گذر از این و گذار به کجا؟ | احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی، روزنامهنگار، در یادداشتی تلگرامی با عنوان «گذر از این و گذار به کجا؟» نوشت:
نوشته بودم حکمرانی در ایران به امری غیرممکن میل یافته است و حالا باید اضافه کرد که گفتگو هم در حال تبدیل شدن به ناممکنات است!
نامقدور شدن گفتگو یعنی اینکه دیگر منطق و استدلال و اقناع و تفاهم، نقشی در فیصله دادن به اختلافات ندارد. این همه را باید دم کوزه گذاشت و آبش را خورد. از این پس در هر زمینهای زور حرف نهایی را خواهد زد! زور هم صورتهای مختلف دارد، زور زبانی، زور رسانهای و زور فیزیکی. امروزه در خیابانهای تهران بسیاری از افراد صرفاً با زور بازو یا استفاده از سلاح سرد با دیگران روبرو میشوند. برخی افراد سیاسی در داخل و خارج نیز در این مرحله زور زبانی و رسانهای را علیه یکدیگر به کار گرفتهاند تا زمانی که نوبت به زور فیزیکی برسد!
دلیل حرفم این است که در این روزگار کسی به کسی گوش نمیدهد. حرف طرف مقابل را بعضاً از بیخ و بن تغییر میدهند و یا مفهوم روشن آن را تحریف میکنند و اگر در این زمینه هنوز حجب و حیایی مانده باشد ،تازه میشوند مصداق “يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ” یعنی کلام را از موضع واقعی آن تغییر میدهند.
با این وضع، دیگر سخن گفتن و توضیح دادن فقط بیفایده و اتلاف وقت نیست. درماندگی است. استیصال محض است. لاجرم به گسستن افسار خشم میانجامد و وضع را بدتر میکند.
الهۀ هیکس فعال حقوق بشری است که – به گمانم از طرف دیدهبان حقوق بشر – در دوران سید محمد خاتمی برای تهیۀ گزارشی به تهران آمد. هنگام حضور او در تهران، فضای امنیتی در ایران سنگین بود و دیدار با او بدون مشکل به نظر نمیرسید. او را در لابی هتل همای تهران ملاقات کردم.
نام فامیل الهۀ هیکس، قیافهای بامختصات فرنگیان از او در ذهن برخی ایرانیان ترسیم کرده بود، اما از هر جهت بسیار شرقی بود. از همین رو، وقتی یکی از فعالان سیاسی با زنی سبزه و کوتاه و پوشیده در مانتو و مقنعۀ اجباری روبرو میشود با تعجبی از سر نوعی خودباختگی پنهان نسبت به نژاد فرنگی خطاب به او میگوید: الهۀ هیکس هیکس که میگن، تو هستی؟!
باری الهۀ هیکس گویا مدتی از فعالیت حقوق بشری خود را صرف تحقیق در تشکیلات سازمان مجاهدین خلق کرده و آن را سازمانی توتالیتر یافته است. از این رو او نسبت به گزارشهای این سازمان در بارۀ وضعیت ایران و نقش و رفتار آن در تحولات داخلی کشور بینهایت مشکوک و ظنین است. همین نکته ظاهراً الهۀ هیکس را بر آن داشته است تا در مورد نفوذ احتمالی نیروهای سازمان مجاهدین در اعتراضهای مردم خوزستان هشدار دهد.
این هشدار همانا و به حرکت در آمدن سونامی انواع و اقسام اتهامات و فحاشیها علیه او همانا! در ایران به کاربرد زنندهترین الفاظ جنسی “فحش چارپاداری” میگویند. این البته اتهامی بیاساس علیه چارپاداران محترم است. در روستای ما چهار چارپادار بود که من حتی یک بار حرف زنندهای از زبان آنها نشنیدم. از قضا از دیگر مردان روستا مؤدبتر و محجوبتر و خوش اخلاقتر بودند.
داستایوفسکی کاربرد زنندهترین الفاظ جنسی را به کودکان و سربازان نسبت میدهد. لابد منظورش کودکان و سربازان روس در دوران تزارها بوده است! به هر حال، الهۀ هیکس هدف همین نوع الفاظ قبیحِ زننده به صورتی سیلآسا قرار گرفت و کنترل اعصابش را از دست داد.
او اعصاب خردی خود را در مقابل مهدی مهدودیآزاد در تلویزیون ایراناینترنشنال به نمایش گذاشت و از آن پس داستان آنگونه روایت شد که گویا لشکر سایبری مهاجم به خانم هیکس همگی انسانهایی مؤدب و مهربان و نازکتر از گل هستند که بخصوص میانهای با کاربرد الفاظ رکیکِ جنسی ندارند و این فقط الهۀ بینواست که دهن دریدهای سلیته است!
از این بیرحمانهتر و زشتتر آیا ممکن است؟
من با موضع خانم هیکس در انتخابات اخیر ریاست جمهوری کاملاً مخالف بودم و در کلاب هاوس نیز بحث کوتاهی بینمان پیش آمد. اما آیا چون موضع سیاسی او را نمیپسندم و برخی دغدغههایش را محکم و استوار نمیبینم، حق دارم او را بیحیثیت کنم؟
قاعدتاً خانم هیکس باید خونسردی و احترام خود را در برابر مهدویآزاد حفظ می کرد، اما از کسی که هدف زشتترین الفاظ قرار گرفته است، انتظار زیادی نمیتوان داشت. مهدوی هم متأسفانه در گفتگو با خانم هیکس بنزین به آتش خشم او ریخت. هم تأثیر آن همه فحاشی بر اعصاب او را نادیده گرفت و هم اتهامی بیپایه و خشمبرانگیز را علیه او تکرار کرد.
خب من این مطلب را برای راحتی وجدانم نوشتم و حال آنکه میدانم از این طریق سیل فحاشی را به سمت خود هدایت میکنم!
به هر حال گریزی از این نیست! فقط به بسیاری دوستان باید یادآور شد، این رفتاری که بعضاً تشویق میکنید یا نادیده میگیرید و از کنارش میگذرید، گذر از جمهوری اسلامی نیست، گذار به سیاهترین روزهای تاریخ ایران است.
انتهای پیام