«زردِ مذهبی» چیست؟
محسن حسام مظاهری، پژوهشگر اجتماعی، در یادداشتی تلگرمی با عنوان ««زردِ مذهبی»: کاسبی با تولید و عرضهی کالاهای فرهنگی با کیفیت نازل به نام مذهب» و هشتگ #دغدغه_های_دینداری_در_جامعه_امروز نوشت:
یک
قریب به یک سال پیش، دوستانی از نشریهی وزینِ «مسئله» از من دعوت کردند برای میزگردی با موضوع مداحیهای جدید. با توجه به شناخت اجمالی که آن دوستان داشتم و سابقهی خوبی که از یک شمارهی آن نشریه در ذهنم بود، دعوتشان را پذیرفتم. میزگرد در دفتر نشریه برگزار شد. طبق قرار قبلی، متن را بعد از تنظیم برایم فرستادند و چند ساعت صرف ویرایش و تنقیح آن کردم و برایشان بازفرستادم. آن میزگرد در یکی از شمارههای آن نشریه کار شد. (نمیدانم نشر کاغذی هم شد یا نه.)
عجالتاً گذشت تا چند روز پیش که اتفاقی و در کمال تعجب روی جلد شمارهی 64 نشریهی «همشهری آیه» اسم خودم را آنهم با پیشوند «دکتر» دیدم! نشریه را که خریدم، دیدم دو صفحه مصاحبه به نام من چاپ شده (صفحات 34 و 35) با عنوان «برخی برندها مداح واقعی نیستند» همراه با یکی از عکسهای پروفایل تلگرامم! هرچه فکر کردم یادم نیامد مصاحبهای با این نشریه کرده باشم. متن را که خواندم متوجه شدم برخی از همان حرفهایی است که در «میزگرد» نشریهی مسئله گفته بودم و حالا به شکل ناشیانه و دم دستی و بدون هماهنگی و کسب اجازه از خودم به اسم «مصاحبه» در این نشریه چاپ شده بود.
تلگرامی از برادری که نامش به عنوان دبیر ویژهنامه خورده بود جویا شدم که ماجرا چیست؟ انتظار داشتم عذری بیاورد یا توجیهی لااقل. اما پاسخ ایشان این بود: «به من گفتن میفرستن ببینین بعد تائید چاپ شه». همین. حتی بدون یک عذرخواهی ساده و پذیرش مسئولیت.
این اولینبار نیست که قربانی چنین اقدام غیرحرفهای و غیراخلاقی توسط برخی مطبوعات میشوم. پیشتر هم موارد مشابهی برایم رخ داده و احتمالاً در آینده هم رخ خواهد داد. اما همیشه دریغ و افسوس من بیشتر برای آن دسته از ایشان بوده است که پسوند «مذهبی» را یدک میکشند.
دو
یک اصطلاحی (البته متأسفانه و به غلط) مرسوم است که به کارهای شلخته و بیقاعده و بدون نظم و برنامه میگویند «کار هیئتی». نمونههای کار هیئتی در این معنای مصطلح را در بین فعالیتهای فرهنگی و مذهبی بهوفور میتوان دید.
بازار کتاب و نشریات و دیگر محصولات فرهنگی پر است از کارهایی که میتوان نام آنها را گذاشت: «زردِ مذهبی». سهم زیادی از بازار پررونق کالاهای مذهبی، متعلق به همین زردهاست. کتابها و مجلاتی با متنهای ابتدایی و بهغایت ضعیف و حتی سخیف و فاقد ابتداییترین اصول و استانداردهای حرفهای و فنی. شبهپژوهشهایی که با معیارهای علمی بیارزش محسوب میشوند و هیچ جایی در مجامع علمی نمییابند. اشعار و آثار داستانی و ادبی که نازلترین و پایینترین کیفیت را دارند. آثار هنری که از نظر زیباییشناسی در نازلترین سطحاند. و… مخاطبان آثار مذهبی هم گویا عادت کردهاند به این آثار ضعیف. به متنهای ویراستهنشده، به طرحجلدهای دمدستی، به صفحهآراییهای آماتور و به محتوای ضعیف و چکشنخورده و نقد استاد نچشیده.
سه
در رونق این بازار کاذب، نوعاً دو گروه دخیل بودهاند:
یکی فرصتطلبانی که از احساسات مذهبی دینداران ارتزاق میکنند و بهجای تولید و عرضهی کالای باکیفیت، آگاهانه و عامدانه اجناس بیارزش خود را به آنها غالب میسازند تا منفعت مالی بیشتری کسب کنند. و گروه دوم، تولیدکنندگان (نویسندگان، شاعران، ناشران و…) که گمان میکنند تنها انگیزه و خلوص دینی داشتن برای فعالیت مذهبی کافی است. نه به استانداردهای حرفهای اعتنایی دارند و نه تلاشی برای ارتقای حرفهای خود و کار خود میکنند.
هر دو دسته در یک چیز مشترکاند: کمفروشی در فعالیت مذهبی و خواسته و ناخواسته: خیانت به مذهب!
چهار
در هیئتهای اصیل و استخواندار هنوز هم رسم است برای «نذری» و «خرج» و «غذای امامحسین»، بهترین مواد را تهیه میکنند. وقت و هزینهی زیادی صرف میکنند تا مرغوبترین گوشت و لپه و روغن و برنج تهیه شود. نهایت وسواس مدیران هیئت این است که مبادا غذای بیکیفیت و شبههناک بدهند دست مردم و «مشغول الذمهی اهلبیت شوند. چون باور دارند این غذا «تبرکی» است. چون باور دارند این غذا منسوب به اهلبیت است.
فعالیت فرهنگی و تولید کالای مذهبی هم درست از همین جنس است. آبروی من و امثال من مهم نیست. کار بیکیفیت و غیرحرفهای به اسم کار مذهبی، یعنی غش در معامله. یعنی خیانت به مخاطب. کمفروشی در کارهایی که منسوب به اهلبیت است، یعنی بازی با آبروی ایشان. کاش اگر به هر دلیل اصول حرفهای و استانداردهای لازم تولید کالای مذهبی را بلد نیستیم یا نمیتوانیم یا نمیخواهیم رعایت کنیم، اصلاً سراغ این حوزه نیاییم. باور کنیم کار مذهبی ضعیف بهمراتب خطرش از کار ضدمذهبی بیشتر است. همان حکایت مؤذن بدصداست در گلستان سعدی و آن رند نکتهسنج که گفت: «از بهر خدای مخوان!».
انتهای پیام