تضاد منافع و تضاد مواضع
ابوالفضل نجیب، روزنامهنگار در یادداشتی با عنوان «تضاد منافع و تضاد مواضع» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
چندی پیش نقل قولی از مهندس بازرگان و مربوط به آذر سال 1359 درباره شروع جنگ به بروز واکنشهایی تند و تهدیدآمیز از سوی طیفی از جریاناتی منجر شد که با داعیه صیانت از جایگاه رهبری امام آن نقل قول را بهانهای نمودند برای هجمه علیه مرحوم بازرگان و نهضت ازادی و ایضن علیه اینجانب به عنوان یک روزنامهنگار اصلاح طلب که پر معلوم بود چه هدفهایی از سیاهه کردن متهمان اهانت به امام دنبال میکردند.
لازم است همینجا تاکید کنم نگارنده آن یادداشت هیچ قرابتی با آنچه به اصلاحطلبی تعبیر نمودند ندارم. و صدالبته در این هجمه متهم کردن بیت امام به بهانه سکوت در قبال توهین به امام و… نیز از قلم نیفتاده بود. واقعیت این است در داوری آن خاطره و نقل قول اگر نیت خیری در کار بود برداشتهای متفاوت از آنچه رسانهای شد، مترتب بود. از جمله این که با احتساب زمان آن نقل قول میشد برداشت مرحوم بازرگان را به جای تعبیر خیانت و خصومت به سادهانگاری ایشان تعبیر کرد. چنانچه همان دلایل مرحوم بازرگان در معرفی آمریت جنگ محدود به مجموعه اطلاعات و دادههایی بود که در آن زمان دولت آن مرحوم بطور مستقیم درگیر و با آن مواجه بودند. و حداقل تا روشن شدن دلایل واقعی سالها طول کشید.
برداشت دیگر میتوانست مبتنی بر این فرض باشد که راوی نقل قول زمان و تاریخ اظهار نظری را یادآور میشود که طی سالها در متن و بعد از جنگ بارها و بارها در اظهارات و خاطرات شفاهی بسیاری دیگر حتی جریان اصولگرا و با هدف نقد و رد بیان شده است.
تلقی دیگر میتوانست آن نقل قول را همچون هزاران خاطرهگویی و خاطرهنویسی طی چهل و اندی سال گذشته با توضیحاتی درباره دلایل واقعی جنگ و آمریت آن در حد واکنشی معمول پاسخ دهد.
اما ترجیح این بود که آن نقل قول به بهانه صیانت از ساحت امام به هجمه علیه همه کسانی تبدیل شود که به سیاهه آنها اشاره شد.
و اما معلوم نیست کسانی که اینچنین کاتولیکتر از پاپ علم صیانت از اندیشههای امام را حتی در مقابل بیت ایشان به تهدید تبدیل میکنند، چرا در خصوص اظهارات و مواضع و رویکردهای عملی به مراتب آشکارتر در تعارض با بینادیترین مولفهها و دیدگاههای امام یا سکوت کردند و میکنند، یا توجیه و تفسیر کردند و میکنند و در یک کلام حتی آشکارا زمان برخی اظهارات و رهنمودهای حیاتی ایشان را برای توجیه آنچه مطلوبشان است جعل میکنند. از این نمونه تحریفها میتوان به توجیهات برخی در دخالت دادن نظامیان در امور سیاسی اشاره کرد که همان زمان واکنش بیت امام را برانگیخت.
جالب اینجاست همین جریان در قبال اظهارنظرهایی شبیه آنچه جناب حداد عادل چند سال پیش در مقایسهی رهبری امام با رهبری آیتالله خامنهای ابراز داشتند، نه تنها هیچ واکنشی برانگیخته نشد که با سکوت عامدانه سعی در القای درستی آن اظهارات شد.
مراد از اشاره به این تناقضها و دوگانگیها نه تنها سکوت که همسویی معنیدار در ورود خیل فرماندهان سپاه در راس و بدنه دولت سیزدهم است. این ورود خزنده هر چند از تشکیل اولین دولت احمدینژاد شروع و حتی به شکل کم رنگ در دولت روحانی دنبال شد. اما آنچه در دولت سیزدهم شاهد هستیم به تلویح از دولتی با تمایلات میلیتاریستی کردن سیستماتیک حکایت دارد. نقد این رویکرد موضوع دیگری است که باید درباره ضرورت و انگیزه و تبعات آن سخن گفت. آنچه در این مختصر باید یادآور شد نه تنها سکوت که همسویی تمام قد جریاناتی است که همچنان اصرار دارند خود را تنها وامدار اندیشههای امام و همان اندازه یگانه مدافع از ساحت ایشان معرفی کنند.
این دوگانگی نه محدود به توجیه و همسویی حضور نظامیان در عرصههای سیاسی و دولت که در بسیاری خاستگاهها و جهتگیریهای اجتماعی امام بخصوص در رویکرد متعمدانه برای فراموش شدن رهنمودهای کلان در خصوص اولویت دادن به بدیهیترین مطالبات اقشار فرودست جامعه، با سکوت و انفعال و تحریف و جعل و … حتی تغییر مفاهیم کلیدی تنزل یافته است. از جمله این موارد میتوان به تحریف اظهارات ایشان در خصوص برخی وعدههای داده شده در نخستین روزهای ورود به ایران اشاره کرد.
آنچه روز به روز این دوگانگی را تشدید و عنقریب تا حذف تمام و کمال اندیشهها و دیدگاههای راهبردی ایشان بخصوص در امور حیاتی سوق خواهد یافت، چنانچه رحیمپور ازغدی نیز بر این رویکرد تاکید دارد، ناشی از تامین منافعی است که به هیچ روی با التزام قلبی و عملی تضمین نمیشود.
به نظر میرسد در چنین وضعیتی مصادره کردن امام و ایفای نقش متولیگری برای اندیشههایی که امروز کمترین نشانی از جهتگیریهای حداقل اجتماعی آن باقی نمانده، بهترین روش برای بستن دهان کسانی است که بطور واقعی و دلسوزانه همچنان به وصیتنامهی ایشان به منزلهی مانیفست التزام و پایبند هستند.
انتهای پیام