خرید تور تابستان

فساد در رکن چهارم دموکراسی ایرانی؟!

مهدی اسفندیار، فعال رسانه‌ای، در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «فساد در رکن چهارم دموکراسی ایرانی؟!» نوشت:

یکی از مهمترین ابزار افزایش آگاهی مردم رسانه و به خصوص روزنامه‌ها هستند؛ تیراژ پایین روزنامه‌های وطنی در برابر روزنامه‌هایی با تیراژ میلیونی نظیر واشنگتن پست؛ شرق الاوسط؛ یومیوری ژاپن ‌… همواره این پرسش را پیش روی بنده قرار داده است که چرا روزنامه در ایران هیچ وقت فروغ و رونق خود را پیدا نکرد؟!

سوای از مباحث سیاسی و اقتصادی و رویکرد دولت‌ها که نقش آنها را نمی‌توان انکار کرد با تامل بیشتر می‌شود دریافت که متاسفانه؛ روزنامه‌های فعلی ما از هر دوطیف مشهور سیاسی؛ نه تنها نمی‌توانند مصداق رکن چهارم جامعه‌ی مدنی باشند؛ بلکه اتفاقا شاید یکی از موانع تحقق جامعه‌ی مدنی نیز باشند.

به شخصه از دیرباز برای روزنامه‌های مستقل و خصوصی ارزش قائل بودم و گمان می‌کردم اینان می‌توانند بالاخره آن تغییر اساسی مطلوب را ایجاد کنند؛ اما درد و رنجی که در این سال‌ها کارشناسان غیرسیاسی حوزه‌ی رفاه اجتماعی و سلامت؛ از بابت سانسور شدید آرا و افکارشان در عرصه‌ی مطبوعاتی کشور به خاطر نقدی که به این حوزه داشتند متحمل شدند؛ مجهولات و معماهای فراوانی پیش رویم گشود. به همین خاطر با یکی از دوستان روزنامه‌نگار با گرایش به جریان اصلاح طلبی تماس گرفتم و از او پرسیدم که چرا شما در برابر آسیب‌های سنگینی که به بیمه‌های و فلج شدن سیاست‌های رفاهی به کشور وارد می‌شود سکوت می‌کنید؟! پاسخ دوستمان خیلی نزدیک به بلاهت اصولگرایان در تحمل و حمایت از دولت سابق داشت‌. پاسخ ایشان این بود که جریان اصلاحات نمی‌خواهد به تقابل با دولت برسد و به همین خاطر با علم به وجود ضعف‌های مفرط در حوزه‌ی رفاه اجتماعی ناچار به سکوت هستیم؛ این در حالی بود که سیاست‌های رفاهی دولت به حدی اشتباه بود و حرف منتقدان به حدی دقیق بود که اگر دولت کمی حرف گوش می‌کرد قطعا امروز شرایط بهتری داشتیم؛ یعنی دقیقا ارکان خبری اصلاح طلب متاسفانه به سانسور بخش کارشناسی آرای کارشناسان می‌پرداختند؟!

به هرحال آن روال ادامه پیدا کرد تا رسیدیم به جریانی به نام «انتصاب محسنی بندپی» به سمت سرپرست سازمان تامین اجتماعی؛ در نهایت شگفتی متوجه شدم که نقد به انتصاب محسنی در همان روزنامه‌ای که تا دیروز ساکت بود؛ بلافاصله شروع شد و هیچ یک از  ملاحظات سابق مثل تقابل با دولت دیگر درکار نیست؟!

دوباره با آن دوست عزیز تماس گرفتم و متوجه شدم که این دوست ما مثل خیلی از دوستان دیگر که این سال‌ها دست از روزنامه نگاری کشیده‌اند؛ عطای کار در روزنامه را به لقایش بخشیده است و در پاسخ چرایی برخورد دوگانه‌ی آن روزنامه‌ی ظاهرا مستقل؛ گفت:

بدون آنکه بخواهم مصداقی را به شما بگویم؛ سربسته می‌گویم که آنقدر اوضاع خراب است که جای هیچ شگفتی نیست؛ اگر روزنامه بخاطر از دست ندادن لابی در فلان هیات مدیره‌ی فلان شرکت متعلق به فلان جا… دست به حمله‌ی پیش دستانه بزند یا سطح شعورش را به حدی تقلیل دهد که نفهمد «دکترای سیاست گذاری بهداشت» اصلا مصداق تعارض منافع نیست و ….

اینجا بود که کنجکاوی‌ام دوچندان شد و پیگیری بیشتری کردم و دیدم؛ بله قبلا هم یکی از کانال‌های تلگرامی؛ بحث آگهی‌های تجاری و …. همان روزنانه را مطرح کرد و همین موضوع سبب شد که پیگیر تعاملات پشت پرده شوم.

همینطور که با تلخی داشتم به نتایجی در مورد چرایی غروب آسمان روزنامه‌های ایران فکر می‌کردم و در اینترنت پرسه می‌زدم؛ چشمم به گزارش انصاف نیوز افتاد و اوضاع افتضاح تیراژ زیر ده هزار تایی روزنامه‌های ایرانی و عودت بیش از پنجاه درصدی آنها به دفتر روزنامه به خاطر عدم تمایل مردم به خرید آنها. [لینک]

اینجا بود که فهمیدم چرا توییترها و یادداشت‌های تلگرامی؛ روزنامه‌های چند دهه‌ای را به طور کامل محو کردند… و عرصه آنچنان به دست فعالین خبری فضای مجازی افتاده؛ که مدیران و صاحب منصبان بخوبی دریافتند یک توییتر فلان نویسنده و خبرنگار مستقل؛ بسیار بهتر از یک روزنامه‌ی رانتی و فرصت طلب کارایی دارد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا