران اضافه کرده ستایش نمیکنیم و حتی میگیم ایران رو داده به انگلیس و این فتح بزرگ رو حذف میکنیم آیا این توهین به ترک ها نیست؟