خرید تور تابستان

خانواده؛ سنگ زیرین آسیاب آموزش مجازی

«حمیده صفایی نبات» کارشناس ارشد جامعه شناسی، در یادداشتی ارسالی برای انصاف نیوز نوشت:

در این برهه از تاريخ که شاهد شیوع ویروس کووید 19 هستیم و جهان تمام تلاش خویش را برای عبور از این برهه بکار گرفته تا حد امکان با تلفات و آسیبهای کمتری از آن عبور کند، اما در این اثنی شاهد ظهور پدیده های منفی بسیاری هستیم که تحمل این وضعیت را برای برخی از کشورها سختتر از سایر کشورها نموده است.

از جمله کشور ما، که علاوه بر مواجهه با این بیماری، با انواع تحریمها و کمبودهای ناشی از آن نیز روبرو شده است. در چنین شرایطی نهاد خانواده بیش از هر نهاد دیگری، تحت فشار و تحمل انواع و اقسام مصیبتها و سختیها و گرفتاری هاست. این نهاد، در چنین شرایطی شدیداً تحت فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمها و فشارهای روانی مصیبت از دست دادن عزیزان و استرس های فراوان دیگری است که از جمله آنها بر عهده گرفتن آموزش فرزندان می باشد.

نهاد آموزش و پرورش سعی نموده است تا در دوران کرونایی، با شعار آموزش تعطیل نیست بیش از پیش وظایف خویش را بر دوش خانواده سوار نماید و در شرایطی تلاش شده است تا آموزش مجازی را جایگزین آموزش حضوری نماید که هنوز زیرساختهای لازم جهت اجرایی نمودن چنین طرحی وجود نداشت.

حال اگر این امکانات در خانواده فراهم باشد، آیا والدین زمان کافی جهت همراهی و آموزش فرزندان، به ویژه در مقاطع ابتدایی را دارند؟ چراکه به نظر می رسد بدون همراهی والدین، آموزش مجازی عملاً امکان پذیر نخواهد بود! و در صورتی که والدین زمان کافی جهت همراهی فرزندان را داشته باشند آیا سواد و علم کافی جهت آموزش فرزند خود را دارند؟ و اگر سواد دارند آیا مهارت آموزش دادن به آنان را دارند؟ و آیا دانش آموزان قادرند با چنین روندی ارتباط برقرار کنند و تن به چنین الزام ناخوشایندی از نظر آنها بدهند؟

اگر پای درددل والدین و دانش آموزان و معلمان بنشینیم و یا به پیامهایی که در فضای مجازی به طنز و جدی بین همه رد و بدل می شود دقت کنیم متوجه میشویم که میزان انتقادات به این روند به حدی بالاست که جای بسی تأمل و تفکر و تحقیق و چاره اندیشی دارد. یکی از وویس هایی که بسیار انتشار یافته و درددل یک خانم خانه دار شهرستانی است حکایت از این اوضاع وخیم دارد:

وی می گوید: «وظیفه من مادر نیست که من تمام کارمو، تمام زندگیمو ول کنم که بخوام درس یاد بچه ام بدم، خداشاهده بچه 2 ساله ی من سوءتغذیه گرفته، خب نمیرسم چیزی بدم بهش، ی سره باید بیام گوشی بگیرم به دستم، فعالیت آماده کنم، اینو بنویسم، اونو بنویسم، از شوهر و از زندگی و از همه چی افتادم، قلبم درد گرفته، چند روزه همش دارم قرص قلب می خورم، ی فکری برای ما بکنید، مگه تو خبرا نمیاد طرف زد بچه اش رو کشت؟! خب از بس آدم تحت فشاره، اون گرونی، اون بدبختی، اون گرفتاری، اون کرونا، اون مریضی، این آموزش مجازی رو دیگه کجای دلم جا بدم؟»

هدف از قرار گرفتن یا قرار دادن آموزش و پرورش در شرایط پایلوت آموزش مجازی، احتمالا این بوده است که حتی در شرایط محدودیت زای کرونایی، آموزش ادامه داشته باشد و متوقف نگردد. و با وجود آگاهی نسبت به کمبودها و مشکلات این روند، پا در عرصه خودآزمایی گذاشت تا با تلاش در رفع نواقص و کمبودها و رفع ایرادها، بتوان آموزش مجازی ساختارمند و اصولی تری را در آینده پایه گذاری نمود. از جمله ایرادات و انتقادات وارده به این سیستم که تا به اینجا در حال آشکار شدن است می توان به این موارد ریز و درشت اشاره نمود.

١) ضعف زیرساخت‌ها و تجهیزات سخت افزاری و پهنای باند و بنابراین عدم امکان ارائه اینترنت پرسرعت و عدم پوشش شبکه قوی و آنتن دهی در تمام نقاط کشور. از جمله مواردی که از سوی خانواده ها و معلمین اشاره می شود این موارد است که «سرعت اینترنت خیلی پایینه، کلی طول می کشه تا ی پیام صوتی یا ویدیویی لود بشه» ، «تماسهای تصویری و آنلاین قطع و وصل می شه و نمی فهمم معلمم چی داره میگه»، «وقتی یک بار در لینک آزمون که مدیر مدرسه فرستاده شرکت می کنیم دیگه  برای فرزند دوقولوم که در همان مقطعه نمیتونم با همان گوشی در آزمون شرکت کنم و یکیشون از آزمون جا میمونه»، «نمی تونیم به راحتی وارد سامانه شاد بشیم»، «نمی شه فقط از یک سامانه مثل شاد به صورت متمرکز استفاده کرد، سامانه شاد نسبت به سامانه های دیگه مثل ال ام اس، اسکای روم، ایتا و غیره ضعیف تره و پاسخگو نیست».

٢) عدم وجود امکانات آموزش مجازی در خانواده ها و حتی در بین معلمین، از جمله گوشی هوشمند، تبلت، کامپیوتر مناسب، لپ تاپ، مودم اینترنت، هزینه خرید بسته های اینترنت و… که باعث شده تا عده ای از دانش آموزان از آموزش مجازی جا بمانند. به عنوان نمونه، معلمی وضعیت واتساپ می گذارد که «یکی از دانش آموزانم تلویزیون ندارن و نمی تونه از آموزش‌ها استفاده کنه، هر کی میتونه کمک کنه به من خبر بده» و معلمی می‌گوید «انقدر حجم پیاما زیاده که گوشیم همش هنگ میکنه» و یا دانش آموزی ابراز می دارد: «وقتی اینترنتم تموم میشه روم نمیشه به بابام بگم دوباره برام بخره…»

٣) مشکلات مربوط به جنبه های غیر ساختاری از جمله عدم آشنایی دانش آموزان و والدین با فضای مجازی و نحوه استفاده از تکنولوژی های مربوط به آن. نیاز حتمی به یک همراه برای دانش آموز، به این معنی که باید حتما یک نفر به عنوان همراه دائمی و آموزش دهنده در کنار دانش آموز حضور داشته باشد تا وی بتواند نقشش را به نحو احسنت ایفا کند و در نتیجه ایجاد وابستگی دانش آموز به والدین در امر آموزش. دانش آموز، مخصوصا در مقاطع ابتدایی اینگونه متصور می شود که همیشه باید با همراهی مادر تکالیف مدرسه اش را انجام دهد.«من باید خودم حتما بالاسر بچه ها باشم تا نمره خوب بگیرن».

۴) فشارهای روانی بوجود آمده در این روند برای والدین و معلمین و دانش آموزان. مادران شاغل مستأصل، استرس بالای والدین که ناشی از تحمل فشارهای آموزشی است که آن را به دانش آموز انتقال داده و ممکن است صدمات روانی و جسمی جبران ناپذیری را بهمراه داشته باشد. تنشی که بین والدین و دانش آموزان در این روند ایجاد شده است و روابط گرم و صمیمی بین آنها را به روابطی سرد و خشک و جدی و پرتنش تبدیل نموده که احتمال افزایش‌ افسردگی در کودکان را به دلایلی از جمله نداشتن امکانات جهت دریافت آموزش و یا تبدیل مادر مهربان به معلم کم حوصله ی خشک و جدی و نیز از دست دادن گروه همسالان و روابط اجتماعی بالا برده است. «پسرم از دستم فراری شده همش میره طبقه بالا خونه پدرشوهرم، گوشه گیر و ساکت شده…»

۵) پایین بودن و پایین آمدن شدید کیفیت آموزشی به دلایل مختلف از جمله: نبود وسایل کمک آموزشی و آزمایشگاهی در منزل، هم برای معلمین و هم برای دانش آموزان. عدم ارتباط گرم و رودررو بین معلم و محصل. قرار نداشتن در گروه همسالان. بوجود آمدن تداخل امتحانی و تکالیف فراوان و تعیین زمان نامناسب جهت دریافت آنها به این معنی که دانش آموز به طور همزمان با چند آزمون و انجام تکالیف مختلف و زمان محدود جهت انجام همزمان آنها مواجه می شود. «قبلا معلم تکلیف می داد، یک هفته وقت داشتیم تا جلسه بعد آماده کنیم اما الان میگه تا فردا شب وقت دارید برام ارسال کنید»

بالا رفتن اعتراضات والدین نسبت به نحوه تدریس و برگزاری آزمون و نحوه ارزيابی معلمین. عدم کنترل حضور و غیاب دانش آموزان توسط معلمین. امکان انجام تکالیف توسط والدین و اطرافیان و عدم کنترل این مورد برای معلمین.

بالا رفتن حجم کاری معلمان نسبت به تدریس حضوری که باعث شده تا ایشان زمان بیشتری را نسبت به قبل صرف آموزش کنند و اظهار می دارند که پاسخگویی به تمام پیامهایی که دریافت میکنند با محتوای پرسش و شکایت و تکالیف و پاسخ آزمونها، زمان بسیاری را به خود اختصاص می دهد و حوزه ‌شغلی و خصوصی آنها در خانواده بهم خورده و زمان کمتری را می توانند به خانواده و فرزندان خویش اختصاص دهند. «تا 12 شب میشینم پیامای والدین دانش‌آموزا رو جواب میدم، تایم کار و زندگی خصوصیم باهم قاطی شده»

«تازه ساعت 2 شب به بعد که خونه کاملا ساکت میشه میشینم برای دانش آموزام وویس ضبط میکنم تا صدای اضافه داخل وویس نباشه». فراموش نکنیم که کار برای والدینی که معلم نیز هستند به مراتب سختتر از سایر والدین است.

۶) در این میان نباید از آسیبهای جسمانی این سبک آموزشی غفلت نمود که بی تحرکی و در نتیجه اضافه وزن و ناهنجاریهای ستون فقرات و گردن درد و ضعف بینایی از جمله این آسیبها است.

٧) استفاده از وسایلی مثل گوشی و تبلت برای کودکان سریع خسته کننده و یکنواخت می شود و تنوع لازم جهت جذب کودک و ایجاد فضای شاد و پر انرژی را ندارد، مخصوصاً اینکه خود در منزل که دیگر برای کودکان بسیار تکراری و کلافه کننده شده است اجرا می شود.

٨) امکان دسترسی کودک به سایر بخشهای فضای مجازی و آسیبهای ناشی از آن را نیز نباید از نظر دور داشت!

٩) نکته دیگر اینکه متأسفانه در این دوران شاهد عدم هماهنگی بین بخشی هستیم، به عنوان مثال در حالی که رسانه ملی وظیفه آموزش دروس مقاطع مختلف را به عهده دارد و در حال همکاری با آموزش و پرورش است، صدا و سیما اقدام به ارتقاء وضوح کانالها می کند که این خود برخی از خانواده ها را از دریافت کانالها محروم می سازد و دریافت تصاویر را با اختلال مواجه می کند.

قابل ذکر است که موارد اشاره شده برخی از مشکلات و کمبودهای موجود می باشد و قطعا ایرادات و مسائل دیگری نیز موجود است که نیاز به تحقیق و تفحص بیشتر دارد و البته که قرار گرفتن در شرایط پایلوت، محاسنی را به همراه خواهد داشت و حداقل نقشه راهی را برای آینده و دوران پساکرونا ترسیم خواهد نمود! اما به دست آوردن نقشه راه و آزمون و خطا به چه قیمتی؟ به قیمت فشار مضاعف به خانواده آن هم در شرایطی که دیگر ظرفیتی برای تحمل انواع و اقسام فشارها ندارد؟! ذهنیت منفی ای که در حال شکل گیری نسبت به آموزش فضای مجازی است، قطعاً پذیرش این سبک از آموزش را در دوران پساکرونا با چالشهای بسیاری روبرو خواهد کرد.

حال پس از توصیف کامل شرایط بوجود آمده، وقت آن رسیده تا وسعت نگاهمان را فراتر از شرایط حال حاضر برده و تاریخی تر بنگریم و نیز علل مسأله را همچون جزیره های جدا از هم نبینیم و تکه تکه نیندیشیم. در واقع سالهاست که نهاد آموزش و پرورش با مسائل بسیاری مواجه شده و آنچه اینک توصیف شد نتیجه سالها بی توجهی همه جانبه و از یاد بردن اهداف مهم و کاربردی این نهاد و گریز از پیاده سازی درست آنها می باشد. اینکه مشکلات آموزشی حال حاضر را صرفا فقط به شرایط کرونایی و به تبع آن آموزش از طریق فضای مجازی ارجاع دهیم، در واقع تحلیلی سطحی ارائه نموده ایم و از چند جانبه دیدن و تاریخی بررسی کردن مسئله غفلت نموده ایم.  در واقع سالهاست که بودجه آموزش و پرورش کم و کمتر می شود و سفره آن کوچک و کوچکتر. و برعکس سهم بخش خصوصی در آموزش روز به روز بیشتر می شود و در نتیجه فشار به خانواده ها نیز روز به روز افزون‌تر. از زمانی که بازار کتاب‌های کمک آموزشی، کلاسهای آموزشی خصوصی، معلم خصوصی، مدارس غیرانتفاعی و غیره فعال گردید و روز به روز هم نیاز به آنها افزون‌تر شد، نشان از این دارد که نهاد آموزش و پرورش، مسئولیت‌های مهم و خطیر خویش را به بخش خصوصی واگذار نموده و بنابراین تمام فشار و مسئولیت را بر دوش خانواده سوار نموده است. در چنین شرایطی دانش آموزی موفق تر است که هرچه بیشتر بتواند از بخش خصوصی در امر آموزش بهره ببرد. در چنین شرایطی تأکید بر ارزش‌های رقابتی اوضاع را از آنی که هست وخیم تر نموده و  «هرکه نمره اش بیشتر باشد موفق تر خواهد بود» را همچون یک ارزش والا، نمایان می‌سازد و تشویق می نماید. اینکه فرزندان سرزمینمان چقدر باسواد بار می آیند مهم نیست، با چه نمره و معدلی قبول می‌شوند مهم است.

اینجاست که در شرایط کرونایی، والد خود اقدام به انجام تکالیف می کند تا نمره فرزندش افت ننماید و خود را ملزم به یادگیری دروس می کند تا بتواند از پس پاسخگویی به آزمونهای فرزندش برآید و تمام دغدغه اش این می شود که تحت هیچ شرایطی نمره فرزندش در این دوران پایین نیاید که مبادا یکسال از تحصیل جا بماند، حال اینکه این دانش آموز با چه میزان سواد و علم وارد مقطع بالاتر خواهد شد نه برای سیستم و نه برای خانواده و نه برای خود فرد مهم نیست!

ایده آل چیست؟ یک جوان ایرانی مسلمان دیپلمه به واسطه 12 سال تلاش برای تحصیل چه توانمندیها و چه اطلاعات و چه علمی داشته باشد به معنای واقعی یک دیپلمه است؟ تاریخ و جغرافیای کشور خویش را چقدر بداند و از بر باشد خوب است؟ تا چه حد اطلاعات دینی و از چه نوعی داشته باشد کفایت می کند تا یک مسلمان آگاه و عاقل باشد؟ انتظار می رود چقدر از پس حساب و کتاب مالی زندگیش برآید؟ مضامین اخلاقی و مهارت‌های زندگی و مهارت‌های اجتماعی را چقدر آموخته باشد که بتواند در تلاطم های پیش رو، گلیم خویش را از آب بیرون بکشد؟ تا چه حد به مکالمه زبان بین المللی تسلط دارد آیا می تواند با یک توریست یک مکالمه ساده و دوستانه برقرار کند و خود را به وی معرفی کند و او را راهنمایی نماید؟ و الی آخر… 12 سال تحصیل در ایران چه تفاوتهایی با 12 سال تحصیل در کشورهای پیشرفته دارد؟

هدف را گم کرده ایم! کیفیت آموزش را از یاد برده و فدای کمیت نموده ایم! فرزندم با معدل 19 و 18 دیپلم گرفته و با رتبه تک رقمی و دو رقمی وارد دانشگاه شده، این مهم است اما اینکه چقدر باسواد است و چه توانمندی‌هایی برای زندگی در اجتماع به واسطه 12 سال تحصیل و حضور در نهاد آموزش و پرورش کسب کرده دیگر مهم نیست!

آموزش تعطیل نیست! بله جای بسی احسنت دارد اما آیا فهم و درک و یادگیری علم هم تعطیل نیست؟ انگار همه دست به دست هم داده اند تا نسلی تهی از هرآنچه باید بسازند. به نظر می رسد کیفیت آموزشی مدتهاست که از مدارس خارج شده و در جای دیگری آن هم برای کسانی که توانایی شرکت در آنجا یعنی بخش‌های خصوصی را دارند در حال تحقق است!

نکته مهم دیگری که به آن توجه نشده و همچنان نمی شود پررنگ کردن و پرداختن و آموزش دادن ارزش‌های اجتماعی جمعی و مشارکتی به جای ترویج ارزش‌های رقابتی است.

آینده سازان سرزمینمان چقدر با ارزش‌های اجتماعی جمعی و مشارکتی آشنا می شوند و به چه میزان چنین ارزش‌هایی را آموزش می‌بینند و چقدر آنها را در زندگی خویش پیاده می سازند و بکار می‌گیرند.

این جمله را «من چگونه کاری را انجام دهم تا در کنار کار دوستم چیز کاملتری از آب درآید؟» مقایسه کنید با این جمله: «چه بسته آموزشی یا پکیج کمک آموزشی بخرم یا چه کلاسی ثبت نام کنم تا بالاترین نمره یا رتبه رو بیارم؟»

گره کار عمیقتر و ریشه دار از این حرفهاست که فکر کنیم تمام مشکلات حال حاضر آموزش و پرورش فرزندانمان به دوران کرونایی برمی گردد و تا قبل از آن هیچ یک از این مسائل وجود نداشت. بی انگیزگی و بی توجهی و بی علاقگی دانش آموزان به درس و مدرسه، قصه امروز و دیروز کرونایی نیست! در واقع در این دوران خود را بیش از پیش نشان می‌دهد، چراکه شرایط برای گریز فیزیکی آنان کاملا مهیا است.

و یا مشکلات اقتصادی معلمان و انواع و اقسام مشکلات مالی و روانی و فرهنگی و اجتماعی خانواده ها، ظرفیت تاب آوری آنان را تکمیل نموده که بهتر است به فکر باشیم و در جهت رفع این مشکلات عدیده حرکت کنیم آن هم در مسیری درست و عالمانه و محققانه.

از جمله اقدامات ساختاری و بنیادی، جلوگیری از کاهش بودجه سالیانه آموزش و پرورش است و بالا بردن عدالت و کیفیت آموزشی و نیز چرخش بجا و بهنگام از ارزش‌های رقابتی به ارزش‌های اجتماعی مشارکتی، می تواند گام بلند و مؤثری در جهت حل بسیاری از مسائل در زمان حال و آینده باشد که بهره گیری از دانش اساتید این حوزه و تحقیق و پژوهش از نخبگانِ این امر را می طلبد.

برای برنامه ریزی دوران پساکرونا و نحوه بکارگیری و بهره مندی درست با کمترین آسیب‌ها از آموزش مجازی، پیشنهاد می گردد تا از طریق پژوهش های مختلف در دوران کرونایی نسبت به کمبودها و نقطه ضعف های آن آگاه شد تا بتوان در مسیر درستِ رفع اشکالات قرار گرفت. می بایستی به این دوران به معنای واقعی کلمه همچون یک دوره پایلوت نگاه کرد و در ارتباط با کاهش استرس های والدین و نحوه برخورد درست آنان با این شرایط پایلوت و کاهش تنش بین آنان و فرزندانشان بر اساس نتایج پژوهش‌های مورد نیاز در این زمینه، فکری نمود و راه حل های کاربردی ارائه نمود.

باید به کمک خانواده ها بشتابیم چه از طریق کمک‌های مالی و چه حمایت‌های روانی و یا آگاهی دهنده و چه مهارتی و هر آنچه که ذره ای از این حجم از فشار بکاهد تا در زیر اینهمه فشار سنگ آسیاب مشکلات و مصائب و سختی‌ها خرد نگردد و دیگر هرگز شاهد خودکشی دانش آموزان و سایر فجایع مربوط به این دوران سخت نباشیم. ان­شاء الله…

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. با سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده این یادداشت. متنی که تصویرگر روزهای سخت خانواده ها برای آموزش و کاستی ها مالی و غیر مالی آنهاست. موفق باشید.

  2. این مطلب یک مطلب کامل و جامع و حقیقت محض بود که خوندم،،،بسیار نکات دقیق و ریزی رو به همراه داشت که درد و دل بسیاری از خانواده هاست،،،مخصوصا عکسی که برای مطلب چاپ شده ،،نشان دهنده ی واقعیت تدریس مجازی ست،،،ممنون از نویسنده ی خوب این مطلب خانم صفایی،،،امیدوارم همیشه موفق باشید.

  3. با سلام
    مطلب خانم حمیده صفایی بسیار جامع و کامل بود انشاالله مسئولین ذیربط ،راهکارها را لحاظ کنند …

    2
    1
  4. سلام . با تشکر از مقاله خوبی که نوشتید ، نظرم رو درباره اش خدمتتان عرض میکنم ،
    انتقادات مطرح شده کاملا به جا بود و مخصوصا از جایی که مساله و نقد ها به اموزش پرورش بسط داده شد به تاریخ و یادآور شد که سالیان درازی ست که مساله آموزش و پرورش ما مورد داره و بحث این دوران خاص نیست شخصا خیلی همذات پنداری ‌کردم .
    سالهاست به شدت به سیستم آموزشی مون نقد دارم و الان از خوندن این مطلب واقعا لذت بردم . امیدوارم دیده بشه و هر آن کس که دستش میرسد در جهت بهبود این اوضاع قدمی بردارد ..
    متشکرم .

    2
    1
  5. سلام. با تشکر از خانم صفایی.
    مطلب شما بسیار جامع و عالی و واقعی هستش. وحرف دل خیلی از هموطنان.عکس مطلبتان واقعیت خیلی از خانه ها را رو نشان میدهد. از شما ممنونم. امیدوارم همیشه موفق باشید

    1
    1
  6. مطالب متن بالا(خانواده سنگ زیرین اسیاب دراموزش مجازی) عالیه واقعا که درد دل ما خانواده هاست خیلی قشنگ تمام جوانبو به تصویر کشیده تشکر میکنم از نویسنده اش

    1
    1
  7. سلام و عرض خدا قوت . در خصوص بند ۶ بنده خودم شخصا گرفتارم . اما درخصوص جمله ای که فرمودید دانش اموزی موفق تر است که از انوزش خصوصی بهره ببرد، کمی مخالفم. استفاده از کتب یا مدارس خصوصی صرفا جهت موفقیت در کنکور موثر است و در کلیّت آموزش دانش اموز تاثیری ندارد. به نطر من حتی موفقزت در کنکور هم نشانه ی موفقیت نیست. چرا که دانشگاه ما هم در ادامه ی دبیرستان است ،به همان اندازه بی کیفیت .
    امیدوارم اصل آموزش و هدف آموزش ،در برنامه های بلند مدت دیده شود. فعلا تا وقتی بجای “از” ، با”عز” مواجه میشویم باید بدانیم هنوز اول کار اموزشیم.

    1. با سلام و احترام
      در این نوشتار، آموزش خصوصی نقد شده است و بندی که می فرمایید جنبه ی نقد این موضوع را دارد نه تأیید آن…
      به این پاراگراف دقت نمایید:

      «از زمانی که بازار کتاب‌های کمک آموزشی، کلاسهای آموزشی خصوصی، معلم خصوصی، مدارس غیرانتفاعی و غیره فعال گردید و روز به روز هم نیاز به آنها افزون‌تر شد، نشان از این دارد که نهاد آموزش و پرورش، مسئولیت‌های مهم و خطیر خویش را به بخش خصوصی واگذار نموده و بنابراین تمام فشار و مسئولیت را بر دوش خانواده سوار نموده است.»

      (و این جمله، به طعنه آمده است:)

      در چنین شرایطی دانش آموزی موفق تر است که هرچه بیشتر بتواند از بخش خصوصی در امر آموزش بهره ببرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا