ایران به کدام سو میرود؟ | مصطفی و روحالله حسینی
مصطفی حسینی و روح الله حسینی، تحلیلگر مسائل ژئوپولیتیک در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «ایران به کدام سو میرود؟ / تاملی ژئوپولیتیک در باب تحولات اخیر در کشور» نوشتهاند:
ایران به دلیل واقع شدن در کمربند خشک جهان (مدار راس سرطان) بهواسطه کاهش بارش ناشی از تغییرات اقلیمی و ناکارآمدی منابع آب، بیشترین آسیب را دیده است. بر اساس گزارشات تفضیلی مرکز ملی پایش و هشدار خشکسالی، 120 ماهه منتهی به خرداد1400 در مجموع حدود 81 درصد از مساحت کشور با درجات مختلف خشکسالی بلند مدت روبهرو بوده است و تنها 3 درصد از مساحت کل کشور شرایط ترسالی را تجربه کردهاند و مابقی شرایط نرمال را داشتهاند که این خود گویای عمق فاجعه در سطح ملی است. برابر دادههای موجود استان خوزستان از این امر مستثنی نبوده و به نظر بیشترین اثر پذیری (به علت ناکارآمدی) را از عوامل یاد شده داشته است. این استان طی دوره 12 ماهه تا پایان خرداد 1400 خشکسالی شدیدی را تجربه کرده که بعد از فارس، کرمان، لرستان، سیستان و بلوچستان قرار دارد. استان خوزستان با جمعیتی برابر 5/5 میلیون نفر و وسعتی معادل 057/64 پنجمین استان کشور و در شمار 14 استان مرزی کشور به حساب میآید و با احتساب بیشترین منابع آبی و هیدروکربنی در مقیاس کشوری از موقعیت و جایگاه استراتژیکی بالایی برخوردار است. با این مقدمه با توجه به بحران پیشرونده آب و افزایش تنش آبی در کشور ما شاهد شکلگیری مناسبات جدید دولت – ملت (متفاوتتر از آنچه قبلا بوده) در جامعه میباشیم. با توجه به رخدادهای اخیر در حوضه آبگیر جنوبغربی (خلیج فارس و دریای عمان) نوشتار حاضر درصدد پاسخگویی به این گزاره است: خوزستان به کدام سمت میرود و حاکمیت به کدام شیوه جهت پاسخگویی به این مطالبات روی خواهد آورد؟ چرا این رخدادها از منظر امنیت ملی بسیار متفاوتتر و با اهمیتتر از بحرانهای اخیر در دهه چهلم انقلاب است؟
جهت رسیدن به پاسخی روشن با تفال بر حافظ بحث خود را شروع میکنیم
به چشمانت سیه کردی هزاران رخنه در دینم بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
نگاهی گذرا به نیمرخ تحولات خوزستان در بستر زمان ما را به این نکته رهنمود میسازد که این استان استراتژیکترین پهنه جغرافیای در قلمرو ملی است. چرا که این استان به دلیل منابع آبی فراوان و با نگرش به موقعیت جغرافیایی شاهرگ حیاتی کشور به حساب میآید و از این رو جایگاه ویژهای در مقوله امنیت ملی دارد. بر همین اساس میتوان ادعا کرد این استان بدون تردید چشم اسفندیار تمام تحولات در عرصه قلمرو و حاکمیت ملی است. چشم آسیبپذیر که به دلیل نبود بلوغ سیاسی و عدم مدیریت کارآمد حاکمان در کرخه و کارون خوب شستشو داده نشده تا همراه با سایر پیکره این سرزمین رویین چشم باقی بماند و متاسفانه از این راه میتوان به این موجود رویینتن ضربه و آسیب رساند. امری که بیانگر ضعف و ناتوانی در چگونگی ترکیب ملت و دولت ملی ایران در شرایط حال و گذشته است. امر مسلم است خوزستان بهعنوان واحد کرانهای و بسیار استراتژیک در عین تمایل به آزادی نسبی در قالب اختیارات محلی به حضور در ترکیب دولت – ملت ایران علاقهمند و خود را جزئی از این بوم و سرزمین میداند. موقعیت این استان زرخیز (از همه نظر) در بستر تاریخ ادعاهای سرزمینی بیگانگان را نسبت به خود همواره مهیا کرده است اما عملکرد ساکنین خوزستان در قبال رخدادهای اخیر، موضعگیری تازهای نیست و در اغلب تحولات بزرگ جامعه ایرانی نقش بارزی ایفا کردهاند. حرکت نظامی طایفههای عرب خوزستان به ویژه طوایف سوسنگرد در واقعه جهاد علیه قوای انگلیسی در تاریخ ثبت شده است. طرح تجزیه خوزستان در زمان رضا شاه توسط شیخ خزعل در سال 1333و تجزیه خوزستان در 1343 و همچنین طرح تجزیه و شکل گیری تئوری عربستان (اهواز) در 1359 و طی جنگ هشت ساله مهمترین این طرحها بودهاند که ناکام ماندهاند. تا همین لحظه به اعتقاد روشنفکران و پانعربهای همسایه، فلسطین و اهواز سرنوشت مشابهی دارند و سرزمینهایشان بدون هیچ حق قانونی اشغال شدهاند با این تفاوت که یهودیان فلسطین و پارسیان عربستان( اهواز) را اشغال کردهاند. یکی از اساتید دانشگاههای تهران معتقد است هنگامی که اعراب از تنگناهای فلسطین آسوده شدند ایران را با همین بهانه و نیز مسئله جزایر سهگانه در کانون متمرکز دشمنی خود قرار خواهند داد. به رغم تردیدهای حاکمیت نسبت به وفاداری جمعیت عرب، همانطور که بیان شد اعراب ایرانی ساکن خوزستان، در دوران اشغال این استان توسط عراق در نخستین روزهای جنگ، با عراق همراهی نکردند و به جای مهاجرت قرینهای به نواحی امن داخلی مهاجرت کردند. مناسب است استراتژی دولت جدید، کاستن از تنشهای ژئوپلتیک از راه جلوگیری از تکوین نقطهها، کانونها، هستهها و یا از بین بردن تدریجی آنهاست. چند دهه و اندی است از منظر کشور داری و ملتسازی به خوزستان توجه نشده و چنان نسنجیده با صدای رسایش برخورد شد که باعث شد حزب بعث با برانگيختن حس ناسيوناليسم، سایر کشورهای عرب را با خود همراه سازد تا اینکه نیروهای عراق در شهریور 1359 به رهبری صدام حسین به خاک ایران یورش برند و از منظر استراتژیک، یکی از بدترین جنگهای قرن بیستم را رقم بزنند. درگیر شدن در این تحولات ما را با این مسئله روبهرو میکند که همانا بازنگری نقادانه روند شکلگیری این رخدادها برای کشور و ملت اجتنابناپذیر است. متاسفانه آنچه مشهود است در این برهه عدهای درصدد تقسیم جامعه به دو قطب تجزیهطلب و خودی برآمدهاند که ناخواسته فضای ملتهب جامعه را به سمت انتقام و انتقامجویی روانه کردهاند. این فضای سیاسی آکنده از بی اعتمادی و حس انتقامجویی سیاسی در اشاعه دروغپردازی و تحریف واقعیت و قانونگریزی مسولین بسیار موثر افتاده است. سیاستی که اساسا باید کوشش برای تدبیر و مدیریت بهینه کشور باشد در ساختار کنونی به نتایج دلخراشی منجر شده است. این گونه است که جامعه و فضای سیاسی کشور از زمان پهلوی و تا الان به دلیل نشنیدنها سبب عدم موفقیتهای مورد انتظار جهت پاسخگویی و مدیریت سیاسی فضا شده است و لذا چون این وضعیت عمومیت دارد خطرناک است. در برخورد با این وضعیت ناامیدکننده است که ما باید به جای ادامه خصومتها مسایل را بی طرفانه بررسی و حل کرد.
اما بخش دوم این پازل گوناگونی منابع تنش و پایداری نسبی آنها در ساختار داخلی است. این امر بیانگر این واقعیت است که هنوز حاکمیت نتوانسته از عهده ایفای نقش محوری در حل این بحرانهای طبیعتپایه برآید. قبل از این ما شاهد شکلگیری موجهای کوتاه بحرانزا و به دنبال آن ایجاد تنش و ناپایداری درونی به صورت موقت در ساختار داخلی حاکمیت بودیم. امواجی ناشی از افزایش قیمت سوخت، پرداخت نکردن دستمزد کارگران، محاصره اقتصادی، تورم و رکود در بازار و مطالبهگری به دلیل عدم عملکرد شفاف در امر سیاست خارجی همگی بیانکننده تکوین منابع بالقوه و مستمر مشاجره و تنشهای دو یا چند جانبه و تداعی سیمای عمومی و درونی جامعه بودند و هستند. باید در نظر داشت که تاکنون طرح کلی و جامعی برای حل مشکلات و تنگناهای اخیر ارائه نشده است. گزارشات نشان میدهد که رخدادهای اخیر در استان خوزستان و در سایر استانها بیشتر به سمت یک قاعده در حرکت است تا یک اتفاق. قاعدهای که در شکل ساختاری و منسجم عمدهترین علت آن تغییرات طبیعتپایه (اقلیمی) و نبود یک مدیریت کارآمد میباشد! بدون شک در آینده نه چندان دور، تقاضای برای دستیابی به حقوق طبیعی جهت میل به بقا افزایش خواهد یافت و امواج ناشی از تنشهای گسترده آن، بر همبستگی و امنیت ملی تأثیر خواهد گذاشت. این چشمانداز به موازات تداخل نیازها با سایر مطالبات و وجود ناهماهنگیهای در استراتژی حل بحران بر پیچیدگی اوضاع سیاسی کشور خواهد افزود. چرا که مخاطرات و بلاهای طبیعی دیر و بسیار سختگیر مینماید و لذا ظرفیت بحرانزایی پیامدهای امنیتی ناشی از تنش آب به دلیل تاثیرگذاری در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی لزوما محدود به استان خوزستان نخواهد بود بلکه فراتر از آن و در مقیاس بزرگتر میتواند استانهای اصفهان، یزد، چهارمحالبختیاری، ایلام، کرمانشاه، قم و لرستان را تحت تاثیر قرار دهد. حوزه آبریز جنوبغربی (خلیج فارس و دریای عمان) شامل خوزستان، کرمانشاه، ایلام، لرستان، کهگیلویه و بویر احمد، هرمزگان و بوشهر میباشد. در صورت تداوم این وضعیت دستکم 118 شهر از مجموع 348 شهر و 7 میلیون نفر از جمعیت 12 میلیون نفری این حوزه تحت تاثیر تنش آبی قرار خواهد گرفت که با توجه به آمار بالای جمعیتی مقام اول را از نظر بحران آبی در کشور خواهد داشت. چنین وضعیتی باعث بالا رفتن ظرفیتهای بالقوه تنش و مشاجره و کاهش ضریبهای امنیتی درازمدت بر ایران خواهد شد. در ژرفای ژئوپولیتیک بحران ایران برای دورانی دراز با عرصه پهناوری از مشکلات روبهرو است که از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب ادامه خواهد داشت و همانطور که روندها نشان میدهند مواجهه با این بحرانها به شدت گریز ناپذیرند و مدیریت کارآمدی را در حوزه حکمرانی بخصوص حکمرانی آب باید تعریف کرد.
انتهای پیام