مطبوعات نمیمیرند، حرفهایها میمانند
مهرداد خدیر در عصرایران نوشت:
از روزی که رسانههای الکترونیک ظهور کرد و سایتها و وبلاگها وارد دنیای اطلاع رسانی شدند و در پی آن با رواج فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و انتشار سریع اخبار و رخدادها که به طرفهالعینی منتشر میشود و از سد سانسورهم میگذرد و در گوشیهای هوشمند جای می گیرد این دغدغه به جان فعالان مطبوعاتی و دوستداران رسانههای چاپی افتاده که سرنوشت کاغذی ها چه میشود.
برخی ژاپن را مثال میزنند که اگر قرار بود چاپیها و کاغذیها میدان را واگذارند و از صحنه خارج شوند این اتفاق باید در ژاپن رخ دهد که در فناوری های ارتباطی و رایانهای سرآمد است اما همچنان آساهی و یومیوری چاپ می شوند و انس مردم با کاغذ نگسسته است.
در مقابل گفته می شود جمعیت ژاپن پیر شده و این اشتیاق در نسل جدید کاهش یافته است یا به برخی از روزنامه های مشهور در اروپا و آمریکا اشاره می کنند که ترجیح داده اند از عرصه پر هزینه کاغذ و چاپ به دنیای مجازی و الکترونیک بکوچند.
استدلالات متنوع اند اما مهم ترین و قابل اعتناترین این است که رسانه های چاپی تخصصیتر و حرفه ایتر می شوند و می مانند و به عبارت درست تر اگر چنین شوند می مانند و صریحتر اگر بخواهند بمانند باید چنین شوند و در غیر این صورت بازی را واگذار می کنند و از میدان به در می شوند.
چندی پیش ماهنامه مهرنامه همین موضوع را به بحث گذاشت و از سردبیران برخی نشریات چاپی پرسید که آینده مطبوعات کاغذی را چگونه پیش بینی می کنند و یکی از پرسش شوندگان این قلم بود.
در آن پاسخ اظهار نظر قطعی را درست ندانستم و در عین حال دو نکته آوردم و در اولی دو مثال که یکی لحاف دوزها بود و دیگری خیاط ها.
تا همین ده بیست سال پیش در کوچه ها دوچرخه سواری را می دیدیم که فریاد بر می آوردند: «آی، لحاف دوزی» و به مرور کمتر و کمتر شدند و اگر باشند جنبه نوستالژیک دارد و حالا «کالای خواب» است که بازار را در اختیار دارد. لحاف دوزها نتوانستند خود را با واقعیتهای دنیای مدرن انطباق دهند و دیگر صدای «آی لحاف دوزی» را نمی شنویم که بر پایه آن لطیفه «آی لاو سوزی» هم ساخته شده بود.
خیاط ها اما به تمامی صحنه را ترک نکرده اند. چرا که ماهرتر های آنان جذب برندهای تولید پوشاک شده یا همچنان مشتریهای خاص و خصوصی خود را دارند. کسانی که کماکان دوست دارند خیاط جامه آنان را اختصاصی بدوزد.
این حکایتها را هم به بهانه در پیش بودن بیست و سومین نمایشگاه بین المللی مطبوعات و خبرگزاری ها در تهران آوردم و هم به خاطر حسی که انتشار شماره جدید مجله «اندیشه پویا» ایجاد می کند.
گروهها و کانالهای تلگرامی مجال چندانی برای مانور در عرصه خبر رسانی باقی نگذاشتهاند هر چند که همچنان سایتها و کانالهای معتبر قابل استنادند و نباید به هر گروهی استناد کرد. اما دکههای مطبوعات هم خالی نیست و جدای روزنامه های معتبر چند فصل نامه و ماهنامه و حتی هفته نامه همچنان حرفه ای جلب توجه می کنند و می درخشند و دوست داران را تشنه نمی گذارند و بر این پایه می توان گفت مطبوعات نمیمیرند و حرفه ای ها میمانند. سایت و کانال هم الزاما رقیب رسانه چاپی نیست یا می تواند نباشد. کما این که چه بسا خیلی ها از طریق فضای مجازی باخبر می شوند که فلان نشریه منتشر شده است و خود ما در «عصر ایران» اخباری از این دست را همه روزه منتشر میکنیم.
این توازن و تناسب و تعادل را فصلنامه بخارا به خوبی برقرار کرده است. در طول فصل گزارش ها را در کانال و سایت منتشر میکند و مجموعه آنها در «بخارا» انتشار مییابد.
عجالتا هم بهترین مثال همین «اندیشه پویا» ست که در هر شماره یک اتفاق است. کما این که همکاری که چندان هم اهل تورق و مطالعه این گونه نشریات نیست با اشتیاق پرونده مربوط به جسد لنین و نحوه نگه داری آن در 93 سال گذشته را می خواند چرا که به تازگی از سفر روسیه بازگشته و دوست دارد بداند چگونه این همه سال بدن را فراتر از روش های مومیایی حفظ کرده اند.
اگر مطبوعات می خواهند بمانند نخست باید به متن مردم و جامعه بروند و اصرار بر تکرار موضوعات رسمی نداشته باشند. کاری که روزنامه همدلی انجام می دهد و از لغزش در یک تیتر هم سوژه می سازد.
دوم این که مبتنی بر تحلیل باشند و گزارش. کاری که روزنامه شهروند انجام می دهد و مشهورترین نمونه گزارش گورخواب هاست. سوم این که بی طرفی را به معنی خنثی بودن نگیرند. مثال مشخصی در این باره می توان مطرح کرد اما چون تصور می شود پاره ای بی اخلاقی ها هم مد نظر است نام نیاوریم بهتر است.
مهم تر از همه اینها اما این است که حرفه ای باشند. کار حرفه ای همواره با اقبال رو به رو می شود. هر قدر هم شهروند- خبرنگار اخباری را تولید و منتشر کند اما مصاحبه تخصصی کار روزنامه نگار حرفه ای است.
نکته دوم که در آن نظرخواهی بر آن انگشت گذاشتم این بود که اساس دنیا بر دوام نیست که نگران رفتن و تغییر شکل باشیم:
سعدیِ شوریده بی قرار چرایی
در پی چیزی که برقرار نماند
با این همه چاپیهای حرفهای همچنان میتوانند امید به بقا داشته باشند و فضای مجازی هم میتواند با معرفی حمایت کند. هر دو همدیگر را پوشش میدهند تا در فضای بی سابقهای که برای کار رسانهای ایجاد شده همه بهره ببرند.همین حالا اگر به دکه ای سر بزنید می بینید چقدر مجله خوب منتشر شده که افسوس می خوریم فرصت کافی نداریم. ممکن است کانال ها جای برخی روزنامه های غیر تولیدی و نه روزنامه های متکی به تحلیل و گزارش را بگیرند اما جای مجلاتی مثل نگاه نو، کرگدن، تجربه یا همشهری داستان را نمی توانند بگیرند. این نام ها فقط به عنوان مثال ذکر می شود و طبعا نام های دیگر نیز هست و کافی است سری بزنید و در نمایشگاه مطبوعات سراغ شان بروید.
انتهای پیام