خرید تور تابستان

ثروت‌های بادآورده‌ی بعضی خبرنگاران از کجاست؟

/ مهسا امرآبادی، محمد قوچانی و محمد آقازاده پاسخ می‌دهند /

عطیه هوشمند، خبرنگار انصاف نیوز: درحالی که امنیت شغلی اهالی رسانه، از روزنامه‌نگاران تا دیگر فعالان این عرصه به گواه تجربیات و گفته‌های بسیاری با حقوق‌های حداقلی، تأخیر و عدم منظم بودن پرداخت آن، اخراج‌های دست جمعی و یک باره، توقیف‌های چندین باره‌ی برخی روزنامه‌ها و مشکلات مربوط به بیمه‌ی خبرنگاری در وضعیت نامطلوبی قرار دارد و شاغلان این حوزه را به افرادی آسیب‌پذیر از نظر اقتصادی بدل کرده است، گفته‌ها و شنیده‌های پراکنده‌ای درباره‌ی ثروت‌های آنچنانی و هنگفت برخی اهالی رسانه این سؤال را به ذهن هر مخاطبی متبادر می‌کند که حتی در یک فضای مساعد از نظر شغلی برای روزنامه‌نگاران و خبرنگاران، کسب چنین درآمدهایی عادی است و منبع چنین اموال و پول‌هایی کجاست؟

محمد آقازاده روزنامه‌نگار پیشکسوت، محمد قوچانی سردبیر روزنامه‌ی سازندگی وابسته به حزب کارگزاران و مهسا امرآبادی، روزنامه نگار سابق که چندروز پیش در توییتر شخصی‌اش به این مساله پرداخته بود در این باره با انصاف‌نیوز مصاحبه کردند.

امرآبادی در توییتر خود نوشته بود: « «این روزها کظم غیظ میکنم، با خودم درگیرم که حرف بزنم یا نه! بگویم یا نگویم؟ از رفتارهای زن ستیزانه مردی که ادعای دفاع از حقوق زنان دارد، بگویم؟ از آنچه بر من رفت؟ از کسانی که ده سال پیش در خانه ای 60 متری زندگی میکردند و الان به لطف دولت روحانی در پنت هاوسی در خیابان فرشته هستند؟ از کسانی که در سال 88 تنها یک کارآموز روزنامه نگاری بودند اما امروز با راننده تردد میکنند؟ فقط یک سوال را اینجا مطرح میکنم، رابطه ی #احسان_دلاویز با دفتر خاتمی چیست و چه بوده؟ شایعه ی تقبل بخشی از مخارج دفتر خاتمی از سوی او درست است؟ چه کسانی معرف او بودند؟

پ ن: معرفی او به نهادها و دستگاه های دولتی و خصوصی!

چه کسی او را برای تصدی سمت های گوناگون معرفی کرده بودند؟!»

علی اصغر شفیعیان، مدیرمسوول و سردبیر انصاف نیوز نیز در توییتی به این موضوع اشاره کرده بود. او در توییتر خود نوشته بود: « شنیدم یک دوستی که روزنامه‌نگار می‌شناسید یک‌شبه «اینفینیتی سوار» شده است. اینکه چطور، الله اعلم

یکی از دوستان تماس گرفت و گفت: کیو میگی؟ فلانی؟ اون که شنیدم مازراتی خریده. ‏گفتم خودشه. قیمتشون خیلی فرق داره؟!»

متن گفت‌وگوهای انصاف نیوز با محمد آقازاده، محمد قوچانی و مهسا امرآبادی را در ادامه بخوانید:

محمد آقازاده: قلم به مزدی عادی شده است

اخیراً برخی از اهالی رسانه به اموال گران قیمت برخی از خبرنگاران و روزنامه نگاران اشاره کرده‌اند که تنها می‌تواند از کسب درآمد و ثروت‌های هنگفتی خبر بدهند که از طریق شغل خبرنگاری قابل دستیابی نیستند. شما چنین مواردی را تا به حال مشاهده کرده‌اید؟

حتماً چنین چیزی وجود دارد. کافی است شما اسامی و آدرس منازل این روزنامه نگاران را پیدا کنید و ماشین و خانه‌شان را ببینید و این خیلی پروژه‌ی پیچیده‌ای نیست و به عملیات پلیسی نیاز ندارد و کاری تجربی است. خیلی از دوستان ما به اینجا رسیده‌اند و آدم‌های شناخته شده‌ای هم هستند. ویلاهای بسیار وسیع، خانه‌ها و باغ‌های بزرگ، به عنوان مثال باغ‌های بزرگ پسته و مانند این دارند. محل زندگی و آدرس و نوع ماشین این خبرنگاران را اگر دربیاورید مشخص می‌شود.

فکر می‌کنید این پدیده که یک خبرنگار برای مثال اتومبیلی گرانقمیت مثل مازراتی سوار شود و سطحی از زندگی نا همخوان با اندازه‌ی درآمد یک خبرنگار معمولی را داشته باشد به امری فراگیر در میان اهالی رسانه تبدیل شده؟

افرادی که مازراتی سوار باشند در اقلیت‌اند و هستند کسانی که خانه و ماشین در آن سطح و لابی‌های پنهان دارند. اما در رده‌های پایین‌تر هم اصولاً جلسات مطبوعاتی، به مراسم توزیع کارت هدیه مبدل شده است؛ یعنی مقدارش اینقدر مهم نیست که فراگیری‌اش مهم است. برای مثال در حال حاضر داوطلبان رفتن به سرویس‌های اقتصادی و هنری بیشتر از سرویس‌های دیگر هستند. یعنی رسماً می‌گویند نقد کتاب می‌نویسیم، مصاحبه می‌کنیم یا خبری کار می‌کنیم و پول می‌گیریم. این‌ها مهم‌تر از آن میزان از ثروت است.

این پولی شدن ارزش اطلاع رسانی و تعهد روزنامه نگاری در اینجا اهمیت بیشتری دارد، ما در دهه‌ی 70 نام این نوع خبرنگاران را خبرنگاران 30 هزار تومانی گذاشته بودیم. این‌ها ماهی 30 هزار تومان از روابط عمومی‌ها پول می‌گرفتند و خبر و گزارش تهیه می‌کردند. مهم‌ترین عاملی که نباید در این مساله فراموش کرد این است که روابط عمومی‌ها مسوول مستقیم آلودگی رسانه‌ها و دستگاه‌هایی هستند که با خریدن رسانه‌ها در نهایت باعث می‌شوند نظارت اجتماعی و عمومی بر روزنامه نگاری از مبنا کنده شود.

ما درحال حاضر روزنامه‌هایی داریم که 700 تیراژ بیشتر ندارد -همان گزارشی که شما منتشر کرده بودید- چرا باید به خبرنگار آنها رشوه داده شود؟ آیینی ایجاد شده است که همه می‌دانند روزنامه دیگر تاثیری ندارد اما توزیع امکانات از سوی دولت برای این است که بگویند فضای مطبوعات واقعاً همین است و بیشتر از این نیست. روی دیگر سکه این است که چنین آدم‌هایی برای مثال مازراتی، بنز یا اقسام ماشین‌های گران قیمت سوار می‌شوند و افراد حرفه‌ای چون که سالم بودند، خانه نشین شده‌اند و این حلقه‌ی مکمل چنین جریانی است. شما بروید اسامی روزنامه نگارانی که با حداقل حقوق بازنشستگی زندگی می‌کنند را دربیاورید و در کنار اینهایی که به همه چیز رسیده‌اند به مقایسه بگذارید، همینطور وام‌های کلانی که چنین روزنامه‌هایی گرفته‌اند و مدیران مسوولی که برای دو هزار عدد روزنامه در روز یارانه میلیاردی می‌گیرند. درحالی که درحال حاضر بالای ده هزار نفر توییت‌های اکانت‌های خود من را مشاهده می‌کنند.

آیا منطقی است دولت برای چنین روزنامه‌هایی با این سطح از تیراژ چنین خرج‌هایی بکند؟

این تبدیل به یک مراسم آیینی شده است که همه می‌دانند دولت می‌خواهد بگوید رسانه‌هایی که تاثیرگذار نیستند طرف رسانه‌ای من هستند و کسانی هم از این موقعیت دولت استفاده می‌کنند، پولی بین‌شان تخس می‌شود. یعنی یا پولی را مستقیماً معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد به عنوان یارانه می‌دهد یا پول‌ها، ماشین‌ها و وام‌هایی خود بانک‌ها می‌دهند و دیگر امکانات مختلفی که اعطا می‌شود.

در حال حاضر اطلاع رسانی را باید از روزنامه‌های ما حذف کنند. روزنامه‌ای هست که 200 عدد چاپ می‌شود و فقط آن را به چند ارگان می‌دهند و از قِبل آن پول می‌گیرند. یعنی آن روزنامه اصلاً دیده نمی‌شود که در جریان رسانه‌ای دخیل باشد و اصلاً مطالبی که در آن چاپ می‌شود را کسی نمی‌بیند و همه‌اش «کپی- پیست» است. 70 درصد روزنامه‌ها و مجلات ما به دست مخاطب اصلی نمی‌رسد و در کیوسک پخش نمی‌شود، مگر کیوسک‌های اطراف معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد.

به این مساله اصلاً باید به صورت عمومی‌تر نگاه کرد. اگر یادتان بیاید ما در فضای مجازی کمپینی را به نام «نه به شهرزاد» راه انداختیم، وقتی پول‌های کثیف وارد سینما می‌شود و سطح درآمد هنرمندان را به بالای یک میلیارد می‌رساند، درحالی که آن موقع حداقل حقوق یک روزنامه‌ی سالم 700 هزار تومان بود، مگر این افراد برای توجیه کار خودشان نمی‌روند با یکسری روزنامه نگار زد و بند کنند؟ حتی روزنامه‌نگارانی که اهل زد و بند نبوده‌اند را می‌خرند و در قبال آن مطالب زندگی اینها را تغییر می‌دهند. وقتی به یک روزنامه نگار ماشین شیک می‌دهند، می‌خواهند بگویند اگر شما مستقل باشید مانند مرضیه امیری به زندان می‌روید و اگر اهل حال باشید می‌توانید این زندگی را داشته باشید. این الگوسازی است وگرنه برای خود کسی که این پول را می‌دهد و پولشویی می‌کند آن روزنامه‌نگارها اینقدر ارزش ندارند که این همه پول خرجشان کند. می‌خواهند سبک و الگوسازی کنند: یا مثل من خانه نشینی بعد از عمری روزنامه نگاری و یا آن شکل از زندگی.

اگر روزنامه‌های ما روزنامه بودند، ورشکسته نمی‌شدند. این چه میزان تیراژ روزنامه است؟ یک فعال توییتری از مجموع روزنامه‌های حاضر بیشتر تأثیر می‌گذارد. من جایی خواندم یکی از روزنامه‌های دولتی 700 عدد روزنامه در روز چاپ می‌کند. هزینه‌ی راننده‌ی مدیران این روزنامه‌ها بیشتر از آن 700 تا تیراژ خرج می‌برد. چرا وزارتخانه‌ها برای چنین روزنامه‌هایی باید اینقدر سرمایه بگذارند؟ این‌ها برای توجیه کارشان صورت می‌گیرد. این روزنامه‌ها را برای ریاست جمهوری می‌فرستند که آقای روحانی و بقیه بخوانند و آن‌ها هم راستی آزمایی نمی‌کنند، زیرا ضعیف‌ترین تیم رسانه‌ای در نهاد ریاست جمهوری است. شنیده‌ام بخشی از تیم رسانه‌ای ریاست جمهوری هر هفته با مدیران مسوولی که روزنامه‌هایشان خوانده نمی‌شود یا تیراژ پایینی دارند هم جلسه می‌گذارند و همانجا رانت می‌دهند و سفارش می‌کنند. اما اگر مهندسی معکوس شود و بگویند به روزنامه‌ای پول می‌دهیم که تاثیرگذار باشد غیر از این خواهد بود.

نه تنها قلم به مزدی عادی شده است که سالم بودن خطرناک شده. اگر کسی سالم باشد می‌گویند او چپ و مارکسیست است و فضایی فراهم می‌کنند که بتوانند سرکوبش کنند. زمانی بود که می‌گفتند استثنا آدم فاسدی است و درحال حاضر استثنا آدم سالمی است که تحمل نمی‌شود و اقسام فشارها را به او وارد می‌کنند.

زمانی که شما وارد شغل روزنامه نگاری شدید مانند الان کسانی بودند که به این صورت درآمدهای کلان داشته باشند؟

از زمانی که روزنامه‌ها باز شدند اهالی قدرت به این خاطر که روزنامه‌ها عامل اطلاع رسانی است و می‌توانستند تولید وجاهت اجتماعی کنند حاضر بودند به روزنامه نگارها باج بدهند. اما هیچوقت مطبوعات به این صورت یک طرفه نبوده و در هر مطبوعات آدم‌های سالمی بودند و الان هم هستند اما تاثیرگذاری ندارند.

الان همین سایت شما واقعاً به کارمندانش چه قدر حقوق می‌دهد و اصلاً چه قدر دارد که بدهد؟ اگر روزنامه نگار سالم باشد زندگی‌اش با دو جا و سه جا کار کردن نمی‌چرخد. یا باید از کیفیت کارش بزند و چندجا کار کند که بتواند حداقل زندگی‌اش را تأمین کند. این آدم‌های سالمی که به نظر من کم هم نیستند اینقدر گرفتار حداقل معیشتشان هستند که دیگر توان روزنامه نگاری اکتشافی و منتقدانه را ندارند. برای مثال من روزنامه‌ای می‌شناسم که 200 عدد تیراژ داشته و با یک بانک وارد معامله شده است که ده میلیارد برای یکسال با آنها قرارداد بسته است و درحال حاضر آن روزنامه الان ساختمان خریده و صفحه دو روزنامه را هم به آگهی آن بانک اختصاص داده است. شما اگر ساختمان‌های برخی از این روزنامه‌ها را ببینید از همین رانت‌ها و وام‌ها استفاده کرده‌اند.

در جامعه‌ای که هر جایش را نگاه می‌کنی از بانک تا وزارت خانه هر روز یک افشاگری بیرون می‌آید، روزنامه‌ها نمی‌توانند جزیره‌ای جدا باشند. چون این روزنامه‌ها می‌توانند پادزهر فساد باشند آن‌ها را به شیوه‌های مختلف تحت تأثیر خود قرار می‌دهند. برای مثال این قدرت جمع شدن روزنامه‌ها در نهاد ریاست جمهوری یا هر نهاد دیگری که خط مشی بدهند که شما چه کار کنید از چه می‌آید؟ از رانت. و وقتی روزنامه نگاری به نهاد ریاست جمهوری متعهد می‌شود، جایگاه مستقلش را از دست می‌دهد. این مهم‌ترین کار است که دولت نباید رانت بدهد و حق سیاست گذاری ندارد و روزنامه باید سرپا باشد که پولش را از ملت بگیرد.

محمد قوچانی: مورد عجیب و غریبی تا به حال ندیدم

انصاف نیوز: آیا عادی است که خبرنگاری در این سطح بتواند کسب درآمد کند؟

محمد قوچانی: مطبوعات که اصلاً از نظر مالی وضعیت مناسبی ندارند. به هرحال باتوجه به بحران‌های مختلفی مانند بحران کاغذ، توزیع و شبکه‌های جدید اجتماعی بعید می‌دانم کسی به صورت مستقل و از طریق رسانه بتواند کسب درآمد کند.

شما مواردی را دور و برتان دیده‌اید که به این صورت وضع مالی خوبی داشته باشند؟

من هرکس که دور و بر خودم دیدم وضع مالی خوبی نداشتند، در خود مجموعه‌ی ما تازه دوسال است که حقوق ثابت می‌گیریم و بدیهیات افزایش حقوق در سال جدید را هم که اصلاً انجام نمی‌دهیم. به هرحال وضعیت آنگونه نیست و من هم مورد عجیب و غریبی ندیده‌ام. آن جنس از روزنامه نگاران سیاسی که من با آنها کار می‌کنم، از این تیپ نیستند.

وضعیت رایج در مطبوعات راجع به کار کردن رپورتاژ آگهی به عنوان مطالب روزنامه‌نگارانه و دیگر انواع مطالب سفارشی به چه صورت است؟

چیزی که در مورد خودمان می‌توانم بگویم این است که همیشه باید مرز بین آگهی و مطلب مشخص باشد. بین سازمان آگهی‌ها و سازمان تحریریه باید مرزی وجود داشته باشد که این‌ها را کاملاً از هم مستقل کند. به نظر من به هیچ وجه نباید اینها را چه در مدیریت، سردبیر و خبرنگار نباید در هم ادغام کرد و اگر کسی هم از این طریق کسب درآمد داشته باشد رسالت روزنامه نگاری خودش را ضایع کرده است.

فکر می‌کنید کسب درآمدها و ثروت‌های غیرعادی بین اهالی رسانه درسال های اخیر افزایش پیدا کرده است؟

در بین روزنامه نگارانی که من می‌شناسم چنین آدمی ندیده‌ام و به نظرم اگر کسی چنین وضعیتی داشته باشد حتماً یک شبهه‌ی جدی درمورد او وجود دارد.

از چه نظر فکر می‌کنید راجع به آن‌ها شبهه وجود داشته باشد؟

به این دلیل که از راه روزنامه نگاری عادی که ما می‌بینیم چنین درآمدهایی به دست نمی‌آید.

ممکن است چنین افرادی در روند ایجاد جوسازی‌های رسانه‌ای راجع به جریان‌های سیاسی تاثیرگذار باشند؟

متاسفانه ممکن است چنین چیزی وجود داشته باشد اما فکر می‌کنم جریان‌های سیاسی هم اینقدر به روزنامه نگار بها نمی‌دهند که چنین کاری کنند. احتمالاً مشکلات دیگری در حوزه‌های اقتصادی ممکن است وجود داشته باشد.

پس چنین اتفاقی راجع به خبرنگارهای سیاسی معمولاً رخ نمی‌دهد؟

من بین روزنامه نگاران سیاسی تا به حال ندیده‌ام از این جنس موارد پیش بیاید.

مهسا امرآبادی: از سال 92 چنین جریانی شدت گرفت

درمورد ثروت‌های آنچنانی بین برخی خبرنگاران که در قالب چند توییت به آن اشاره کرده بودید، به نظرتان وضعیت مالی غیرمعمول در مقایسه با متوسط سطح درآمد اهالی رسانه بین برخی از فعالان حوزه‌ی رسانه در حال افزایش است؟

از سال‌های قبل هم چنین پدیده‌ای بوده است که برخی روزنامه نگاران از طرق غیرحرفه‌ای و از طریق برخی ارتباطات به جاهایی رسیده‌اند اما متاسفانه در چهار سال اخیر یا اگر بهتر بگویم از سال 92، یعنی روی کار آمدن دولت آقای روحانی این مصیبت بیش از پیش گریبان خیلی‌ها را گرفته است.

بنابراین اگر  مصادیق حال حاضر ثروت‌های آنچنانی میان برخی اهالی رسانه را ریشه‌یابی کنیم، قلم فروشی‌های متاسفانه سابقه‌دار و رایج می‌تواند از ثروت‌های آنچنانی که در سال‌های اخیر مشاهده شده و در قالب توییت به آن اشاره کردید متفاوت باشد، چرا در سال‌های اخیر چنین مواردی رخ داده؟

وقتی می‌بینیم که طی این چندسال روزنامه نگاری که خانه‌اش در مرکز شهر بوده است و برای مثال خانه‌ی خیلی کوچکی داشته است یکدفعه در عرض چندسال از پنت هاوسی در بالای شهر سردر می‌آورد قطعاً فسادی در حوزه‌ی مطبوعات شکل گرفته است و فقط هم از طریق روابط عمومی‌ها یا رپرتاژ آگهی به چنین ثروت و خانه‌ای روزنامه نگارها عموماً نمی‌رسند. بیشتر طبق آن چیزی که دیدم و تحقیقی که کردم از ارتباط با معاونین وزیر و خود وزرا و امثال اینهاست که می‌توانند به چنین ثروتی برسند. شما فکر کنید وزیری می‌تواند روزنامه نگاران را خیلی خوب به خط کند و یک موج رسانه‌ای نه فقط برای رپورتاژ آگهی که یک خط رسانه‌ای عمیق و طولانی را پیش ببرد.

باتوجه به اینکه تیراژ روزنامه‌ها درحال حاضر بالا نیست مگر چه قدر برایشان سود دارد که چنین مبالغی را برای دست یافتن به مقاصدشان از طریق رسانه بپردازند؟ یا به فرض مثال حوزه فعالیت آنها محدود به همان روزنامه‌ها نیست؟

چنین مطالبی فقط در روزنامه‌ها و رسانه‌ها منتشر نمی‌شوند، هنوز که هنوز است متاسفانه یا خوشبختانه روزنامه‌نگاران همچنان برای بخشی از مردم مرجعیتی دارند که می‌توانند تاثیرگذار باشند و می‌توانند یک خط رسانه‌ای درست کنند. خط رسانه‌ای نه فقط در مطبوعات، در تمام شبکه‌های اجتماعی می‌توانند نفوذ کنند. الان یک پدیده‌ای وجود دارد به نام «توییت فروشی»، که متاسفانه خیلی‌ها این کار را می‌کنند.

این‌ها شامل خبرنگارهای شناخته شده هم می‌شوند؟

بله خبرنگارهای شناخته شده‌ای هم هستند که برای مثال برای استیضاح یک وزیر یا برای انتصاب یک معاون وزیر یا هر مقام و پست دیگری به صورت منظم در شبکه‌های اجتماعی توییت می‌کنند، مطلب می‌نویسند و می‌توانند یک خط رسانه‌ای را جلو ببرند. نه از طریق مطبوعات و رسانه‌های رسمی. اتفاقاً تاثیری که شبکه‌های اجتماعی دارند خیلی بیشتر از مطبوعات است.

پس در این مورد بیشتر در قامت یک فعال رسانه‌ای شبکه‌های اجتماعی وارد چنین بده بستان‌هایی می‌شوند و نه روزنامه نگار، درست است؟

به هرحال کسی که این عنوان را برای خودش برگزیده منافاتی با این ندارد که لزوماً در یک رسانه کار کند یا نکند. اگر جایی هم کار نکند به هرحال روزنامه نگار است، نمی‌تواند بگوید من چون در رسانه‌ای کار نمی‌کنم پس مسوولیت اجتماعی ندارم، شما مشروعیت رسانه‌ای و تاثیرگذاری‌تان را از رسانه‌ای که قبلاً در آن کار می‌کردید گرفته‌اید و نمی‌توانید مسوولیت‌تان را انکار کنید.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا