در ستایش جوزپه تورناتوره و عجز فلسفی مالنائیسم
دکتر عباس نعیمی جورشری، جامعه شناس، در یادداشتی به بهانه زادروز جوزپه تورناتوره، ۲۷ می ۱۹۵۶ ایتالیا نوشت:
تصویرگری ستایش برانگیز #تورناتوره به رخ کشیده می شود. لنداسکیپ دورببن چنان تابلوی نقاشی متحرک ترسیم می شود.
عرصه، هنرمندانه باز است بر فهم #موسیقی .
نگاه #رناتو در فضا منتشر است. تمام او چشم است!
عشق در شکوه میزانسن ها قدم بر می دارد. عشق خودش را مجدد به شهر تحمیل کرده است. شهری که در ساخت #سنت کاتولیکی و زخمهای #جنگ و نیز جنون قساوت و قضاوت و شهوت به #طرد سوژه و اخراج او رای داده است.
اما
او، عشق باز می گردد.
پرندگان دریایی چنان استعاره ای گم بر آسمان در پروازند. چند کودک و زن بر لُختی عرصه پاشیده شده. توپ و فوتبال زمین خاکی که در هم تنیده با فرهنگ کوچه های #ایتالیا است.
حرکت در متن تصویر حرکت می کند.
میوه های رها شده از بند، پخش بر خاک، بهانه ی نزدیکی می شوند.
بهانه ی دیدار.
انسان در عجزی فلسفی است برای #نزدیک شدن!
چشم ها به تعجیل بر دوچرخه سوار می شود. به میوه های غلطان می رسد. جمع کردن میوه ها چنان جمع کردن خاطری است که مدهوش است. جمع نمودن دلی است از کف رفته.
چشم در قرابت عشق مبدل می شود به #نفس !
[نفس بکشیم]
سانتیمتر عیار فاصله می شود.
حسرت در #کلوزاپ پررنگ است.
دلتنگی در خطوط سکانس غلیظ است.
عشق، لباس #نوستالوژی به تن می کند. روح آثار تورناتوره همین نوستالوژی است.
عشق بر می خیزد.
دیدار تمام شده. «هم جواری» که چنان برهه ای از زندگی بوده، تمام شده است. عشق بر می خیزد.
می رود.
او در #سکوت می رود.
رنا دوباره چشم می شود بر راهی که استعاره از عمر دارد و تاریخ. عمر فردی و تاریخ فرافردی. او خودِ تاریخ است بر قلب جریحه دار یک ملت از ابتذال #فاشیسم. فاشیسم عنصر ممیزه ی دیگری است بر ساحت ذهنی #کارگردان.
قدم هایی…
قدم ها…
عشق سر بر می گرداند!
این بازگشت نیست اما روح بازگشت در آن جاری است.
چشم، به مسیر مخالف می رود.
اما
سر بر می گرداند. این عظمت بی مانند #دوستت_دارم است بر قید #هنوز!
جنس عرف نیست.
متمایز از امر معمول است.
این نقطه ای است که به درک #عامه نمی آید.
عامه در ابتذال فهمش مشغول پچ پچ #سکسوالیته است. قدرت، مشغول کشورگشایی. کلیسا نیز در تقدس کاذب. این سه گانه «#فاشیسم، #مذهب، #سکس» عناصر ممتاز سینمای ایتالیاست.
مکث و تدقیق؛
رناتو در رفتن خویش به پشت سر می نگرد.
اندوه تاریخی عاطفه های بلندقد در منظره افتاده است!
اندوه جغرافیایی قلب های محروم!
بر #مالنا های دور و دیر.
در اینجا می توان نَگِریست؟!
انتهای پیام