آیتالله سیستانی اندیشه سیاسی میرزای نایینی را یک گام به جلو برد
«تقریرات» نوشت: دکتر عبدالوهاب فراتی از سرشناسترین پژوهشگران حوزوی است که به مطالعات و پژوهشهای سیاسی درباره روحانیت و نسبت آن با مقولاتی چون سیاست، دولت مدرن، انقلاب اسلامی و تجدد پرداخته است. وی که در سالهای اخیر مشغول پژوهش درباره جریانهای سیاسی حوزه نجف بوده، در گفتگوی تفصیلی با شماره نهم مجله تقریرات به ارائه برخی دستاوردهای خود از وضعیت کنونی حوزه نجف و جریانهای مختلف آن پرداخته است. او از نسبت میان این جریانها و مرجعیت شیعه سخن گفته و بر این باور است که حوزه معاصر نجف چیزی جز قرائت آیتالله خویی از تشیع نیست و آیتالله سیستانی نیز تکرار میرزای نائینی در دوره جدید همراه با برخی ابهامزداییهاست.
دکتر فراتی با مقایسه نظریه سیاسی حاکم بر قم با نظریه سیاسی حاکم بر نجف گفته: «به دلیل نوع بافت و خاستگاه دولت در جمهوری اسلامی، روایت رقیب این نظام سیاسی از درون محافل حوزوی بیرون میآید؛ نه محافل روشنفکری؛ و به نظر بنده به احتمال زیاد این روایت رقیب در آینده از سوی حوزه نجف ایجاد خواهد شد».
وی همچنین درباره اندیشه و روش سیاسی آیتالله سیستانی معتقد است: «آقای سیستانی ـ بهعنوان زعیم حوزه نجف و مرجع اعلای شیعیان ـ مرز مشخصی را برای شکستهنشدن دولت مدنی ترسیم کرده است؛ به این معنا که روحانیت و نهادهای وابسته به حوزه آنطور ورود نکنند که مردم احساس کنند جزئیات تصمیمگیری در بغداد تابعی از نظریات نجف است».
دکتر فراتی با همین منظر به تحلیل اندیشه سیاسی آقای سیستانی پرداخته به مجله تقریرات گفته است: «ما در اندیشه آقای سیستانی یک اتساعیافتگی در امور حِسبیه نسبت به اندیشه استادش آقای خویی میبینیم. آقای سیستانی اموری مانند امنیت، نظم اجتماعی، برقراری دولت یا تدوین قانون اساسی را هم وارد دایره امور حِسبیه میکند، اما این دایره را آنچنان باز نمیکند که حکومت را هم دربربگیرد. آقای سیستانی معتقد است فقیه در موارد منصوص ولایت دارد؛ یعنی جاهایی که بتوان با سند و دلالت، ولایت فقها را بر آنها ثابت کرد. همچنین میگوید که فقیه در حوزههای غیر منصوص، هیچ حقی برای مداخله ندارد. میرزای نایینی نیز در واگذاری تصمیمگیری و تصمیمسازی در حوزههای خالی از نص به امت، تکلیف زنان را مشخص نکرد و اساساً وارد حقوق زنان در این حوزهها نشد، اما آقای سیستانی بهطور جدی از حقوق زنان حمایت کرده و بهنظر من نظریه میرزای نایینی را یک گام به جلو برده است. به عبارت دیگر، آقای سیستانی تکرار میرزای نایینی در دوره جدید است؛ همراه با رفع ابهامات نظریه نایینی».
فراتی همچنین درباره دو جریان صدر اول و صدر دوم میگوید: «اساساً کسی در نجف به مدرسه و آرای شهید سید محمدباقر صدر (صدر اول) توجه نمیکند؛ چون معتقدند که وی بهرغم ذکاوت و اندیشههای نویی که داشت، مبدع ظهور جریانهای حزبی در حوزه شد. صدر دوم (سید محمدصدر؛ پدر مقتدا صدر) نیز مدرسهای را در نجف تأسیس کرد که سنتها و رویههای تاریخی و قدمایی این حوزه را به هم ریخت؛ با کلیت حوزه درگیر شد و رویههای جدیدی در حوزه ایجاد کرد که امروز حوزه نجف نمیداند با محصولات این مدرسه چه کند. مشکل مقتدی این است که چون از طریق سنت اجتهادی ارتقا و رشد پیدا نکرده، فاقد اقتدار حوزوی است و به همین دلیل است که تلاش میکند اقتدارش را خارج از ساختارهای حوزه رصد کند. البته حوزه نجف اساساً این مشکل را با پدر مقتدا صدر هم داشت؛ نه اجتهادش را تأیید کرد و نه مرجعیتش را پذیرفت».
این پژوهشگر علوم سیاسی درباره وضعیت کنونی کشور نیز میگوید: «نظام در برابر خواسته نسلهای جدید خیلی مقاومت نخواهد کرد و جامعه به سمت فروپاشی نمیرود. این اتفاق خوبی است که جامعه متوجه شده است باید با فشار اجتماعی به سازمان سیاست، او را مجبور به رعایت حال و قبول خواستههای خود کند. مثلاً جامعه ما اصولگرایان تند را در هر انتخاباتی به میدان میآورد که دست از کودتا و حکومت نظامی بردارند و مجبور به رعایت اصول و رفتارهای دموکراتیک شوند. ضمناً بعد از اینکه آنها را به صحنه آورد، اگر ناکارآمد بودند، حذفشان میکند. به نظر من این وضعیت خوبی است و به تدریج هم به کارآمدی نظام اضافه خواهد کرد؛ چون دیگر کسی از دولتمردان نمیتواند نسبت به مطالبات اجتماعی بیتفاوت باشد یا از آن فرار کند. در عین حال جامعه ایران به دلیل مذهبیبودن، همواره بهدنبال پیدا کردن راه برونرفتی است که از درون عینیات جامعه که بارزترین آنها مذهب است سربرآورد».
انتهای پیام