سایت مشرق، خانهی تناولی، گودرز و شقایق
یکی از مخاطبان انصاف نیوز دربارهی مطلبی در سایت مشرق با تیتر «لیدر فرهنگی شورای شهر تهران چه نسبتی با هنرمند محبوب فرح پهلوی دارد!؟» نوشت:
«وقتی سایت مشرق گودرز را به شقایق ربط میدهد!
دوست دوست دوست پرویز تناولی غلطهایی میکرده است!
شورای شهر تهران با موزه شدن خانه تناولی موافقت کرده، حالا باید شورای شهر تخریب شود؟»
متن مطلب سایت مشرق
سایت مشرق در متنی با تیتر «لیدر فرهنگی شورای شهر تهران چه نسبتی با هنرمند محبوب فرح پهلوی دارد!؟ +تصاویر» نوشت:
از محمدجوادحقشناس و حجت نظری باید سئوال کرد، کارنامه پرویز تناولی با کدامیک از ارزشهای جامعه، حتی عرفی گره خورده که باید خیابانی به نام وی نامگذاری شود؟
«بیژن صفاری» فرزند سرتیپ «محمد علی صفاری» [سناتور مجلس سنا، فرمانده نیروی دریایی دوران پهلوی اول، دارای نشانهای «درجه ۲ تاج»، «درجه ۲ همایون»، «مدال تاجگذاری»، «نشان لیاقت»، «نشان آذرآبادگان»، «نشان رافدین عراق» مسئول املاک «رضاشاه»، رییس شهربانی کل دوران نخست وزیری قوام، قاتل ضارب شاه در بهمن ۱۳۲۷، شهردار تهران]، متولد ۱۳۱۲ و درگذشته ۱۳۹۸ است، فارغالتحصیل معماری از فرانسه، از مرتبطین بسیار نزدیک به «فرح دیبا» و «کامران دیبا»، به عضویت هیئت امنای «بنیاد فرح پهلوی» منصوب شد. وی از دوستان و همکاران «پرویز تناولی» بود که وی نیز در فعالیتهای هنری متعلق به «بنیاد فرح پهلوی» حضوری فعال داشت، «بیژن صفاری» از اعضای هیئت برنامهریزی جشنهای هنر شیراز بود و علاوه بر آن در نقاشی هم دستی داشت.
«بیژن صفاری» همجنسباز بود، به همین دلیل در دوران ستمشاهی «بوستان دانشجو» را به منظور ایجاد پاتوق برای همجنسبازان و قبحزدایی از این امر شنیع طراحی کرد. این پارک با کمک و حمایت «فرح دیبا» و «کامران دیبا» ساخته شد.
ساختمان هتل کومودور در خیابان تخت جمشید (طالقانی کنونی) در وسط تصویر
صفاری در سال ۱۳۵۶ به صورت رسمی و با حضور میهمانان زیادی از دربار، در هتل «کمودور» تهران در حضور کیوان خسروانی [شریک جنسی صفاری و محوی] با «سهراب محوی» [بهایی، فرزند «ابوالفتح محوی» از عناصر نزدیک به شاه معدوم] ازدواج کرد که بازتاب گستردهای در داخل و خارج از کشور داشت.
پشت صحنه یکی از نمایشهای آشور بانیپال: ردیف جلو از راست عباس نعلبندیان و شهره آغداشلو و هوشنگ توزیع(ردیف عقب از چپ)
در این ضیافت عناصری مانند «بهمن محصص»، «پرویز تناولی»، «آیدین آغداشلو»، «هوشنگ توزیع»، «آشور بانیپال»، «منوچهر شیبانی» و «لیلی امیرارجمند» [به نمایندگی از «فرح دیبا» و دربار] حضور داشتند.
حلقه آنها شامل افرادی چون «صفاری»، «کیوان خسروانی»، «کامران دیبا» [پسرعموی فرح]، «حسین زنده رودی»، «پرویز تناولی»، «آیدین آغداشلو» و «سهراب محوی» بود.
ویژگی کاری بسیاری از آنها فرانکوفیلیسم، نیهیلیسم، بیپروایی در نمایش عناصر جنسی و فرمالیسم بعضا افراطی بود. این حلقه محفل خاص خود را در ساختمانی متعلق به یکی از دوستان «اشرف» به نام «خانم سیف» شکل دادند که به نشانی آن محل «کلوب رشت ۲۹» مشهور شد.
«پرویز تناولی» [متولد ۱۳۱۶ تهران، مجموعهدار، نقاش و مجسمهساز ایرانی است] عضو محوری این حلقه که به نوعی بانی تشکیل «رشت ۲۹ » بود و در کنار «کامران دیبا» و «رکسانا صبا» آن را راه انداختند. رابطه «تناولی» با «کامران دیبا» آن اندازه عمیق بود که خانهی «پرویز تناولی» که در منطقه نیاوران تهران واقع شده و خودش مدتها پیگیر موزه شدن آن بود، توسط «کامران دیبا» طراحی شده است.
رابطه «تناولی» با عناصر فرهنگی وابسته به شاه معدوم به دهه ۱۳۳۰میرسد. در سال ۱۳۳۶ «تناولی» مجموعهای از آثارش را در تهران به نمایش گذاشت که با استقبال دولتمردان عصر پهلوی روبرو شد. در همین زمان «مهرداد پهلبد» وزیر فرهنگ رژیم شاه به وی بورس تحصیلی را در شهر میلان ایتالیا اهدا کرد و همین سرآغاز پیوند «تناولی» با رژیم پهلوی برای ترویج هنر نیهیلیستی و پوچگرای غربی در ایران شد و به تدریج با دفتر «فرح دیبا» ارتباطات تنگاتنگی پیدا کرد.
کامران دیبا، پسرعموی فرح دیبا (پهلوی)
کامران دیبا، پسرعموی فرح دیبا (پهلوی)
پرویز تناولی در دهه ۱۳۴۰ با بودجه و تبلیغات دفتر فرح پهلوی تبدیل به سمبل هنرمندان مدرنیست شد و به سفارش دربار مجسمه هایی را از اندام تناسلی برای محوطه کاخ نیاوران ساخت. سال ۱۳۴۸، اوج دین ستیزی وی بود و مجسمه ای از یک ضریح – که برای مسلمانان نمادی قدسی است – ساخت و داخل ضریح یک آفتابه گذاشت و زیر آن نوشت که «ما همه را دوست داریم!».
ساخت این اثر دین ستیزانه در دهه ۱۳۴۰ واکنش های بسیاری را برانگیخت تا جایی که حتی مجله فردوسی، نشریه ای که خود مروج ابتذال فرهنگی بود، به آن اعتراض کرد و نوشت : آثار پرویز تناولی، نمایشگاهی از شارلاتانیزم فرهنگی است.
در سال ۱۳۸۲ «مرتضی الویری» شهردار وقت تهران با حمایت «حجت الاسلام زم»، پنجاه و هفت(۵۷) قطعه اثر «پرویز تناولی» به همراه منزل مسکونی وی را برای تبدیل به یک موزه خریداری میکند که با انتخاب «محمود احمدی نژاد» به عنوان شهردار، این پروژه متوقف می شود.
به گفته «تناولی»، شهرداری تهران، این آثار را به مبلغ شش میلیارد ریال [۶۰۰ میلیون تومان] قیمت گذاری کرده بود.
بعد از توقفِ روندِ تبدیل منزل مسکونی به موزه، «تناولی» خواهان باز پس گیری منزل و آثار خود میشود که این موضع در چند سال متوالی باعث بروز اختلافاتی بین «تناولی» و شهرداری تهران شد.
با وجود اینکه طبق قانون و مقررات، شهرداری و نهادهای مربوطه باید نسبت به تعهدات خود به افراد مختلف پایبند باشند، نگاهی به سوابق و محتوای آثار «پرویز تناولی» قبل و بعد از انقلاب علامتهای پرسش زیادی را در چرایی حمایت مسئولین وقت و حال فرهنگی از وی را در اذهان ایجاد میکند، اما مهمتر از آن این است که در دولت یازدهم و شورای شهر تهران چه کسانی حامیان «پرویز تناولی» بودند و این میراث چگونه به دولت دوازدهم و شورای شهر جدید در سال ۱۳۹۹ رسید و چه کسانی خواهان زنده نگاهداشتن این نمادها به عنوان نماهای هنر درباری هستند.
«سیدعباس سجادی» [مدیروقت بنیاد وفرهنگسرای نیاوران متعلق به وزارت ارشاد]، «علی مرادخانی»، معاون وقت وزیرارشاد و «پرویز تناولی
«سید عبدالحسین مختاباد»، «پرویز تناولی» و هیـچ
شانزدهم تیرماه ۱۳۹۳ جلسه ویژهای با موضوع احیای موزه «پرویز تناولی» در دفتر ریاست شورای شهر با حضور «احمد مسجدجامعی»، رییس وقتِ شورای شهر تهران، «سید عبدالحسین مختاباد»، رییس وقتِ کمیتهی هنر شورای شهر، «علی صابری» عضو شورای شهر، «بهروز شجاعی» دبیر کمیته هنر شورای شهر تهران و همچنین «پرویز تناولی» و «صدرالدین ماحوزی» وکیل وی تشکیل شد که به دعوای حقوقی این مجسمهساز با سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران میپرداخت.
بعد از تشکیل این جلسه «احمد مسجد جامعی» با اشاره به آثار ارزشمند «پرویز تناولی» که نه در ایران که در سطح بین المللی مورد توجه همگان است، به تمجید از آثار وی پرداخت و گفت : «حرمت هنر و هنرمند باید در هر شرایطی، حتی در شرایطی که حق بر عهده طرف مقابل است حفظ شود چرا که بیاحترامی به هنر و هنرمند نتیجهای جز وهن افراد و مجموعهها ندارد و ما نباید شاهد چنین رفتارهایی باشیم!!»
«مختاباد» نیز در این جلسه تاکید کـرد که موزه «پرویز تناولی» باید احیاء شـود!
بیانیهای در حمایت از فتنه ۸۸ برخی هنرمندنمایان که از طریق شبکه ی معاند BBC فارسی منتشر شد و امضای «پرویز تناولی» نیز ذیل آن بود
از آثار پرویز تناولی
در بین آثار «پرویز تناولی» مجموعه مجسمه های «هیچ» شهرت بیشتری دارد و «تناولی» نیز برای ترویج و تکثیر این مجموعه تلاش بسیاری کرد. وی در یکی از اظهاراتش در بیان تلاشهایی که برای ترویج مجموعه مجسمههای «هیچ» انجام داده بود گفت: [خیلی کارها میخواستم انجام دهم. ۱۵ سال پیش کارخانه در جاجرود اجاره کردم و طی چند نوبت فراخوان نمایندگی دادم تا «هیچ» ها را به شهرستانها بفرستم، اما حتی یک نفر هم نیامد و اظهار علاقه نکرد. بسیاری از آن پروژههای رویایی که در سرم میپروراندم عملی نشد و نهایتا خودم شروع به ساخت کردم.]
او در پاسخ به این نکته که ساخت «هیچ» توسط او با یک فلسفه آغاز شده بود در حالی که در جهان غرب نیز این فلسفه در آثار هنرمندان آن دوران رخنه کرده بود، عنوان کرد: [به نوعی با رفتن اکسپرسیونیستها از هنر غربی، مضامین سطحی و عامیانه در کار آنها رواج پیدا کرده بود و هنرمندان به هیچ نزدیک شده بودند. به نوعی فلسفه «هیچ» آنجا نیز رخنه کرده بود اما عملا آنها به ساخت «هیچ» دست نیافتند در حالی که من عملا دست به ساخت «هیچ» زدم. همواره معتقد بودم که «هیچ» باید در سرزمین خیام ساخته می شد و حیف بود اگر این اتفاق نمی افتاد. خوشحالم که امروز و بعد از گذر چند دهه شاهد انجام این اتفاق هستم، چه بسا که «هیچ» تاریخ بسیار کهنی دارد.]
«ایران درودی» از مرتبطین شناخته شده دربار و دفتر «فرح پهلوی» بود، مسئولیت سنگ دوزی لباس ویژه تاج گذاری «فرح پهلوی» نیز با «ایران درودی» بود، توجه معاونت هنری ارشاد به ایشان در دورهی جدید به حدی رسید که کلنگ احداث موزهی «ایران درودی» نیز با حمایت شهردار تهران و اعضای شورای شهر به زمین زده شد! زنده نگاه داشتن و تداعی هنر درباری و هنرمندان وابسته از جمله راهبردهای مهمی است که برای ایجاد دوقطبی و تقابل ذهنی پیگیری می شود.
در این زمینه باید به افتتاح تالار دایمی «منیر فرمانفرماییان» در باغ موزه نگارستان دانشگاه تهران با حضور «سید محمد بهشتی»، «سید مجتبی حسینی» معاون هنری ارشاد، «مجید سرسنگی»، «مجید ملانوروزی» و «فربد فرهی» نیز اشاره داشت.
این رخداد مورد توجه رسانههای معاند مانند VOA قرار گرفت و بر همین مبنا گزارشهای مفصل و مستقلی در حمایت از این اقدام در داخل کشور اعمال داشتند!
ایران درودی از مرتبطین دربار پهلوی بود، همسر اولش «منوچهر یکتایی» [نقاش مقیم آمریکا] و همسر دومش «ابوالبشر فرمانفرماییان» از فرزندان «عبدالحسین میرزا» [دایی دکتر مصدق] از مرتبطین قاجار بود، وی از دانش آموختگان مدرسه مد و لباسِ «پارسونز» و دانشگاه کلمبیای آمریکا و از مخالفین جدی ملی شدن صنعت نفت بود، «منیر فرمانفرماییان» از دوستان و هم مکتبیهای «پرویز تناولی» است، ارتباط این طیف از دوستان با دربار و دفتر «فرح پهلوی» بود که موجب میشد تا طراحی اتاق خواب در کاخ نیاوران به او سپرده شود!
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از کشور گریخت اما پس از دو دهه شاهد آن هستیم که همسو با بلوک رسانهای نظام سلطه و جریانات برانداز در راستای تلطیف و احیای هنر درباری، مورد توجه ارشاد و برخی عناصر داخلی قرار گرفته است و با حمایت شهرداری تهران منزل وی به موزه تبدیل شد.
«ایران درودی» درباره روند ساخت موزهاش گفت: [مراسم کلنگ زنی موزه حتی در کوچکترین جزییات بسیار با شکوه و مجلل انجام شد، از ماهها پیش به همت بزرگواران در شورای شهر و دفتر آقای نجفی شهردار تهران، همچنین شهرداری منطقه ۶ پس از یک سال و هفت ماه، پرونده به جریان افتاد و با پیگیری مصرانه شان تا اندازهای امیدوار شدم، اما کار با تاخیر مواجه شده است، تحمل این همه دلهره را ندارم!]
از شاگردان «پرویز تناولی» «سروش حاجی محمدی» متولد ۱۳۶۳تهران و از شاگردان «کامران شریف» [مقیم آمریکا] و «پرویز تناولی» میباشد.
«حاجی محمدی» با حجمهای فیگوراتیو بیشتر به اندامهای زنان و مردانی پرداخته است که بدون دست و پا بوده و برآمدگی قسمتهایی از بدن که بزرگتر از حد معمول اجرا شده است. یکی از مجموعه آثار «حاجی محمدی» تحت عنوان «ونوس» با الهامگیری از ونوسِ «ویلندورف» [زن ویلندورف] (Willendorf Venus) با استفاده از چوب، شکل گرفته است. این پیکرهها به دنبال مفهوم، دیدگاه، و رویکرد ساخت اولین ونوس ساخته میشدند.
یکی از آثار «سروش یکی از آثار «سروش حاجی محمدی»حاجی محمدی»
در ادامه، «حاجی محمدی» مجموعهای با عنوان «زنان چادری» را اجراء کرده است که قسمتهای برجسته زنان را با نماد و المانهایی مذهبی و چادر در هم آمیخته و مجسمههایی را ساخته است که نمادهای ضد حجاب و چادر هستند؛ میگوید :
[در کودکی ارتباط خاصی با چادر داشتم، زیرش قایم میشدیم، رویمان میکشیدیم، روی آن سبزی پاک میکردیم، سبزی خشک میکردیم، زیر درخت میگرفتیم توت هارو میتکاندیم، روش نون پهن میکردیم، باهاش خونه درست میکردم، باهاش لباس طراحی میکردم، گاهی سرم میکردم میرقصیدم، گاهی هم سرم میکردم نماز میخواندم، فکر میکردم یکی از وسایل موردِ نیازِ نمازه، تا اینکه… بزرگ شدم وسایل بازی دیگهای پیدا کردم، ناگفته نمونه، گاهی اوقات جایی چادر گلدار میدیدم سرم میکردم…]
حراج هدفمند تهران و حراج کریستیز
نهمین حراج تهران نیز بسترساز تثبیت برخی نمادهای هنر درباری در گروههای مرجع و فروش آثار آنان با قیمتهای نجومی بود، برای مصداق میتوان به رکورد این فروش به اثر «سر» متعلق به «پرویز تناولی» با قیمت سه میلیارد و دویست میلیون تومان اشاره داشت.
همین جریان موجب شد تا پیش از این، اثر «پرسپولیس» او در سال ۱۳۸۷ در حراج کریستی به قیمت دو و نیم میلیون دلار به فروش رسید، تقریبا «تناولی» را می توان پای ثابت حراجی های ایرانی و خارجی دانست.
ضدتبلیغ
در سال ۱۳۹۷ «پرویز تناولی» با شکایت «مریم گودرزی» از مجموعهداران حوزه هنرهای تجسمی به ۶/۶ میلیون دلار خسارت محکوم شد!
نکته قابل تامل آن که وی علیرغم محکومیت و صدور حکم جلب سیار در کانادا به سر میبرد، در صورت عدم بازگشت به کشور، اموال وی توسط دادگاه تا تامین سقف حکم صادره، مصادره و حراج خواهد شد.
خط نفوذ مرتبطین دفتر فرح در حوزه نشر
کتاب «سفره» نوشتهی دکتر «ویلیام فلور» و «مریم خسروشاهی» با مقدمهی «پرویز تناولی» در دو جلد به زبان انگلیسی در گالری شیرین تهران رونمایی شد! این کتاب به بررسی کامل تاریخ و میراث سفره، جشنهای ایرانی و سفرههای عقد طراحیشده توسط «مریم خسروشاهی» میپردازد.
این کتاب توسط نشر «ویژه» منتشر شده. این کتاب در سال ۲٠۱۳ در لندن و در سال ۲٠۱٦ در کانادا رونمایی شده و طی ماههای آینده در لسآنجلس نیز رونمایی خواهد شد! دکتر «ویلیام فلور» که در این رونمایی و کتاب با عنوان «ایرانشناس» معرفیشدهاند، از نویسندگان «دانشنامهی ایرانیکا» است که توسط جریانهای ضدانقلاب، بهایی و معاند، هدایت و حمایت میشود. وی استاد زبانهای عبری و فارسی بوده و سالها مشاور بانک جهانی بوده است.
«فلور» دو بار در پاییز و زمستان سال ۱۳۹۵ به دعوت «سرای اهل قلم» و «کتابفروشی آینده» به ایران آمده و سخنرانی داشته است. یکی از کتابهای وی با عنوان «تاریخ روابط سکسی در ایران» توسط «محسن مینوخرد» ترجمه و از طریق انتشارات ضدانقلاب «فردوسی» در استکهلم سوئد منتشر شده است.
این کتاب در فضای مجازی با عنوان تاریخ روابط جنسی در ایران معرفی شده است! وی در این کتاب بهصورت وقیحانهای برداشتهای مبتنی بر حلیت همجنسبازی در قرآن و احادیث اهلبیت علیهمالسلام را طرح موضوع میکند. «مریم خسروشاهی» مقیم خارج از کشور است.
وی فرزند خسروشاهی صاحب گروه شرکتهای مینو است که پیش از مهاجرت از ایران، مدتی نیز مدیرعامل بخش دارویی آن بوده. وی مجموعهدار پارچههای ایرانی، پارچههای دستبافت قدیمی، پارچههای گلدوزیشده، پارچههای پولکدوزیشده، پردههای سوزندوزی شده است و دوستی دیرینهای با «پرویز تناولی» دارد. «پرویز تناولی» از اعضای تابلودار جبههی فرهنگی معارض انقلاب اسلامی، دارای ارتباط با دفتر ویژهی «فرح پهلوی»، مورد حمایت معاون هنری ارشاد، از فعالان مکتب ضد اصالت سقاخانه، دارای ارتباط ویژه با جریانهای ضد ارزشی داخل و خارج از کشور است.
احیای اشرافیت شاهنشاهی و درباری، احیای تفکرات باستانگرایی، انتخاب زبان انگلیسی و نویسندهگانی که در ایران حضور ندارند، خط ارتباطی آنها با محافل خاص مانند ایرانیکا، تناولی، احسان یارشاطر و موارد مشابه مبین آن است که جریان نفوذ این بار از مسیری نوین و بدون پوشش وارد شده است.
گالری آران با همراهی نشر بن. گاه، فرهنگ دوستان و هنرمندان را به مراسم رونمایی کتاب «باغی میان دو خیابان» در روز جمعه ۱۱ دی ماه ۱۳۹۴ در محل این گالری برگزار خواهد شد دعوت می کند. این کتاب راوی ۴۰۰۱ روز از زندگی کامران دیبا است و با یاری رضا دانشور، نویسنده و ادیب فقید ایرانی تکمیل و از سوی نشر بن. گاه به بازار کتاب عرضه شده است.
کامران دیبا در این گفت. وگوی دلنشین نه. تنها داستان زندگی خود، بلکه بخشی از تاریخ معاصر ایران را نیز روایت می. کند. باغی میان دو خیابان شامل ١٨ بخش یادداشت های رضا دانشور، و با مقدمه دکتر علیرضا سمیع آذر، به شرح پروژه های ساختمانی مهندس دیبا می پردازد و از آنجایی. که ایشان علاوه بر معماری به طراحی و نقاشی هم پرداخته اند، تصاویری از آثار نقاشی و همچنین ابنیه طراحی و ساخته شده توسط ایشان درقسمت پایانی کتاب ضمیمه شده است.
نمایشگاه آب باز زبردست بدون شک رویداد بی سابقه و شگفت انگیزی در صحنه هنر معاصر ایران و منطقه محسوب میشود. این نمایشگاه مجموعه ای از چیدمان، صدا، نقاشی، اشیاء یافته شده و فضاسازی محیطی بود. نقاشی های این مجموعه پیکری شناور در آب را نشان میداد به همراه جملاتی چون “من آب باز زبردستی هستم”، و یا “من مرد زیرآبی هستم، زیرآب کجاست؟ ” با خط فرامرز پیل آرام و در ابعاد طبیعی. اضافه شدن خط به این تصاویر بخشی از مفهوم نمایشگاه بود و نه تنها به جهت نشان دادن فرم خطوط. هدف اصلی آن خوانده شدن متن بود. صدای پرویز تناولی و بانویی ناشناس از بلندگوها پخش میشد و حضور کارمندان سازمان آب، ابزارالات آب رسانی و صدای قطرات آب در شب افتتاح نمایشگاه بخش دیگری از این اولین نمایشگاه هنر چندرسانه ای در ایران بود.
تندیس ساختهشده توسط پرویز تناولی به نام مرد رهگذر که از چهره و لباسهای کامران دیبا ایده گرفته است.
وی با ارتباطات ویژه ی دربار پهلوی معدوم به شهرتی زودرس و بدون منطق دست یافت درآن دوران به برگزاری نمایشگاه های ضداخلاق و ضددین اشتهار داشت.
پرویز تناولی و علی مرادخانی در نمایشگاه
احمد مسجد جامعی – علیرضا تابش – پرویز تناولی در کنار محمد جواد حق شناس یکی از لیدرهای شورای شهر در به نام زدن خیابانها به نام افراد مسئله دار
وی در دوران دولت یازدهم از سوی معاون هنری ارشاد به شدت مورد توجه قرار گرفت و با حمایت رییس کمیته هنری شورای اسلامی شهر تهران (سید عبدالحسین مختاباد) و برخی چهره های اصلاح طلب توانست حجم بزرگی از اثر خود با نام هیـچ را به بهانه و طی موارد مختلفی به فروش برساند.
نمایشگاه جدیدی از هیچ برگزار شد که برخی از آثار ارایه شده ی پرویز تناولی در این نمایشگاه حاوی مواردی بود که بدون تفسیر و تعبیر مفاهیم ضدارزش خودرا به بینندگان القاء می کرد.
برخی از هنرمندان متعلق به جریانِ شبهِ روشنفکری و جبهه یِ فرهنگی معارضحتی از تکان دادنِ دست خود برای نمادهایِ ارزشی کشور ابا داشته، دارند و خواهند داشت، در عرصه سینما این موضوع شفاف است، در عرصه یِ موسیقی میتوان به خانه موسیقی و هیئت مدیره، مدیرعامل و شورای عالی آن اشاره داشت، اما اینک فردی که پیشینه او در دوران پیش از انقلاب کاملا شفاف است یکی از مجسمه های خودرا که به نام شیر است به شیر مرده یِ پارک طبیعیِ کشورِ زیمبابوه اهـداء کرد!
اسمِ این شیرِ زیمبابوهای «سسیل» بود که توسط یک دندانپزشک آمریکایی کشته شده است! ژستِ روشنفکری برای حفظ جایگاه در رسانه های نظام سلطه، جشنواره های خارجی، جریاناتِ ضدارزش و بیگانه از عمده اهدافِ این فرد است، چرا که این افراد در برابر کشتارِ مردم مظلوم یمن، سوریه، عراق، افغانستان و … حتی دستشان را تکان نمی دهند!
عکس یادگاری محمد جواد حق شناس با پرویز تناولی
با مرور این کارنامه از تناولی باید از اعضای شورای شهر علی الخصوص دکتر محمدجوادحقشناس و حجت نظری سئوال کرد، بر اساس کدام شناخت اقدام به نامگذاری خیابانی به نام وی کردهاند؟ کارنامه تناولی با کدامیک از ارزشهای حتی عرفی گره خورده که باید خیابانی به نام وی نامگذاری شود؟
انتهای پیام