تحلیلی دربارهی «آمریکای ترامپ، حال و آینده»
دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا در طول یک سال گذشته مخالفان زیادی در میان دموکراتها و جمهوریخواهان برای خود به وجود آورده اما حتی لیبرالها علاقهمند به استیضاح وی نیستند؛ چراکه معاونش را بدتر از او میدانند.
یک سال از ورود ترامپ به کاخ سفید میگذرد و جهان با پدیدهای روبهروست که اگر نگوییم هر روز اما هر از چندگاهی سناریوی جدیدی را به نمایش می گذارد. از لغو یکطرفه توافقنامههای بینالمللی مانند یونسکو و پیمان آب و هوای پاریس گرفته تا مبهم بودن وضعیت قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمالی (نفتا) و موضع کاخسفید در مورد ناتو، همگی به صورت مستقیم با روی کار آمدن «دونالد ترامپ» ارتباط دارد.
در راستای این وضعیت اگر بخواهیم نمایی از داخل ایالات متحده را به تصویر بکشیم، نباید از قطببندی لیبرالها و محافظهکاران سخن بگوییم؛ چراکه شرایط فعلی معادلات را به صورتی رقم زده که هر دو طرف احساس میکنند نه تنها عظمت آمریکا تقویت و بازتعریف نشده، بلکه قانون اساسی این کشور در معرض تهدید گامهای ناسنجیده ترامپ قرار دارد و حتی عدهای معتقدند که چهل و پنجمین رئیس جمهوری آمریکا در آستانه استیضاح قرار دارد.
از این جهت برای بررسی کارنامه یک ساله دونالد ترامپ در ابعاد سیاست داخلی و خارجی ایالات متحده، به گفتوگو با«داوود هرمیداس باوند» و «امیرعلی ابوالفتح» دو تن از تحلیلگران مسائل پرداختیم که از نظر خواهد گذشت.
ایلنا: ترامپ در انتخابات اخیر بر موج نارضایتیهای اقتصادی سوار شد و توانست وارد کاخسفید شود. در طول یک سال گذشته تا چه حد بر مشکلات اقتصادی فائق آمده است؟
باوند: در دنیای امروز مسائل اقتصادی در ارتباط تنگاتنگ میان قدرتهای اقتصادی مانند اتحادیه اروپا، آمریکا، چین، ژاپن و غیره است؛ از این جهت سرنوشت اقتصاد دنیا در گرو همکاری بین این قدرتهای خلاصه میشود. در این راستا باید بدانیم که ژاپنیها در ۴۰ ایالت آمریکا اقدام به سرمایهگذاری گسترده کردهاند و بزرگترین خریدار اوراق قرضه آمریکا به حساب میآیند که چین در مقام دومین خریدار اوراق قرضه قرار دارد.
آنچه که در اقتصاد آمریکا اثر گذار است پیوند اقتصاد با جهان است، وگرنه فروش ۱۱۰ میلیارد دلار تسلیحات به عربستان یا ۲۰ میلیارد دلار جنگافزار به قطر نمیتواند اقتصاد آمریکا را با توجه به هزینه هنگفت آنها پاسخگو باشد. لذا تعاملات مابین کشورها و آمریکاست که میتواند بهترین وضعیت اقتصادی را برای واشنگتن پدید آورد. باید دانست که چین مورد خطاب آمریکا در محور اقتصادی است و ترامپ به دنبال کوتاه کردن دست پکن از اقتصاد ایالات متحده است.
از این نظر است که میگوییم اقتصاد بینالملل یک موضوع چند وجهی است که البته ترامپ با توجه به اینکه خط مشی جمهوریخواهان را دنبال میکند و تاریخ آمریکا نشان میدهد که وقتی جمهوریخواهان در قدرت بودهاند اقتصاد این کشور دچار تزلزل شده است. زمانی که فرانکلین روزولت» روی کار آمد، مساله دولت رفاهی را مطرح کرد و توانست اقتصاد آمریکا را سر و سامان بدهد.
بنابراین شعارهایی که در زمان انتخابات داده میشود حدود ۸۰ درصد فقط جنبه تبلیغاتی دارد و ترامپ هم چنین روندی را پیش گرفت. از این جهت است که وی پس از ورود به کاخسفید با واقعیاتی روبهرو شده که سعی دارد آن را سر و سامان ببخشد اما باز هم مواضع انفعالی اتخاذ میکند که با شعارهای انتخاباتی او تعارض دارد و تا حدودی هم انزواطلبی را نمایان میکند. از این جهت است که میگوییم «آمریکای ترامپ» به سمتی میرود که ساختار شکنانه خواهد بود و امکان دارد به مرز خودزنی برسد.
به عنوان مثال در مورد مکزیک ترامپ همچنان معتقد است که هزینه دیوارکشی باید توسط مکزیک تامین شود در صورتی که در آئیننامه تجارت آزاد نفتا برداشتن مرزها مورد تاکید قرار گرفته است و نشان میدهد که سرآغاز افول قدرت بزرگی همچون آمریکا در حال شکل گرفتن است. چراکه اسلامهراسی و مهاجر زدایی از موضوعاتی است که میتواند آمریکا و شخص ترامپ را آسیبپذیر کند.
ایلنا: پس از روی کار آمدن ترامپ تا به امروز، شاهد افزایش مخالفان وی در حزب دموکرات و جمهوریخواهان هستیم. در حالت فعلی وضعیت مخالفان و محورهای مخالفت آنها حول چه محوری میگردد؟
ابوالفتح: اصولاً گفته میشود که ۴۰ درصد جامعه آمریکا طرفدار دموکراتها و ۴۰ درصد دیگر به سمت جمهوریخواهان متمایل هستند و ۲۰ درصد باقی مانده مستقل قلمداد میشوند؛ اما باید توجه داشت که ضریب نفوذ مستقلها بسیار بالاتر از جریانهای دیگر است؛ چراکه در نهایت آنها تعیین میکنند که چه کسی رئیس جمهور آمریکا شود. در ادامه این موضوع ما شاهد خیزش مخالفان ترامپ هستیم که البته این طبیعی است؛ آنچه که در حالت فعلی وضعیت را نسبت به گذشته تغییر میدهد فعالتر شدن شبکههای اجتماعی در آمریکا است که اخبار بومی این کشور در کمترین زمان به گوش جهانیان میرسد.
در زمان اوباما و بوش هم مخالفتهای زیادی وجود داشت اما در داخل آمریکا مورد توجه قرار نمیگرفت. این در حالی است که مخالفت دموکراتها به دلیل آنکه جریان مقابل ترامپ به حساب میآیند، کاملاً دور از ذهن نبود. اما در درون محافظهکاران هم مخالفتهایی وجود دارد که این به مرزبندی ترامپ و تفکرات وی باز میگردد. به گونهای که او خود را ضد هسته اولیه و اصلی جمهوریخواهان میدانند و با آنها در تعارض است. در مورد تفکرات ترامپ و همچنین هواداران وی هم اختلاف نظر وجود دارد؛ چراکه یک جناح با عنوان «آرمانخواهان پوپولیست» تحت رهبری «استیون بنن» استراتژیست ترامپ شکل گرفته که البته وی از کاخسفید خارج شد و وعده داده تا پایان سال ۲۰۱۸ تمامی سناتورهای جمهوریخواه جز «تد کروز» را مجبور به شکست کند و کنگره جدید را روی کار بیاورد.
گروه یا جناح دوم «گلوبالیستهای وال استریت» هستند که دارای چهار ضلع است که متشکل از ایوانکا ترامپ (دختر ترامپ)، جرد کوشنر (داماد ترامپ)، گری کوهن (مشاور اقتصادی ترامپ) و دایانا پاول است. این جریان معتقد است که تفکر مقابل آنها (یعنی آرمانخواهان پوپولیست تحت رهبری استیون بنن) به دنبال اصلاح کشور نیستند و تنها به دنبال فروپاشی و دگرگونی ساختار ایالات متحده هستند که نسبت به این موضوع احساس نگرانی کردهاند.
آنچه مسلم است مخالفت جدی کنگره با ترامپ است؛ به گونهای که اشخاصی مانند میچ مک کانل (رهبر اکثریت جمهوریخواهان سنا) و باب کورکر از کسانی هستند که مخالفان جدی رئیس جمهور آمریکا به حساب میآیند و همین موضوع باعث شد تا بزرگترین وعده اجتماعی ترامپ برای جایگزینی قانون بیمه همگانی اوباما ( Obama Care) با شکست روبهرو شود و حتی احتمال دارد قانون اصلاح مالیاتها با مشکل روبهرو شود. از سوی دیگر، بسیاری از صاحبنظران میگویند که اگر دولت ترامپ در طرح اصلاح مالیاتها شکست بخورد، در انتخابات کنگره در سال ۲۰۱۸ و احتمالاً انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ با مشکل روبهرو خواهد شد.
ایلنا: این روزها بحث دخالت روسیه در انتخابات آمریکا و احضار اشخاص مرتبط با آن مجدداً به سر خط اخبار تبدیل شده است؛ به نظر شما این موضوع تا چه حدی میتواند به چالش جدی برای ترامپ و کابینه فعلی تبدیل شود؟
باوند: دقیقاً پس از پیروزی ترامپ یک موج گسترده مبنی بر دخالت روسیه در انتخابات آمریکا به راه افتاد که شروع کننده آن، دموکراتهای آمریکا بودند که پس از شکست کلینتون این روند شیب صعودی به خود گرفت. البته این باعث نمیشود که بگوییم چنین موضوعی تنها در اوایل به روی کار آمدن ترامپ وجود داشت و در حالت فعلی این پرونده مختومه شده است، چراکه در طول ماههای گذشته همواره این موضوع از سوی منتقدان ترامپ مورد اشاره قرار گرفته و مجدداً قوت گرفته است که میتوان یک وضعیت سینوسی برای آن در نظر گرفت.
افرادی از نزدیکان ترامپ متهم هستند با روسیه مذاکراتی داشتهاند و به نظر میآید که چنین احتمالی درست از آب در بیاید. از این جهت اگر دخالت روسیه صحت داشته باشد و قصد آشکار کردن آن وجود دارد؛ کنگره میتواند شرایط آن را احراز کند، اما گاهی مصالح کشور میتواند آن را تحت تاثیر قرار دهد. مثلاً در مورد پرونده ترور «جان کندی» هیچگاه برای مردم مشخص نشد و حتی امروز که ترامپ اصرار بر انتشار اسناد آن دارد شاهد اعتراض نهادهای امنیتی آمریکا هستیم. از این منظر بهترین راه حل و پاسخ به چنین موضوعاتی، پاک کردن صورت مساله است. اگر ساختار قضایی و امنیتی ایالات متحده احساس کند یک کشور دیگر در انتخابات تاثیر گذاشته و این باعث سرشکستگی سیاسی خواهد شد، بدون تردید پرونده را بایگانی خواهند کرد.
ابوالفتح: هیچ تردیدی وجود ندارد که روسیه در انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا تاثیرگذار بوده است. آمریکا از این شیوه علیه بسیاری از کشورها، خصوصاً روسیه استفاده کرده و مسکو هم با بهرهگیری از شبکههای اجتماعی چنین وضعیتی را برای آمریکا رقم زد. اختلاف بر سر این موضوع است که تنها روسیه در انتخابات آمریکا دخالت نکرده است بلکه گفته میشود کشورهای اروپایی هم چنین حرکتی علیه ایالات متحده صورت دادهاند. در حالت فعلی اختلاف بر این است که آیا این تلاشها منجر به تغییر نتیجه شده است یا خیر؟
جناح دموکرات و طرفداران «هیلاری کلینتون» بر این باور هستند که استفاده از ابزارهایی مانند ویکی لیکس یا بسیاری از نرمافزارها و شبکههای اجتماعی توسط روسیه موجب شد تا نهایتاً دونالد ترامپ پیروز انتخابات ۲۰۱۶ شود. البته تحلیل شخصی من اینگونه نیست؛ چراکه بسیاری از نارضایتیها و به راه افتادن موج مخالفاتها موجب شد ترامپ پیروز عرصه انتخاباتی ۲۰۱۶ شود. اما نکتهای که باید در نظر گرفته شود این است که آیا این اتفاقات به استیضاح ترامپ منجر میشود یا خیر؟
پاسخ کاملاً مشخص است؛ فرایند استیضاح رئیس جمهوری در آمریکا در ابتدا یک فرآیند حقوقی را طی خواهد کرد و پس از آن وارد فاز سیاسی خواهد شد. در حال حاضر اکثریت کنگره با جمهوریخواهان است و نمیگذارند اتفاق خاصی در مورد ترامپ به وقوع بپیوندد؛ مگر آنکه دموکراتها در انتخابات سال ۲۰۱۸ پیروز میدان شوند که باز هم مایل به استیضاح وی نیستند؛ چراکه آنها «مایک پنس» معاون ترامپ را یک شخصیت راستگرای مذهبی میدانند و مواضع وی را مورد نقد قرار میدهند. از این منظر فعلاً شواهدی مبنی بر متزلزل شدن پایههای حکومت ترامپ وجد ندارد.
ایلنا: پس از روی کار آمدن ترامپ بحث مبارزه با تروریسم مطرح شد؛ رویکرد کنونی آمریکا در پرونده مبارزه با تروریسم را چگونه میبینید؟
باوند: ترامپ در وهله اول بخشی از مبارزه با تروریسم را به ممنوع الورود کردن اتباع هفت کشور اسلامی معطوف کرد که دقیقا پروژه «اسلام هراسی» را همانند ادوار گذشته دنبال کرد. مسائل تروریسم، امروزه آغشته به یک ایدئولوژی است و هدف خاص را دنبال میکند و هدف مستقیم خود را پیش میگیرد. به گونهای که داعش و القاعده هر کدام پیرو یک مکتب مشخص سلفی هستند و در صورت شکست در جای دیگر به دنبال یک سناریوی دیگر میروند تا بتوانند خود را تکثیر و تجدید کنند.
شبکهسازی تروریستها پس از ۱۱ سپتامبر به یک تهدید جهانی تبدیل شد و تابه امروز هم ادامه دارد؛ بنابراین مساله تروریسم و طیف ایدئولوژیک آن بعید به نظر میرسد که در آینده نزدیک حل و فصل شود. چراکه این طیف از تروریستها به نوعی ابزار سیاست برخی از کشورها به حساب میآیند و از این جهت است که نمیتوان دقیقاً گفت که در چه تاریخی این جریانات افراطی از بین میروند مگر آنکه اراده کشورها و همگرایی آنها به حد معقول و حداکثر برسد.
ایلنا: در ماههای اخیر شاهد اعلام استراتژی جدید آمریکا در افغانستان بودیم. این راهبرد را چگونه ارزیابی میکنید و به نظرتان دلیل تغییر آن چیست؟
ابوالفتح: عملکرد ایالات متحده در افغانستان تغییر چندانی نسبت به گذشته ندارد و در طول ۱۵ سال اخیر تغییر فاحشی در آن دیده نشده است. به گونهای که برای ملتسازی در افغانستان بسیار هزینه شده و با جابهجایی در کاخسفید و رفت و آمد سه رئیس جمهور همچنان هیچ تغییر محسوسی صورت نگرفته است. از این جهت بخش اعظمی از راهبرد ترامپ در افغانستان بُرد رسانهای را به ارمغان آورده و تنها تعداد سه هزار نیرو به آمار سربازان خود اضافه کرد که نهایتاً به هشت هزار نفر رسیده است.
از سوی دیگر، آمریکا به دنبال حفظ دستاوردهای خود پس از ۱۱ سپتامبر در افغانستان است. به دلیل آنکه بسیاری از اعضاء داعش و تروریستها از غربآسیا به منطقه جنوب آسیا منتقل شدهاند، واشنگتن احساس نگرانی کرده و از این جهت است که راهبرد جدید خود را ابلاغ کرده و تعداد نیروهای خود را افزایش دادهاند که البته دلیل دیگر آن حفظ دولتی است که توسط واشنگتن تشکیل شده است. از این منظر باید متوجه بود که ابلاغ راهبرد جدید توسط آمریکا نمیتواند به منزله تحول جدید در عرصه سیاسی و میدانی افغانستان به حساب بیاید.
ایلنا: به عنوان آخرین پرسش، سیاست منطقهای ترامپ را چگونه ارزیابی میکنید؟
باوند: توازن در منطقه سناریویی است که امروز در دستور کار آمریکا قرار دارد اما منافع آن مطمئناً برای آمریکا محفوظ خواهد بود. باید متوجه باشیم که تحولات نظام بینالملل به صورت زنجیرهای و سلسلهای اتفاق میافتد و نمیتوان آنها را از یکدیگر جدا دانست. اگر امروز پروندهای توسط آمریکا در عراق یا اقلیم کردستان مفتوح میشود این بدان معنی نیست که تنها با یک موضوع مواجه باشیم بلکه سناریوهای آمریکا چند لایه خواهد بود.
از این منظر نمیتوان گفت که آینده منطقه به چه سمت و سویی میرود اما آنچه که مشخص است، استمرار بحران در کوتاه و میان مدت است اما شکل و شمایل آن تغییر خواهد کرد. در این بین هم منافع ایالات متحده در راس تمامی پروندهها قرار دارد و سپس در راستای آن اقدام به تعامل با بازیگران منطقهای خواهد کرد.
انتهای پیام