گفتوگوی ملی آب، راهکار اصلاح مدیریت منابع آب
عبدالرضا فروغی، مدیر بنیاد آب ایرانیان، در یادداشتی در خبرآنلاین نوشت: مغالطه بزرگی تحت عنوان «بحران آب» جای معضل بزرگی به نام «بحران مدیریت منابع آب» را گرفته است.
سرزمین ایران نه امروز که به عمق تاریخ کهن و اسطورهای خود به جبر جغرافیایی که در آن قرار گرفته، کمبود آب داشته است و همین کمبود آب سبب شد تا ایرانیان با دست و پنجه نرم کردن با این طبیعت خشن دست به ابتکاراتی برای مدیریت منابع آب بزنند. از آناهیتا که الهه نگهبان آب در تاریخ باستان ایران بود حساسیت ایرانیان به مقوله حفاظت از منابع آب به چشم میخورد تا احداث قنات به عنوان یکی از موثرترین شیوههای انتقال و توزیع آب و در عین حال سازگار با محیط زیست که کمترین میزان تبخیر را داشته است. ایجادبندها و سازههای آبی نظیر آنچه در شوشتر از گذشتههای دور به جا ماندهاست شاهد دیگری براین مدعاست.
بندمیزان در شوشتر، بندامیر در فارس، بند بهمن و سایر بندهایی که ایرانیان برای کنترل رودخانهها و منابع آب ساختهاند همه گواه این نکته است که سرزمین ایران از گذشته دور، با کمآبی مواجه بوده و لذا ایرانیان برای مدیریت آن هوشمندانه عمل کرده و متناسب با موقعیت، به خلاقیت و ایجاد روش مناسب برای بهرهوری بهتر از آن پرداختهاند. آنچه امروز مردم ایران را از وضعیت «دریاچه ارومیه» ، تالابهای مختلف از جمله «هامون» و «گاوخونی»، «طشت» و «پریشان» ، «شادگان» و «هورالعظیم» نگران کردهاست بیتردید ناشی از بحران مدیریت منابع آب است و نه بحران آب.
امروز ایرانیان بیش از هر زمان دیگری نیازمند گفتگوی ملی درباره مسئله آب و چگونگی ایجاد راهکارهای جدید متناسب با موقعیت کنونی در رفع معضلات پیش رو هستند. یک ملت هوشیار و یک دولت هوشمند باید در هر دورهای به تناسب مقتضیات آن دوره راهکارهای مناسبی اختیار کنند. آنچه سبب شده راهکارهای مدیریت منابع آب در سالهای اخیر را مانع و جامع ندانیم بیشک متأثر از آن است که آب را یک عنصر فرابخش و چند انضباطه ندانستهایم و بیآنکه سرزمین ایران و جغرافیایش را بشناسیم برای هر بخشی جداگانه و جزیرهای تصمیمگرفته ایم.
حل مسئله آب وظیفه یک نهاد و سازمان نبوده و نیست و لذا آثار و تبعات ناشی از عدم مدیریت صحیح در منابع آب نیز تنها متوجه یک نهاد و سازمان و به طور خاص محدود به وزارت نیرو نیست. اعمال مدیریت به هم پیوسته منابع آب وتنظیم سیاستهای توسعهای، فرهنگی واجتماعی هر منطقه، باید پس از ارزیابی منابع آب آن منطقه صورت پذیرد.
اینجاست که خلاء ناشی از نبود برنامه آمایش سرزمین، مشکل اصلی برنامهریزی در کشور را بیشتر نمایان میکند و همین امر مشکل آب را دامن زدهاست.
در عین حال همان قدر که نقد عملکرد متولیان مدیریت منابع آب در ساختار کلان دولت لازم است، پرداختن به نقاط مثبت کار آنان نیز لازم است. همان اندازه که سیاستهای اجرایی در وزارت نیرو متاثر از سیاستهای کلان دولت باید نقد شود سیاستها برنامهها و روشهای بهکار گرفته شده در سایر سازمانها و وزارتخانههای تاثیرگذار و ذینفعان به ویژه در مدیرت مصرف نیز باید شناسایی و نقد شوند. تنها در صورت تجمیع نگاهها و گفتگوی ملی میتوان همه نقدها را ارزیابی، مشکلات را بررسی و در ترسیم چشمانداز واقعیتر از موقعیت کنونی اقدام کرد و به حل مسئله پرداخت.
با توجه به آنچه مرور شد به نظر میرسد نکاتی که در ادامه بر آن تأکید شده بیش از هر زمان دیگری باید به عنوان سیاستهای مدیریت کلان اجرایی کشور مورد توجه قرار گیرد؛
۱. فعالیتهای توسعهای – سازهای نه یکسر نادرست بودهاند و نه مطلقاً درست. منطقی است که هر فعالیتی که توسط نهادهای اجرایی صورت میگیرد نقدی داشته باشد،اما نقدی عالمانه و آگاهانه.
اگر نقدی بهجا نمایی معدود سدهایی وارد است، باید چگونگی مراحل طراحی تا ساخت و بهرهبرداری آن را مرور کرد. در مقابل بایدعموم سدهایی که به درستی طراحی و ساختهشدهاند را از این منظر نیز مورد توجه قرار داد و در عین حال توجه کرد که آیا مدیریت منابع آب در این سازههای عظیم تنظیم کننده نیز به درستی صورت گرفته است؟
۲. اینک که نگاه تیزبین جامعه حفظ محیط زیست را بیش از هر زمان دیگری مدنظر قرار دادهاست باید به این مسئله نیز توجه شود که بدون داشتن طرح آمایش سرزمین و درنظر گرفتن منابع و محدودیتهای آب هر منطقه نمیتوان به سیاستگذاری و سرمایهگذاری بدون پشتوانه آمایشی در مناطق پرداخت .
۳. بدون گفتگوی ملی درباره آب و بدون مفاهمه درباره آن و بدون داشتن ساختار مستقل و مقتدر درعرصه آب نمیتوان آب را که یک مقوله فرابخش و چند انضابطه است را به صورت نتیجه بخش مدیریت کرد و لذا باید دریک ساختار مناسب ، مستقل و منطبق با شرایط امروز همه ارکان تصمیمگیری و تصمیمسازی را به خدمت گرفت تا با همکاری و مساعدت و ادغام نظرات به مدیریت حوضههای آبریز پرداخته و متناسب ترین اقدامات را برای بهره وری بهتر انجام و به کار بست.
۴. همصدایی برای حل مسئله آب علاوه بر نیاز به گفتگوی ملی نیازمند دیدی فراگیر و ملی نیز هست لذا باید با دوری جستن از نگاه منطقهای و فریادکشیدن بر سر یکدیگر همه نظرات درباره مدیریت منابع آب را بشنویم و سپس بهترین تصمیم را اتخاذ کنیم. فریاد کردن، مناقشه و منطقهای کردن مسئله آب به حل آن کمک نمیکند و ما را نیز از رفتارهای فرهنگی باز میدارد. بنابراین یکی از مهمترین نیازهای امروز جامعه ایران در سالهای آینده ایجاد فضا و بستری برای گردهم آمدن همه ذینفعان آب و طرح نظرات و دیدگاههای آنها و استخراج بهترین راهکارها از درون آن است.
۵. تغییرات آب و هوایی، افزایش جمعیت وتغییر سبک زندگی موجب افزایش تقاضا برای آب و فشار برمنابع آب شیرین شدهاست. مناطقی مانند خاورمیانه، ساحل در حاشیه صحرای بزرگ آفریقا و منطقه جنوب آفریقا بیشتردر معرض خطر کمبود آب هستند. از آنجا که حل مشکلات ناشی از کمبود آب از عهده تکتک کشورها بر نمیآید، لذا همکاریهای دوجانبه و چندجانبه و بینالمللی در این زمینه اجتناب ناپذیراست. به این منظور دولتها نیازمند سیاست خارجی فعال، پویا و متناسب با شرایط جدید هستند. متاسفانه در سال های اخیر دیپلماسی آب مغفول مانده است که میتوان از دلایل آن به فقدان دانش و شناخت کافی مدیران آب از این منظر اشاره کرد. متعادل کردن مصرف و بهره برداری از منابع آب تجدیدپذیر در نقطه بهینه و بین بخشهای شهری، روستایی و صنعتی، جلوگیری از افزایش رقابت و منازعه بر سر منابع آب در مقیاس ملی و منطقهای و چگونگی مدیریت حوضههای آبی مشترک بخشی از چالشهای دیپلماسی عمومی آب است که کشورمان با آن روبرو است.
۶. نمیتوان منابع آب را به درستی مدیریت کرد و انتظار نتیجه داشت در حالی که الگوی کشت در مناطق مختلف با منطقه و منابع آب آن تطابقی ندارد. و نمیتوان به تجارت محصولات کشاورزی پرداخت در حالی که چرخه تولید محصول، بهرهوری پایینی به نسبت مصرف آب دارد و نیز نمیتوان به درآمد حاصل از محصولات کشاورزی افتخار کرد در حالی که در مواردی آب قابل توجهی مصرف و به صورت آب مجازی از کشور خارج میشود. بنابراین مدیریت منابع آب نیازمند توجه و همکاری همه بخشهای تاثیر گذار و تاثیر پذیر است. با اصلاح الگوی کشت، افزایش نقش آب مجازی، کشت مشترک با همسایگان، تشویق کشت محصولات کمآببر و ممنوعیت کشت محصولات پرآببر، توسعه استفاده از فنآوریهای مدرن و نوین در زمینه آبیاری از موارد اصلاح الگوی مصرف آب در بخش کشاورزی است.
همچنین نمیتوان از منابع آب حفاظت و مراقبت کرد در حالی که بدون توجه به شرایط اقلیمی ، صنعت را در نقاط نامناسب کشور بسط و توسعه دادهاند. توسعه و پیشرفت بدون توجه به صنایع آببر و نحوه تمرکز آنها و تلاش برای خودکفایی در برخی صنایع و محصولات بدون محاسبه نقش و ارزش آب در آن ممکن نیست. پس حل مسئله آب به بهبود مدیریت منابع آب به شیوهای فراگیر نیازمند است و نه بخشینگری و محدود به یک وزارتخانه.
۷. از مواردی که در سالهای اخیر به آن ها توجه کافی نشده است، تنوع بخشی به منابع مالی است. متاسفانه مدیران دولتی با اتکا زیاد به منابع دولت از اجرای مسئولیتهای اساسی آب به خصوص فعالیتهای غیر سازهای غافل شدهاند. ایجاد بسترهای مناسب برای زمینه حضور و مشارکت فعال بخش خصوصی از الزاماتی است که توجه کافی به این موضوع نشده است. ناتوانی و ناآگاهی مدیران بخش آب موجب آن شده تا علیرغم شعارهای داده شده اقدام بایستهای صورت نگیرد.
۸. بدون ارزشگذاری و تعیین آببها به شکل واقعی نمیتوان به ارزشگذاری نتایج فعالیتهای کشاورزی، صنعتی، تجاری و خدماتی پرداخت . بنابراین مادام که آب به طور واقعی ارزشگذاری نشده باشد نمیتوان انتظار سرمایهگذاری مناسب و بازگشت سرمایه و در نتیجه بهبود راندمان و بهرهوری در مراحل مختلف استحصال، انتقال ، توزیع و مصرف آب را داشت.
۹. حل مسئله آب در گرو حل معضلات مدیریت منابع آب است. بنابراین نقش مدیریت در آن بیش از پیش باید برجسته شود. مدیری میتواند بحران مدیریت منابع آب کشور را کالبدشکافی و درمان کند که به همکاری و بهرهگیری از همه توان کارشناسی اعم از زنان و مردان متخصص و جامعه تاثیر گذار و تاثیر پذیر اعتقاد داشته باشد و در بکار گیری مدیران و تصمیم سازان ، شایستهسالاری در سیستم را سرلوحه کار خود قرار دهد.
همچنین توانایی فهم آب به عنوان یک فرابخش و مقولهای چند انضباطه را داشته باشد تا آن را چه از نظر نقش سیاسی، امنیتی و وجوه دیپلماتیک، وچه از نظر آثار و تبعات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و محیط زیستی مد نظر قرار داده و در عین حال آمادگی روحی برای مباحثه و مذاکره با همه ذینفعان آب را داشته باشد تا بهترین و کار بردی ترین نظرات را که در تعارض با رفاه آسایش و نشاط عمومی جامعه نباشد رادر تصمیمگیریها دخالت داده و تصمیمجامع برای رعایت حقوق کلیه ذی نفعان اتخاذ کند. انشااله
انتهای پیام