موافقان و مخالفان حضور در «انتخابات» ۱۴۰۰ چه میگویند؟
ایرنا نوشت: منع مردم از حضور در انتخابات ۱۴۰۰، زمینههای مختلفی دارد و رویارویی با این موج، گرچه چندان راحت نیست، اما با رویکرد اقناعی و استدلال از منظرهای مختلف، راضی کردن طیفهایی از جامعه برای حضور در انتخابات ممکن است.
این روزها با گسترش گوشیهای هوشمند، سهولت دسترسی به اینترنت و بالا رفتن محبوبیت شبکههای اجتماعی، بخش زیادی از مردم ایران، روزانه ساعتهای زیادی را در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی از تلگرام و واتسآپ تا اینستاگرام، توئیتر و بهتازگی کلابهاوس میگذرانند. این فضاها پر از اظهارنظرهای مخالف مشارکت در انتخابات است و بخشی از این تحرکات از سوی طیف موسوم به برانداز انجام میشود.
اینگونه کنشهای ضد مشارکت در انتخابات، گرچه با رشد ابزارهای فنی بیشتر دیده میشود، اما واقعیت آن است که در دورههای گذشته نیز چنین تحرکاتی بوده و آنچه در شرایط کنونی سبب شنیده شدن و توجه به فضای ضد انتخابات میشود، شرایط بد اقتصادی و معیشتی است که متاثر از تحریم، کرونا، کاهش قیمت نفت و ناکارآمدی برخی مدیران، باعث گلایه و نارضایتی مردم شده؛ بهگونهای که در میان مردم کوچه و بازار نیز فضای قهر با انتخابات جدی است.
از سوی دیگر، عدم تحقق برخی شعارهای انتخاباتی نامزدهای پیروز در انتخابات، بر نگرش بخشی از جامعه برای حضور در صحنه تاثیرگذار است.
بخش زیادی از تحرکات مخالفان شرکت در انتخابات، با عملیات روانی، فضاسازی، کنایه و ارعاب درباره حضور در انتخابات و شعارها و هشتگهایی چون رای بی رای انجام میشود. با این حال، بخشی از مخالفان حضور در انتخابات، دلایل و توجیهاتی نیز برای عدم مشارکت در انتخابات مطرح میکنند و طبعا در فضای باز شبکههای اجتماعی، مدافعان صندوق رای نیز به بیان استدلالهای خود میپردازند.
در این گزارش تلاش شده است روایتی از نوع استدلالهای پرهیزدهندگان از رای دادن و مدافعان شرکت در انتخابات جمعآوری شود تا عیار استدلال هر طرف مشخص شود. البته با توجه به این ذهنیت که پایگاه اصولگرایان طیف سنتی و انقلابی جامعه هستند که اکثرا در هر شرایطی رای میدهند، فضای این محاجه، بیشتر در طیف میانهرو و اصلاحطلب است که نسبت به پایگاه اصولگرایان، رویکرد ایدئولژیک کمتری دارند.
ادعاهای مخالفان مشارکت در انتخابات و استدلال مدافعان مشارکت
۱. رای مردم تاثیری در روند امور ندارد؟
این که رای مردم تاثیری در اصلاح روند امور ندارد، از مهمترین مواردی است که به عنوان دلیل عدم مشارکت و البته با تعابیر متنوع بیان میشود. برخی میگویند: ۸ سال پیش رای دادیم چه شد؟ بهتر شد؟ برخی دیگر (قبل از ردصلاحیتها) میگفتند: کدام یک از کاندیداها که تائید صلاحیت آنها محتمل است، در صورت رایآوری میتواند تغییری ایجاد کند؟
در تعابیری گفته میشود حکومت بسته است و رای ما در آن تاثیری ندارد. در این طیف بخشی از مردم با تحلیل خود از روندهای گذشته، احساس میکنند رایآنها فایدهای ندارد و فارغ از رویکرد سیاسی و براندازی، در چیزی که سودی در آن متصور نیست، چرا باید مشارکت داشته باشند؟
پیش از هر پاسخی به این بخش جامعه، باید مشکلشان درست درک شود و بعد پاسخ به همان ایراد آنها داده شود، نه پاسخ به چیزی بدهیم که مساله آنها نیست.
مدافعان مشارکت در انتخابات، در واکنش به این ادعا که رای مردم تاثیری ندارد، میگویند: اتفاقا برخی از گروههای سیاسی و نیروهای درون حاکمیت هم دنبال تاکید بر این گزاره هستند که مردم را متقاعد کنند رایتان تاثیری ندارد.مدافعان مشارکت با اشاره به همین رفتار تاکید دارند که اصل جمهوریت و سمبلهای آن تنها راه مسالمتآمیز برای حفظ حقوق مردم است و هیچکس نباید از حق خودش برای مشارکت در تعیین سرنوشت خود و جامعه انصراف دهد.
یکی از مدافعان رای دادن، به فشارها برای عدم مشارکت در انتخابات، اینگونه واکنش نشان داده که: «در حالیکه شما اینجا تشویق به رای ندادن میکنید، وزیر خارجه دولتی که با رای دادن انتخاب شده کشور به کشور میچرخد تا در این واپسین ماهها روابط جهانی ایران را بهتر کند. حالا فهمیدید چرا باید رای داد؟»
پاسخ دیگر به این گروه، ارائه آمار و ارقام و فهرست عملکرد متفاوت دولتمردان در دوره های مختلف است؛ البته در این زمینه باید به تاثیر عوامل محیطی از تحریم، قیمت نفت و مواردی از این دست نیز در مقایسه با عملکرد دولتهای مختلف توجه داشت.
در پاسخ به کسانی که میگویند «۸ سال پیش رای دادیم چه شد؟» باید تصور کرد که اگر رای نمیدادند، چه می شد؟ تنها یک دستاورد دولت روحانی ، برجام بود که دور کردن سایه قطعنامه تهدیدآمیز سازمان ملل از کشور و ایجاد سازوکار رفع تحریمها را به همراه داشت و در آغاز، گشایش های اقتصادی خوبی را نیز به ارمغان آورد. برجام گرچه با اقدامات ترامپ کم اثر شد، اما همین یک دستاورد آنقدر مهم هست که انگیزه حضور در انتخابات را ایجاد کند.
واقعیت آنکه در ایران کنونی همچنان تعیینکننده بسیاری از روندها، نوع عملکرد دولت و دولتمردان است و نوع انتخاب مردم میتواند اندکی این روند را بهتر کرده یا از بدتر شدن روند جلوگیری کند و همچنین برعکس، باعث ایجاد سیر نزولی در فرایند اداره کشور شود. به همین دلیل نه تنها چشمپوشی از حق انتخاب فردی چندان معقول نیست، بلکه با توجه به جمعی بودن انتخابات، تلاش جمعی برای پیروزی گزینههای بهتر نیز به سود مردم است.
۲. فقدان اختیارات در دولت
اینکه «دولت و قوه مجریه برای تحقق مطالبات مردم اختیارات کافی ندارند»، یکی دیگر از موارد مورد استناد مخالفان رای دادن است که هم راستا با مورد بالاست. این ادعا نه تنها در گفتوگوهای مردم عادی مطرح میشود، بلکه برخی نخبگان نیز آن را بیان کرده و مهمتر آنکه رئیسان جمهور مختلف نیز ادعاهایی در این زمینه داشتهاند.
این گروه، جریانها و قدرتهای خارج از اختیار رئیسجمهوری و دولت را در ایجاد مانع و مشکل سهیم دانسته و در مواردی از کم بودن اختیارات خود گلایه کردهاند.
دولت بیاختیار؟
در واکنش به این اشکال، باید به اختیارات گسترده رئیسجمهوری در قانون اساسی اشاره کرد؛ اختیاراتی که البته در مقاطعی از سوی بخشهای آشکار و پنهان، با رویکردهای سیاسی و … به آن هجمه شده است.
البته رئیسجمهوری مجری قوانینی است که ادوار مجلس شورای اسلامی تصویب کرده و میکنند، اما انتخاب مردم میتواند رئیسجمهوری را تعیین کند که در شیوه و روش اجرا و چگونگی سیاست داخلی، خارجی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی مطابق نظرات رایدهندگان عمل کند.
رئیسجمهوری توانایی این را دارد که در شیوه اجرای سیاست خارجی کشور مسیر همگرایی و تعامل یا تنش و درگیری با کشورها را دنبال کند. رئیسجمهوری پاسدار قانون اساسی و مدافع حقوق، آزادیها و منافع مردم است؛ اما افراد مختلف احتمالا یکسان از این حقوق مردم دفاع نمیکنند.
رئیسجمهوری مدیر سیاستهایی است که داراییها و رفاه مردم را افزایش یا کاهش میدهد. اجرای هر سیاست مالیاتی یا رفاهی از تنظیم و کنترل قیمتها تا فروش نفت و جذب سرمایه خارجی، به رئیسجمهوری مربوط است و میزان فهم و توانمندی او در مدیریت همکارانش، میتواند تاثیر مستقیم در زندگی و معیشت مردم بگذارد.
رئیسجمهوری مدافع ارزشهایی است که اکثریت انتخابکنندگان به آن اعتقاد دارند. به طور مثال نگاه فرهنگی رئیسجمهوری درباره هنر، آزادیها، شبکههای اجتماعی و … موثر است. درواقع رئیسجمهوری نماینده مردم پشت درهای بستهای است که قرار است درباره مردم تصمیمگیری کنند و دیپلماسی و تصمیمهای اقتصادی رئیسجمهوری و دولت او نقش تعیینکننده در رفاه و آسایش و معیشت مردم دارد؛ هرچند همه عوامل در اختیار او نیست و عوامل داخلی و خارجی دیگری هم هستند که تاثیر جدی در این زمینهها دارند.
۳. رئیسجمهوری از قبل تعیینشده و رای دادن ما تاثیری ندارد
این، ادعای طیف دیگری از مخالفان حضور در انتخابات است که معتقد به وجود یک توطئه و نمایش، در برگزاری انتخاباتی هستند که از قبل برندهاش معلوم است. برخی از مدافعان این دیدگاه، به برگزاری سالم انتخابات باور ندارند و مدعیاند در مواقع لزوم، در رای مردم دستکاری میشود. البته مواضع و رویکردهای مختلف مقامها، نهادها و مسئولان دست اندرکار انتخابات و سوابق گذشته نیز در تقویت یا تضعیف این نگاه نقش دارد.
رئیسجمهوری از قبل تعیین شده؟
در دهههای گذشته، مقاطع مختلفی را به یاد داریم که تصور میشده رئیسجمهوری از قبل تعیین شده، اما حضور مردم، این تصور را در عمل بر هم زده است.
انتخابات دوم خرداد ۷۶ که از مدتها پیش حجتالاسلام ناطق نوری برنده آن فرض میشد، نمونهای بارز است. از سوی دیگر گرچه نوعا گاهی برخی تخلفها در فرایند اخذ و شمارش آرا وجود دارد، اما سازوکارهای مختلفی تعبیهشده است تا مانع تخلفهای تاثیرگذار در نتیجه انتخابات شود.
تفاوت رویکرد مجری و ناظر(وزارت کشور و شورای نگهبان)، از جمله این موارد است. البته هرچقدر قوانین و سازوکار برگزاری انتخابات شفاف، دقیق و مانع اعمال نفوذ هر مقام و جریانی در هر سطحی شود، اینگونه تصورها کمتر مورد توجه قرار میگیرد. رفتار و گفتار مقامهای بالا و پایین کشور و دستاندرکاران انتخابات هم نقش مهمی در تقویت یا تضعیف چنین باورهایی دارد.
عیار استدلال مخالفان و موافقان حضور در انتخابات
۴. رای ندادن سبب یکدستی حکومت، عدم لجبازی و پاسخگو شدن آن میشود
این استدلالی است که حتی از سوی طیفی از نخبگان نیز بیان میشود. این گروه گرچه اذعان دارند مشارکت پایین، پیروزی یک دولت به زعم آنان تندرو را به دنبال خواهد داشت، اما دو توجیه برای رای ندادن بیان می کنند: آنها با اشاره به برخی مانعتراشیها در کار دولتهای اصلاحطلب یا اعتدالی میگویند بهتر است رای ندهیم تا حکومت یکدست شود. در این صورت اولا بابت تنشهای سیاسی دو طرف، مردم آسیب نمیبینند و ثانیا نبود امکان فرافکنی مشکلات، آنها را نسبت به مشکلات پاسخگو خواهد کرد.
این رویکرد از سوی فردی چون حاتم قادری هم با این توجیه بیان شده که: «اصلاحطلبان کنار بروند تا چهره واقعی قدرت آشکار شود و اجازه دهند شکافهای درونی جناح راست بیشتر شود.»
از آنجا که بدنه اجتماعی طیف اصلاحطلب اکنون درباره رای دادن مردد است، برخی معتقدند: «مشارکت اصلاحطلبان به ضرر اصلاحات است، چون اجماع صرف بر یک کاندیدای خنثی که فقط اسم اصلاحات را یدک میکشد، جز گرم کردن تنور انتخابات و کمکردن هزینههای نظام در رد صلاحیتها فایدهای ندارد. کشاندن مردم در سال ۹۲ و ۹۶ به سر صندوق، تنها باعث شد در ۸ سال گذشته، تعدادی ضربهگیر و فحشخور برای نظام درست کنیم تا تقصیرات را گردن بگیرند؛ امری که به اصلاحات و اعتماد عمومی آسیب میزند و منجر به این باور میشود که اصلاحطلبان با اصولگرایان فرقی ندارند و به هر قیمتی دنبال قدرتند.»
رای ندادن حکومت را پاسخگو کرد؟
در مقابل این نگاه، مدافعان رای دادن، معتقدند بخشهایی که حاضر به پاسخگویی نیستند، در صورت همسویی دولت نیز مسئولیتی برعهده نخواهند گرفت و برای نمونه، مجلس یازدهم و دولت نهم و دهم را مثال می زنند که باعث پاسخگویی هم نشد.
حضور کم مردم باعث شکلگیری مجلس یکدست یازدهم شد که عملکردی ضعیف داشته باشد. همچنین با وجود گرایش غیر اصلاحطلبانه دولت احمدینژاد، اصولگرایان و دیگر نهادهای حامی، در نهایت او را عضو جریان انحرافی خواندند و حاضر به مسئولیتپذیری در قبال عملکرد او نشدند.
۵. با رای ندادن، نظام فرو میپاشد!؟
بخشی از مردم ناراضی از اوضاع تصور میکنند اگر رای ندهند، ضربه شدیدی به نظام خورده و فرو میپاشد. از این رو این شیوه را به عنوان راهکاری کمخطر برای آنچه در ذهنشان پایان کار نظام میشمارند، توصیه میکنند.
به نظر میرسد این نگاه مطابق با واقعیت نیست. البته مشارکت بیشتر مردمی باعث مانور دادن بر مشروعیت نظام میشود، اما در مشارکتهای پایین، حتی همچون مجلس کنونی، اتفاق خاصی که به باور این گروه باعث ضربه به نظام و عقبنشینی و اصلاح شود، رخ نداد؛ در این انتخابات که ۲ اسفند ۹۸ برگزار شد و هنوز باور به وجود فراگیر بیماری کرونا هم نبود، فقط ۴۲ درصد شرکت کردند.
تجربه نشان داده است بخش قابل توجهی از مردم در هر شرایطی در انتخابات شرکت میکنند و در شرایط کنونی، همزمانی انتخابات ریاست جمهوری با شورای شهر نیز انگیزه حضور را افزایش میدهد. از این رو برای کسانی که انگیزه اصلاحی دارند، شرکت نکردن در انتخابات میتواند به پیروزی افراد نامناسب و پرهزینهتر از حضور در انتخابات منجر شود.
به گفته رضا نصری تحلیلگر روابط بینالملل، در تاریخ معاصر، به سختی میتوان موردی پیدا کرد که نشان دهد «بایکوت صندوق» – که اغلب باهدف اعتراض یا مشروعیتزدایی از فرایند انتخاباتی انجام میشود – منجر به نتیجه مطلوب برای بایکوتکنندگان باشد.
وی با یادآوری برکناری ۸۰ ساله شیعیان عراق از قدرت، در پی بایکوت انتخابات ۱۹۲۴ و موارد مشابهی در ایرلند، صربستان و مصر، گفته: این ادعا در فضای آکادمیک نیز اثبات شده است. متیو فرنکل – محقق علوم سیاسی – صد مورد «بایکوت انتخابات» از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۰ را در سراسر جهان بررسی کرده و نتیجه گرفته که همواره متضرر ماجرا، جریانی بوده که از ظرفیتهای صندوق – ولو محدود – استفاده نکره است.
متیو فرنکل – محقق علوم سیاسی – صد مورد «بایکوت انتخابات» از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۰ را در سراسر جهان بررسی کرده و نتیجه گرفته که همواره متضرر ماجرا، جریانی بوده که از ظرفیتهای صندوق – ولو محدود – استفاده نکره است.۶. رد صلاحیت نامزدهای معتبر
مورد دیگر که نوعا به عنوان دلیل عدم شرکت در انتخابات مطرح میشود، رد صلاحیت نامزد یا نامزدهای مورد قبول افراد است. گروهی معتقدند حمایت از رای دادن «در هر شرایطی»، جز تائید و تقویتِ رویه شورای نگهبان و جسور شدن آن نخواهد بود و فقط یک نتیجه دارد: کاهش هزینههای رد صلاحیتهای غیرقانونی و کمک به هموار کردنِ تداوم همین مسیر.
در انتخابات ۱۴۰۰، این موضوع جدیتر از دورههای گذشته مطرح میشود. دلیل موضوع هم رد صلاحیت چهرههایی چون معاون اول رئیسجمهوری، نماینده معتمد رهبری در شورای عالی امنیت ملی و دیگر چهرههاست که اینبار نه تنها با خشم طیف اصلاحطلب همراه شد، بلکه انتقاد اصولگرایان را نیز به دنبال داشت.
در اینجا اینگونه استدلال میشود که مشارکت در انتخابات بعد از اینگونه رفتار شورای نگهبان، مشروعیت بخشیدن به یک رفتار نادرست است و باعث میشود محدودکنندگان انتخاب مردم، هر بار گامی به پیش آیند.
این گروه، اصلاح را فقط در میدان طراحی شده و اتصال به قدرت نمیدانند، بلکه معتقدند میشود آن را از طریق جامعه مدنی و مقاومت مدنی پیگیری کرد و فقط در زمانی که حاکمیت به خواست و حق حاکمیت مردم تن دهد و کاندیداهای واقعی را تائید کند، رای خواهند داد.
رای برای کاهش خسارت
شیوه اعمال نظارت شورای نگهبان مدتهاست مورد انتقاد طیف میانهرو و اصلاحطلب است و سبب شده گزینههای حداکثری آنها امکان ورود به عرصه نداشته باشند و حتی سال ۹۲ باعث حذف چهرهای چون آیتالله هاشمی رفسنجانی شد که از یاران نزدیک امام و رهبری و از پیش قراولان انقلاب اسلامی بود. با این حال در همان زمان، گزینه دیگری چون روحانی مورد حمایت قرار گرفت که با کسب رای، بخش زیادی از مطالبات آنها را پیگیر شد و در مواردی به نتیجه رساند.
در مقابل، تجربه نشان داده در کشوری مانند ایران که بخش زیادی از امکانات مرتبط با دولت و حاکمیت است، جامعه مدنی و کنشهای غیرمعطوف به قدرت، چندان تاثیرگذاری ندارند و نمیتوان به آنها امید بست.
حامیان مشارکت در انتخابات، معتقدند حتی در شرایطی که قدرت انتخاب مردم محدود میشود، پیروزی فردی که خیر بیشتر و یا حتی زیان کمتر داشته باشد، در مجموع به سود جامعه است؛ به ویژه که راهکار مسالمتآمیزی غیر از این نیست و عدم شرکت در انتخابات هم یک رویکرد انفعالی است که فایدهای بر آن مترتب نیست.
آنها میگویند اگر صحنه را طوری چیدهاند که فردی خاص رای بیاورد اما مردم به دیگری رای دهند، حضور در انتخابات نه تنها معنای تائید صحنه آرایی شورای نگهبان را ندارد، بلکه رفراندومی علیه نظارت استصوابی خواهد بود.
در مجموع حامیان حضور در انتخابات، با توجه به اینکه اصلاح در برابر رویکردهای دیگر کم هزینه خواهد بود، معتقدند کسانی که اصلاح و حضور در انتخابات را رد میکنند، راهحل جایگزینی جز انفعال ندارند. در حالی که تحریم زودهنگام انتخابات به سود تندروهای موافق مشارکت حداقلی است و تا زمانی که کسی راهحل بهتر و مشخصی برای پرهیز از خشونت در جامعه، جلوگیری از کاهش روند توسعه و حفظ امنیت و تمامیت ارضی کشور ارائه نکند، راهی جز استفاده از صندوق رای به عنوان تنها راه دموکراتیک برای مشارکت در تعیین سرنوشت وجود ندارد.
انتهای پیام