خرید تور تابستان

تحلیل احمد زیدآبادی از «تحریم ظریف»

احمد زیدآبادی در یادداشتی تلگرامی با عنوان «کالبدشکافی تحریم محمدجواد ظریف» نوشت:

وزارت خزانه‌داری آمریکا، محمد جواد ظریف وزیر خارجۀ ایران را به این علت که وی “دستور کار رهبر جمهوری اسلامی را سطح بین‌المللی اجرا می‌کند” تحریم کرده است؛ دستور کاری که از نگاه این وزارت خانه “عاری از مسئولیت” است.

در واقع آنچه وزارت خزانه‌داری آمریکا در توجیه تحریم دکتر ظریف مطرح کرده است، از نقطه نظر قواعد بین‌المللی، امری مربوط به سیاست داخلی کشورهاست. همۀ کشورهای جهان، صرف نظر از سرشت نظام سیاسی آنها، سلسله مراتبی را برای اعمال قدرت تعریف کرده‌اند و طبق این تعریف، نهادها و مقام‌های فرودست خواه ناخواه تابع ومجری سیاست نهادها یا مقام‌های فرادست هستند.

بنابراین، هر گاه فردی وارد این سلسله مراتب قدرت می‌شود، فارغ از انگیزه‌ها و گرایش‌های شخصی خود به ناچار باید مجری سیاست های کلان اعلام شده باشد و گرنه دولت‌اش مستعجل خواهد بود.

وزیران خارجۀ کشورها نیز از این قاعده مستثنی نیستند. البته میزان و حدود اختیارات آنها معمولاً بسته به تشخیص مقام‌های مافوق است. برخی از رهبران کشورها، وزیر خارجه‌ای مبتکر و خلاق و اهل اندیشه و راهبرد می‌پسندد و از این رو، فردی با این نوع ویژگی‌ها را مأمور پیگیری منویات خود در صحنۀ بین‌المللی می‌کنند. در مقابل، برخی دیگر از رهبران اما ترجیح می‌دهند که زمام امور سیاست خارجی کشور را خود به دست گیرند و فقط نقشی اجرایی به وزیر خارجه محول کنند. با این حساب، همانطور که مایک پمپئو نمی‌تواند از دستورات ترامپ سرپیچی و باید در چارچوب جهت‌گیری کلی او فعالیت کند، ظریف هم خواه ناخواه تابع و مجری اوامر مافوق است. بنابراین، اگر او در این جهت در سطح بین‌المللی توفیقی داشته است، از نقطه نظر صرفاً حرفه‌ای، ضعفی برای او نیست و بلکه نشانۀ قوت‌اش محسوب می‌شود.

به هر حال، با توجه به ساختار قدرت در ایران، اگر قرار به تحریم مقام‌های تابع مستقیم یا غیر مستقیم رهبری در ایران باشد، آمریکا باید نهایتاً تک تک مسئولان جمهوری اسلامی را در هر رده‌ای را تحریم کند! بنابراین دست گذاشتن روی دکتر ظریف در این بین، نوعی گزینش جهت‌دار و شاید هم شخصی است!

با این همه، به نظر می‌رسد که منظور اصلی دولت آمریکا از تحریم ظریف، تلاش در جهت فیصله دادن به مناقشه‌ای در بارۀ سرشت قدرت در ایران است که از حدود سه دهه پیش در محافل سیاسی رسمی و غیر رسمی آمریکا و اروپا مطرح بوده است.

در واقع تصویر ذهنی حاکم بر رهبران حزب دمکرات آمریکا و اغلب کشورهای اروپایی از وضعیت سیاسی ایران، وجود دو نیروی رقیب در ساحت قدرت جمهوری اسلامی است که هر کدام برای به حاشیه راندن و یا حتی حذف دیگری تلاش می‌کنند. طبق این تصویر، دو نیروی تندرو و میانه‌رو از زمان دولت دوم اکبر هاشمی رفسنجانی در صحنۀ سیاست رسمی ایران در حال نبردند و بنابراین، وظیفۀ کشورهای غربی این است که از طریق رفتار مسالمت‌جویانه با ایران، سبب تقویت میانه‌روها و تضعیف یا لااقل کنترل تندروها شوند.

تیم ترامپ اما این نوع تصویرسازی از ماهیت قدرت در جمهوری اسلامی را به کلی رد می‌کند. طبق نظر آنها، آنچه “نیروی میانه‌رو” در ایران خوانده می‌شود، صرفاً در خدمت “نیروی تندرو” است و چه بسا تمام داستان، نتیجۀ بازی پیچیده و تقسیم کار زیرکانه‌ای باشد که بین جناح‌های حاکم بر ایران صورت گرفته تا بدین وسیله کشورهای غربی را به مدارا در برابر آنچه “رفتارهای مخرب” ایران می‌نامند، ترغیب و تشویق کنند!

از نگاه همکاران ترامپ، محمد جواد ظریف که به عنوان نماد میانه‌روهای دولت حسن روحانی در صحنۀ جهانی شناخته شده است، عملاً در خدمت توجیه سیاست جناح تندرو است، اما عامدانه می‌کوشد تا با ترساندن غربی‌ها از تقویت تندروها در صورت تشدید فشارها، صفوف آنها را به تفرقه و تشنج بکشاند!

در حقیقت، دولت آمریکا با تحریم ظریف در صدد تصویرسازی تازه‌ای از ماهیت قدرت در ایران است و آن اینکه دوگانۀ میاه روی – تندروی کاذب است و همۀ آنها را باید به یک چشم نگاه کرد!

آیا این تصویر تازه در بین جوامع غربی جا باز خواهد کرد؟ بستگی به خیلی چیزها دارد!

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا