خرید تور تابستان

مصاحبه با پدر و وکیل تسخیری فردی که حکم اعدام او در روزهای اخیر رسانه ای شد

سهند نور محمد زاده / قاضی اول حکم محاربه صادر کرده اما قاضی دوم بر بیگناهی او تاکید دارد، به قاضی سوم بستگی دارد

میلاد علوی در شرق نوشت: پنج روز پیش بود که خبرگزاری میزان به عنوان خبرگزاری رســمی قوه قضائیه در خبری، از صدور حکم اعدام برای ســه نفر از بازداشت شدگان در جریان اعتراضات اخیر در
ایران خبر داد. در خبر میزان، به نام افراد اشــاره ای نشده بود ولی آمده بود که «اتهام آنها «افســاد فی الارض» و «اغتشاش» و «برهم زدن امنیت کشور» است. یک روز بعد در شبکه های
اجتماعی مشخص شد یکی از این افراد، سهند نور محمدزاده است؛ جوانی ۲۵ ساله. او متولد اسفند سال ۷۵ است. ورزشکار است و با قد و هیکلی درشت. صداوسیما و برخی رسانه های
دیگر، فیلمی را از ســهند نورمحمدزاده پخش کردند؛ فیلمی که در جریان آن، ســهند نه اقدام به آتش زدن سطل زباله می کند و نه عمل دیگری را مرتکب می شود که بتوان از آن به عنوان
محاربه یاد کرد. جالب آنکه نام ســهند نورمحمدزاده و خبر صدور حکم اعدام به اتهام محاربه برای او در شرایطی رسانه ای شد که براساس گفته های وکیل او، حداقل تا لحظه تنظیم این
گزارش، این رأی به او و سهند در زندان ابلاغ نشده است. براساس قانون، آرای صادرشده در دادگاه انقلاب علاوه بر ریاست شعبه که به عنوان قاضی اصلی در پرونده حاضر است، قاضی
دوم یا مستشــار نیز باید حکم صادرشــده را امضا و تأیید کند تا حکم به صورت واقعی و با طی روال قانونی، به اطلاع متهم و وکالی او برسد. در پرونده سهند نورمحمدزاده، رئیس شعبه
۲۹ ،قاضی مظلوم، حکم محاربه را امضا کرده ولی حداقل فعلا، قاضی دوم نه تنها حاضر به امضای این حکم نشده بلکه دیروز، در یک صفحه، بر بی گناهی سهند نورمحمدزاده تأکید کرده
و از لزوم پرهیز از صدور حکم اعدام برای او گفته اســت. به این ترتیب و براســاس قانون، حکم صادرشده باید توسط قاضی سوم که یکی از قضات دادگاه انقلاب است، بررسی شود. اگر
قاضی سوم رأی به محاربه داد، این حکم به صورت واقعی به وکلا ابلاغ خواهد شد. اما اگر قاضی سوم با حکم محاربه مخالفت کند، این اتهام به کلی از پرونده نورمحمدزاده حذف خواهد
شــد. براساس شنیده های خبرنگار «شرق» از منابع موثق، حکم صادرشــده برای نورمحمدزاده نه تنها از دید وکلا و حقوق دانان مستقل با مصادیق اتهام محاربه همخوانی ندارد و به زعم
وکیلش «سخت گیرانه» است بلکه قاضی صلواتی، رئیس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب نیز این حکم را قابل نقض خوانده است. وکیل نورمحمدزاده و پدرش امیدوارند که قاضی سوم نیز چون
قاضی دوم رأی به نقض حکم محاربه دهد اما اگر تأیید هم کند، امید آنها به دیوان عالی کشور است. قانونا دیوان عالی کشور می تواند احکام صادرشده توسط دادگاه های بدوی را بررسی
و اقدام به تأیید یا نقض آنها کند. پدر ســهند نورمحمدزاده امیدوار است در همین دادگاه بدوی اتهام محاربه از پرونده فرزندش حذف شد ولی وکیل خود را برای دیوان عالی کشور آماده
می کند. در ادامه گفت وگوی «شرق» را با پدر سهند نور محمدزاده می خوانید.

بعد از آنکه خبرگزاری میزان اعلام کرد که برای ســه نفر حکم
اعدام به اتهام محاربه صادر شــده و مشــخص شد که یکی از این
افراد سهند نورمحمدزاده است، موارد بسیاری درباره او مطرح شد.
اتفاقات از چه زمانی شروع شد؟
روز یازدهــم مهر، ســهند صبح اول وقت به شــهریار می رود.
دوســتش با او تماس گرفتــه و گفته بود من قصد اسباب کشــی
دارم، بیا و به من کمک کن. ســهند ســاعت ۱۰ صبح به شــهریار
رفت و حدود ســاعت چهار و نیم بعدازظهر برگشت. با بازگشت
به تهران، به محل کارش در پاســاژ تیراژه رفت. آنجا دید که همه
ِ جمع شده اند و در پاساژ نیمه باز است. همان زمان معترضان هم
از ســمت پونک به ســمت پایین می آمدند. مقابل پاساژ، درست
جایی که ســهند موتورش را پارک کرده بود، ســطل آشغال آتش
زده بودند. موتور ســهند، موتور صفر و نویی است. سهند با پا، دو
ســه متری سطل آشــغال را جابه جا می کند. این صحنه در فیلم
هم هست و در صداوسیما هم نشان داده اند. سهند در دفاعیاتش
خطاب به قاضی گفت که چون موتور من نو بود و ترسیدم موتورم
آتش بگیرد، سطل آشغال را به سمت دیگری هل دادم.
مأمــوران اطلاعاتی از روی پــل عابر پیــاده مقابــل تیراژه،
فیلم برداری کرده اند. فیلم هایی که پخش شــده، فیلم هایی است
که مأموران اطلاعاتی گرفته اند نه شــخص دیگری. براساس این
فیلم ها، در ابتدای امر که شروع اعتراضات است، تعدادی دختر و
پسر مقابل پاساژ شروع می کنند به شعاردادن. در آن لحظه خبری
از سهند نیست. یعنی پسر من در ابتدای اعتراضات اصلا در محل
حضور ندارد. بعد که می آید، می بیند مردم هســتند و اعتراضاتی
شــکل گرفته اســت. در ادامه و بعد از آمدن سهند، یك نفر چند
حلقه لاستیک به میانه جمعیت می اندازد. سهند می گوید که یکی
از این لاستیک ها نزدیک بود به رویش بیفتد و او برای جلوگیری از
این مسئله، یک لگد به آن لاستیک می زند.
در ادامــه و براســاس فیلم، ســهند از گاردیــل «بی آر تی»ها
رد می شــود و به جایــی می رود که فنس ها قــرار گرفته اند. آنجا
به واسطه وجود درختان، سهند مشخص نیست. حدود چهار نفر
دیگــر در آن صحنه حضور دارند که این افراد اقدام به شکســتن
نرده هــا می کنند اما نکته قابل توجه این اســت کــه پیش از آنکه
این افراد موفق به شکســتن نرده ها شوند، سهند از آنجا دور شده
اســت. این در فیلم مشخص است. هیچ نرده ای هم دست سهند
دیده نمی شود. او با افراد دیگری هم نرده ای را حمل نمی کند. در
ادامه و بعد از اینکه افرادی نرده ها را در مسیر اتوبوس «بی آر تی»
قرار می دهند، اتوبوس به آنجا می رسد. یکی از مسافران اتوبوس،
براســاس فیلم، پیاده می شــود و نرده ای را کــه در عرض خیابان
قرار گرفته، کنار می زند تا اتوبوس رد شــود. در این صحنه، سهند
از پیاده رو می آید و نرده ای را که کنار زده شــده بود، دوباره وســط
می آورد. این تنها کاری است که سهند انجام داده است.
. بعد از آن چه اتفاقی افتاد؟ سهند چه زمانی و چگونه بازداشت
شد؟
روز ۱۲ مهر، سهند از مقابل مغازه اش سوار موتور می شود و به
سمت منزل حرکت می کند. قبل از این کار، به مادرش زنگ می زند
و می پرسد که اگر ناهار داریم، به خانه بیایم. مادرش می گوید ناهار
هست، به خانه بیا. پاســاژ هم از ساعت ۲ تا ۴ بعدازظهر تعطیل
است. در این مسیر یک ماشین پژوی طوسی رنگ، سهند را تعقیب
می کند. سهند که جلوی در خانه می رسد، مأموران به او می گویند
موتور را بگذار همین جا باشــد و بیا با ما برویم. مأموران، سهند را
ســوار ماشین می کنند و یک کوچه بالاتر، به او چشم بند می زنند و

می برند. همان روز، ساعت چهار و نیم بعدازظهر شماره ای با من
تماس گرفت و گفت شما پدر سهند هستید؟ گفتم بله شما؟ گفت
موتور ســهند مقابل در پارکینگ گذاشته شــده، موتور را به داخل
انتقال دهید. پرسیدم از کجا زنگ می زنید؟ گفت از دادسرای اوین.
پسر کوچک من سرباز است. به او زنگ زدم که برود و ببیند راست
می گویند یا خیر که نگاه کرد و دید بله، درســت است. حتی اجازه
نداده بودند که سهند موتورش را قفل کند.
بعد از این اتفاق و تماس، تا حدود ۱۰ روز ما مطلقا هیچ خبری
از سهند نداشــتیم. حتی یک تماس گرفته نشــد. هر روز، ساعت
شش صبح به مقابل زندان اوین می رفتم اما راهم نمی دادند. آنجا
هر روز پر از خانواده هایی بود که دنبال عزیزانشان آمده بودند. روز
۲۲ مهر با خواهش و تمنای بسیار، توانستم وارد دادسرا شوم. رفتم
بالا. منشــی بازپرس سوم دادسرای اوین، پرسید تو را چه کسی راه
داده اســت؟ گفتم آمده ام دنبال پرونده پسرم. گفت پرونده پسرت
را می فرســتیم دادگاه انقلاب. گفت همین است، برو آنجا. گریه ام
گرفــت. گفتم بچه مــن کاری نکرده، چرا ایــن کار را با او می کنید
اما جوابی به من ندادند. اما همین که گفتند پرونده را می فرستند
فلان جا، اولین خبری بود که من توانســتم از ســهند بگیرم. تا قبل
از آن، حتی نمی گفتند ســهند کدام زندان است. من به زندان های
دیگر سر می زدم تا شاید بتوانم از او خبری بگیرم. یک روز، مسئول
پذیــرش یکی از همیــن زندان ها به من گفت که اگــر اینجا آورده
بودند، نامش حداکثر بعد از ۴۸ ســاعت وارد سیســتم می شد. او
گفت که سیســتم ما درونی است و به دیگر زندان ها وصل نیست.
آن آقا اسم سهند را جست وجو کرد و گفت که در این زندان نیست.
. روند دادگاه رسیدگی به پرونده سهند به چه صورت بود؟
بعد از این اتفاقات، بازپرس شــعبه ســوم دادسرای اوین برای
سهند ۵۰۰ میلیون تومان وثیقه صادر کرده بود. سهند تعریف کرد
کــه بعد از اینکه از انفرادی من را به بنــد عمومی ۲ الف آوردند،
دیگر زندانیان از من پرسیدند که برای تو چه نوشتند، گفتم نوشتند
محاربه ولی من نمی دانم معنایش چیســت. دیگــر زندانیان به
ســهند می گویند تو معنای محارب را نمی دانی؟ ســهند می گوید
نه والا! آنجا دیگر زندانیان به او می گویند که پســر، محارب یعنی
اعدام. سهند آنجا می گوید من کاری نکرده ام که اعدام شوم. سهند
می گوید برای اولین بار آنجا معنای محارب را فهمیده اســت. بعد
از این اتفاقات، ســهند یک روزی تماس گرفت و گفت که ما را به
فشــافویه منتقل می کنند. سهند الان در تیپ ۶ بند ۳ غربی زندان
فشافویه است.
ماحصل اتفاقی در ۱۲ مهر افتاده اســت، نهایتش یک لاستیک
آتش زدن توســط ســهند اســت که آقای احمــدی، وکیلش، در
جلســه دادگاه اعلام کرد که الســتیک جزء اموال عمومی نیست.
فیلمی هم نیســت که براســاس آن بتوان گفت که سهند سطل
آشــغال آتش زده اســت. ســهند زمانی وارد صحنه می شود که
اعتراضات شروع شده است. در دفاعیات وکیل همچنین گفته شد
که در کیفرخواست ســهند از او به عنوان لیدر یاد شده است. این
در حالی است که لیدر کسی می تواند باشد که مثال از یک روز قبل،
فراخوان تجمع داده باشد اما خوشبختانه در دو گوشی سهند که
در حال حاضر دست قرارگاه ثاراالله است، چنین چیزی نیست. سهند
نه استوری گذاشته، نه فیلمی از اعتراضات گرفته و نه فیلمی برای
کسی فرستاده است.
ســؤال من این است که چطور می شــود آقای قاضی با توجه
به مســتندات فیلمی که ضابطان گرفته اند، حکــم محاربه برای
سهند می دهد؛ آن هم در شرایطی که مشخص است سهند کاری
نمی کند. چطور ممکن اســت سهند لیدر باشد و این کار را جلوی
مغــازه خودش انجام دهد؟ طبیعتا لیدر می رود جای دیگری غیر
از محــل کار و زندگی اش ایــن کار را بکند. آخر به چه دلیل حکم
اعدام به پسر من دادید.
. الان سهند در چه وضعیتی است؟
روز یکشــنبه هم دادگاه رفتیم. با مکافات رفتم. سه، چهار بار
مراجعه کرده بودم، رئیس دفتر اجازه ورود نمی داد.
گفتــم آقا اجازه بدهید بروم بالا. یك ســرباز را با من راهی کرد
و رفتم بالا. به ســرباز گفت همان جا بمانــد و خودش هم من را
برگرداند به خاطر اینکه من برگه نداشتم. رفتم پیش رئیس دفتر.
گفتم آمدم و باید امروز آقای مظلوم (قاضی پرونده) را ببینم. مادر
سهند دیشب سکته کرده و الان بیمارستان است.
حتی امروز قرار بود من با مادر ســهند دادگاه بروم اما حالش
خوب نبود و نتوانست بیاید. به آقای فلاحتی گفتم باید آقای قاضی
را ببینم. شدیدا گریه ام گرفت و گفتم بچه بی گناه من را دارند اعدام
می کنند. این کجای قانون است؟ رزمنده بودم. از هشت سال جنگ،
چهار سال در جبهه بودم. داشتم سکته می کردم. خلاصه منشی
آقای قاضی که در دفتر است، آمد و گفت اجازه می دهد پنج دقیقه
با قاضی صحبت کند. رفتم پیش آقای مظلوم. گفتم آقای قاضی
این چه حکمی است که داده اید؟ بچه من کاری نکرده است. گفت
من حکم نــداده ام. گفتم اگر حکم نداده ایــد پس چرا خبرگزاری
رسمی شــما که میزان اســت، این خبر را منتشــر کرده که حکم
اعدام صادر شده است. گفتم ما خانواده رزمنده هستیم. برادرانم،
عموهایم و … همه بابت این انقلاب خیلی زحمت کشیدیم. وقتی
جنگ شروع شد دو ماه بعد به جبهه رفتم. گفتم باید بروم و دینم
را ادا کنــم. قاضی می گفت حکم ندادم. اصرار کرد که هنوز حکم
ندادیم و قاضی دوم امضا نکرده است. مگر پسرم مأموری کشته،
ماشــینی آتش زده و …؟ اگر این طور بود می گفتم حق با شماست
اما مستندات شما هم نشــان می دهد که این طور نبوده است. در
گوشی پسرم هیچی پیدا نکردید به جز یك برنامه درباره مدافعان
حرم که یك سال پیش گذاشته بود. ببینید چه متنی نوشته … بچه
را آورده اند سر جنازه پدرش، سهند استوری گذاشته است. هر سال
هم اول محرم تا عاشــورا جلوی پاســاژ خودش با هزینه خودش
تکیه می زند. بچه هیئتی اســت. این هم کارت ایثارگری ارتش من
است که همه اینها را ما ضمیمه پرونده سهند کردیم.
. برای ســهند وکیل تعیینی گرفته اید؟ وکالت او را چه کســی بر
عهده دارد و نظرش درباره پرونده چیست؟
آقای حامد احمدی، وکیل تســخیری سهند است. اسم وکلای
تســخیری بد در رفته اما روزی که بــه من زنگ زد، گفت من وکیل
تســخیری پسرت هستم ولی شــرافتم را نمی فروشم. پرونده پسر
شما سنگین است و حکم محاربه داده اند. من بابت کار سهند رفته
بودم تبریز تا امام جمعــه را ببینم. چند روز بعد هماهنگ کردم و
به دفترش رفتم. گفتم به خاطر یك کلمه آمدم که گفتی شرافتم
را نمی فروشم. آن لحظه هم آقای احمدی دختر ۹ ساله اش را به
دفتر آورده بود. آقای احمدی گفت به معصومیت دختر ۹ ساله ام
شــرافتم را برای این پرونده می گــذارم و حتی وقتی دفاع می کرد،
گفت معاندین نظام و دشمنان قســم خورده نظام میلیاردها پول
خرج می کنند و ناکارآمدی برخی مسئولان ما باعث این وضعیت
شده است. راستش را بخواهید حرف هایی زد که حتی من خودم
را جلوی قاضی جمع کردم. گفــت من در دادگاه حرف هایی زدم
که ممکن است مشکلاتی هم برایم ایجاد شود اما قسم شرافت
خوردم و گفتم تا آخرش هســتم. واقعا تــا این لحظه هم بوده و
حتی دیشب هم گفت چون هنوز رأی صادر و ابلاغ نشده است، با
کلیپی که در اینستا می گذاریم، مردم را دعوت به آرامش کنیم که
قصاص قبل از جنایت نکنیم. ولی اگر دیدیم ابلاغیه آمد، اعتراض
می زنیم و لایحه می نویسیم و روی پرونده می گذاریم.
. در دادگاه چه گذشت؟
شب قبل دادگاه سهند هم من ساعت ۱۲ نصف شب از دفترش
بیرون آمــدم، ولی او تا چهار صبح لایحه می نوشــت. لایحه هم
حدود ۲۰ صفحه است و به همه مواد قانونی اشاره کرده است. در
دادگاه هم اشاره کرد که سهند کاری نکرده و نیاز به رأفت اسلامی
دارد. آقای قاضی تمــام دنیا منتظر این جور دادگاه هاســت و اگر
رأفت اسالمی نشان دهید، برای نظام خیلی خوب می شود و نشان
می دهــد نظام با رأفت برخورد می کند. در پایان جلســه که آقای
مظلوم با صلوات ختم جلسه را اعلام کرد، من رفتم جلوی میزش
و کارت جبهه ام را نشانش دادم و گفتم حاج آقا من ایثارگر هستم.
کارتم هم کپی رنگی گرفته بودم. به قاضی مشاور هم نشان دادم .
آقای مظلوم گفت ما به خاطر همین هاست که مدارا می کنیم. این
چه مدارایی است که شما حکم محاربه داده اید؟
. حال و روز سهند چطور است؟ واکنشش به حکم صادرشده چه
بود؟
صبح پســرم زنگ زد . بچه ۲۵ ســاله من در زندان اســت و
نامزدش زار زار گریه می کند. نامزدش به پای من می افتد که کاری
کنم. صبح به رئیس دفتر گفتم که من تظلمم را به قوه قضائیه
آورده ام. اول پیــش شــما آمدم. این مملکت بــه من دین دارد.
اگر این کار را نکنید، مجبورم صحبــت کنم. اول با روزنامه های
داخلی شــروع می کنم. می دانم ممکن است اذیتم کنند اما من
بچه ام را نجات می دهم. مگر آقا نمی گفت این جوان ها سرمایه
مملکت هســتند؟ من نمی دانم چه باید بکنم. به هر دری هم
می زنم، فقط مانده خدای خودم و خودم و آن بچه و مادرش که
در خانه است. نمی دانم چه کنم. آقای وکیل هم گفته تا آخرش
هستم. وکیل گفت حاج خانم به آن شیری که خوردم قسم، من
وکیل شما نیســتم من از اعضای خانواده شما هستم. شرفم را
می گذارم. شده بروم پای قاضی را ببوسم. این بچه بی گناه است،
چــرا باید حکم اعدام بگیرد. خانمم گفت می روی و داد و بیداد
می کنی، بازداشتت می کنند. گفتم من چیزی برای از دست دادن
ندارم. من پســرم را دارم. اگر پسرم از دســت برود خودم هم از
دست می روم.


آقای احمدی بعد از آنکه خبرگزاری میزان اعلام کرد برای
ســه نفر حکم اعدام به اتهام محاربه صادر شده، مشخص شد
یکی از این افراد سهند نورمحمدزاده است. از آخرین وضعیت
پرونده او بگویید.
واقعیت آن اســت که پرونده هنوز به مرحله صدور
حکم نرسیده است. بر اســاس قانون، رأی نهایی را باید
دو نفر قاضی در شــعبه ۲۹ دادگاه انقلاب، یکی قاضی
اصلــی یعنی رئیس شــعبه و دیگری مستشــار، حکم
صادر شــده را امضا کنند. قاضــی اصلی رأی خودش را
صادر کرده که متأسفانه و بر اساس شنیده های ما، حکم
اعدام صادر کرده اســت. خبر بر اساس حکم صادر شده
از ســوی همان یک قاضی منتشــر شــده اما بر اساس
پیگیری هایی که امروز انجام دادم، متوجه شــدم قاضی
دوم یا همان مستشار شعبه حاضر نشده رأی صادرشده
به عنوان محاربه برای ســهند نورمحمــدزاده را امضا و
تأییــد کند. تا آنجا که فهمیــدم، قاضی دوم یک صفحه
دفاعیه نوشــته و دلایل خود بر لــزوم رد حکم محاربه
شرح داده اســت. به این ترتیب و بر اساس قانون، حکم
صادر شــده باید نزد قاضی ســوم برود. قاضی ســوم از
همان دادگاه انقلاب است.
. قاضی ســوم حکم محاربه را رد یا تأیید کنــد، چه اتفاقی
خواهد افتاد؟
اگر قاضی ســوم که می شود رئیس شعبه ۲۷ ،حکم
محاربه صادر شده را رد کند، قانونا اتهام محاربه به کلی
کنار خواهد رفت و دیگر به پرونده سهند نورمحمدزاده
بر اســاس این اتهام رسیدگی نخواهد شد. اما اگر قاضی
ســوم خدایی نکــرده حکم محاربه را تأییــد کند، حکم
بــدوی با این عنوان صادر خواهد شــد و طبیعتا باید به
ما ابلاغ شود.
. آقای احمدی، ما شــنیده ایم شما در جلســه رسیدگی به
پرونده ســهند نورمحمدزاده، خواســتار اشــد مجازات برای
اغتشاشگران شده اید، این موضوع صحت دارد؟
هرگز! به هیچ عنوان نگفتم خواســتار اشــد مجازات
برای اغتشاشــگران هستم. مگر می شــود من به عنوان
وکیــل متهمــی کــه در اعتراض حضــور داشــته، در
جلســه رسیدگی باشــم و تقاضای اشــد مجازات برای
اغتشاشگران کنم؟ قطعا چنین چیزی وجود ندارد.
. این موضوع که شما به جای ساعت هشت صبح، ساعت ۹
صبح در جلسه رسیدگی حاضر شده اید، چطور؟
نه، به این شــکل نبود. جلسه رسیدگی هشت صبح
بود ولی تا سهند را از زندان بیاورند، طول می کشید. من
با شــعبه هماهنگ کردم و گفتم چون در شعبه دیگری
وقت رســیدگی دارم، ممکن است کمی دیرتر در جلسه
رســیدگی حاضر شوم. در پاســخ به من گفتند برگزاری
جلســه رســیدگی تا ســاعت ۹ صبح طول می کشد. به
همین دلیل هم رفتــم در دادگاه دیگر، لایحه دفاعیه ام
را گذاشــتم و بعد در جلسه رســیدگی حاضر شدم. من
حدود ۴۰:۸ رســیدم که از قبل با شــعبه هماهنگ شده
بود. شعبه گفته بود تا متهم را از زندان بیاورند و نماینده
دادســتان بیاید و جلسه رسمیت پیدا کند، طول می کشد
و من به همین دلیل با تأخیر در جلسه حاضر شدم.
. ســهند نورمحمدزاده امکان اســتفاده از وکیــل تعیینی را
نداشت؟
ســهند نور محمدزاده وکیل تعیینی گرفته بود، ولی
وکیــل تعیینی از پرونده اســتعفا داد و بعــد بنده وکیل
شدم. دفاعیات بنده در حضور پدر موکل بود و پدر موکل
هــر روز به من زنــگ می زند و خدا را شــکر می کند که
من وکیل شــدم. پدر موکل بســیار راضی است از اینکه
من وکیل شــدم. غیرت و تعصبی که من گذاشــتم برای
ایــن پرونده، حداقــل برای موکل و پــدرش کامال اثبات
شده اســت. عذاب وجدان ندارم و ان شاءاالله و به شدت
امیدوارم که اگر خدایی نکرده حکم اعدام صادر شد، در
دیوان عالی کشور نقض شود.
ذهنیت خودتان را از عنوان یک وکیل تســخیری که
تعصبی ندارد، چون منافع مالی ندارد یا کم کاری کرده،
دور کنیــد. من جــان بچه معصومم را قســم می خورم
که در طول ۱۲ ســال وکالت، پرکارتریــن و پرتلاش ترین
پرونده ای که داشــتم، این پرونده بود. در قیاس با همه
پرونده هایــی که داشــتم و حق الوکاله گرفتــم، در این
پرونده من بیشــتر کار کردم. سه شــبانه روز نخوابیدم و
در دفتر مشــغول لایحه نویســی بودم. ۱۱ صفحه لایحه
نوشتم و دادم و ۴۵ دقیقه در جلسه دادگاه دفاع کردم.



تأیید حکم با امضای ۲ قاضی پرونده
مرکز رســانه قــوه قضائیــه در واکنش به گزارش روز گذشــته
«شرق»، جوابیه ای ارسال کرده اســت که به جهت رعایت اخلاق
حرفه ای روزنامه نگاری متن جوابیه عینا منتشــر می شود. «روزنامه
شرق در شماره اول آذر ماه خود با انتشار مطلبی با عنوان «چالش
حقوقــی یک حکم» با وکیــل پرونده یکی از متهمان اغتشاشــات
اخیــر که به اتهام محاربه از طریق بســتن خیابــان و ایجاد اخالل
در رفت و آمــد مردم و تخریــب و ایجاد حریــق در اموال عمومی
به منظور اخلال در نظم و امنیت کشــور به اعدام محکوم شــده،
گفت وگویی را منتشر کرده است.
در این گزارش وکیل پرونده ادعا می کند رئیس شعبه ۲۹ دادگاه
انقلاب تهران، حکم محاربه را امضا کــرده ولی هنوز قاضی دوم
حکم صادره را امضا و تأیید نکرده اســت.بر اســاس پیگیری های
انجام شــده از شــعبه ۲۹ دادگاه انقلاب مشخص شد ادعای مورد
اشاره صحت ندارد و حکم صادر شده به امضای دو قاضی پرونده
رسیده و تمام مراحل قانونی آن طی شده است.
بــه گفته قاضــی پرونده، روال قانونی به درســتی طی شــده و
ادعاهای وکیل پرونده صحت ندارد.
قابــل ذکر اســت رأی صادرشــده اولیــه و بدوی بــوده و قابل
تجدیدنظرخواهی در دیوان عالی کشور می باشد».

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا