روایت ایسنا از علت مخالفت بدری خامنه ای با رهبری
خانوادهای هفت نفره از اقوام عالیترین شخصیت سیاسی ایران. پدر؛ شیخ علی تهرانی، روحانی دوآتشه که در ابتدای نهضت تا اواخر سال ۱۳۵۸ با امام خمینی و یارانش همراه شد. اما از این تاریخ در تشخیص حق و باطل دچار کوررنگی شد و به مخالفت با اندیشه و تصمیمات بنیانگذار انقلاب اسلامی پرداخت و در تشخیص خودی و غیرخودی به سراب رفت.
همسر و فرزندانش نیز راه شیخ علی تهرانی را ادامه دادند و با این که در تهران زندگی میکنند، آرام آرام از خاندان خود کنارهگیری کردند و آبرو و اعتبار خود را پای دشمنان معاند نظام و هیاهو کنندگانِ دنیاطلب قربانی و از سالها کِشته و کاشته خود اعلام برائت کردند.
به گزارش ایسنا، هر چند سخنان جنجالی بدرالسادات خامنهای در نقد نظام جمهوری اسلامی ایران برای اولین بار نیست که از سوی او مطرح میشود اما اینبار با توجه به التهابات چند ماه گذشته، توسط رسانههای انقلاب پوشش گستردهتری یافت.
بدرالسادات ملقب به سیده بدری در سال ۱۳۲۱ متولد شد. او چهار برادر تنی به نامهای محمد، علی، هادی و محمدحسن و سه خواهر ناتنی از ازدواج اول پدرش داشت که فقط یک نفر از خواهرها به نام فاطمه سلطان در سن ۸۶ سالگی و در قید حیات است.
سیده بدری هفت سال از سید محمد و سه سال از سید علی کوچکتر است.
او تا ۱۹ سالگی در خانه پدر تحت تعالیم فکری، دینی و اخلاقی سید جواد و پرورش قرآنی مادر متدینش بود. خدیجه خانم، مادر بدرالسادات با قرآن و داستانهای قرآنی و دیوان حافظ مانوس بود.
یک فکر در دو سر
این وضعیت تا باز شدن پای حجتالاسلام علی مرادخانی معروف به شیخ علی تهرانی به خانه سید جواد و انتخاب توسط سیده بدری به عنوان همسر ادامه داشت اما بدرالسادات بعد از رفتن به خانه شوهر، آرام آرام با افکار و اندیشههای همسر مانوس شد.
شیخ علی تهرانی، روحانیایی به ظاهر روشنفکر اما تند و انقلابی بود. به تایید برخی دوستان گذشتهاش از همان ابتدا هم رگههای سوسیالیسم اسلامی و مارکسیسم در اندیشه و آثار مکتوب او نمایان بود.
اوج مخالفتهای او که به تدریج به عناد و دشمنی تبدیل شد، در نامه سرگشادهای که در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ در نشریه مجاهد، ارگان سازمان مجاهدین خلق – منافقین – علیه امام خمینی(ره) منتشر شد، نمود یافت.
شیخ علی تهرانی در همه آن سالها و در همه موضعگیریهای بعد از آن، حمایت و همراهی همسرش بدرالسادات خامنهای و فرزندان جوانش که همگی در مکتب فکری خودش تربیت شده و پرورش یافته بودند را با خود داشت.
او پس از ناکام ماندن سازمان مجاهدین خلق و بنی صدر در تصاحب همه مناصب جمهوری اسلامی ایران با چراغ نیمه خاموش، شائبه جدایی دین از سیاست و ممنوعیت ورود روحانیت به امور سیاسی را دنبال کرد و از آن تاریخ، علنیتر از گذشته به مخالفت با رهبر و نظام سیاسی ایران پرداخت. این تز بعدها توسط فرزندش محمود رساتر از پدر در مجامع بینالمللی و ضد انقلاب دنبال شد.
آیتالله سید مصطفی موسوی خمینی، همدرس و همبحث شیخ علی تهرانی در دوران آموزش علوم دینی نظرش را درباره شخصیت و روحیات انقلابی شیخ علی این گونه توصیف کرد: «من قسم میخورم، اولین کسی که با آقای خمینی دشمن شود، شما هستی.» شیخ علی تهرانی با ناراحتی به ایشان گفته بود: «شما روی چه حسابی این حرف را میزنی؟» آقا مصطفی گفت: «افرادی که خیلی احساساتی پیش میروند، عاقبت ندارند و به همان شدت که پیش میروند به همان شدت هم بر میگردند.»
شیخ علی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به تدریج مخالفتش را با افکار، اندیشهها و تصمیمات امام خمینی (ره) و سیاستهای تشکیلات نوپای سیاسی انقلاب اسلامی آشکارتر کرد.
ریشههای اختلاف
با آن که شیخ علی تهرانی در همان روزهای ابتداییِ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به ریاست دادگاه انقلاب مشهد و ریاست دادگاه انقلاب اسلامی اهواز منصوب شد و در مرداد سال ۱۳۵۸ با حمایت حزب جمهوری اسلامی مشهد به مجلس خبرگان قانون اساسی راه یافت اما به دلیل احساس برتری که ذهن خود نسبت به برخی از مسئولین وقت جمهوری اسلامی از جمله آیت الله شهید بهشتی و آیتالله هاشمی رفسنجانی همچنین آیتاللهخامنهای داشت از اواخر سال ۱۳۵۸ به بهانهجوییهایی عجیب از آنان پرداخت و در برهههایی حتی از ایراد تهمت به آنان اجتناب نکرد.
مجموعه ویژگیهای شخصی شیخ علی تهرانی، از جمله شاگرد امام بودن، سابقه مبارزاتی قبل از انقلاب داشتن، تندخو و دو آتشه بودن و احساس عقب ماندنی که از سایر مسئولین انقلابی داشت، او را به شخصیتی مورد توجه و حمایت سازمان منافقین تبدیل کرد و از آن پس اکثر نامهها و انتقاداتش را در نشریه مجاهد و با عنوان استاد تهرانی به منتشر کردند.
اولین زمزمههای مخالفت شیخ علی و تخریب چهرهای انقلابی هنگام تسخیر لانه جاسوسی و استعفای دولت موقت ظهور کرد. این زمزمهها در پی ماموریت شورای انقلاب اسلامی برای مقدمهچینی جهت برگزاری اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری شدت گرفت.
او ابتدا نسبت به مخالفت امام با مشارکت نامزدهایی که در رفراندوم قانون اساسی شرکت نکردند اعتراض کرد چرا که این تصمیم امام منجر به حذف مسعود رجوی سرکرده اصلی سازمان منافقین و سایر همفکرانش از فهرست نامزدهای انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری بعد از انقلاب شد. شیخ علی تهرانی برای حمایت از بنیصدر و مخالفت با نامزد حزب جمهوری اسلامی موضوع ایرانیالاصل نبودن جلالالدین فارسی را که به عنوان نامزد اصلی حزب جمهوری برای تصدی کرسی ریاست جمهوری را مطرح کرد تا موجب حذف او از رقابتهای انتخاباتی شد. شیخ با این کار بیشترین کمک را به پیروزی سید ابوالحسن بنیصدر در این انتخابات کرد.
شیخ علی در نامه مذکور به صورت هم زمان به آیات عظام سید محمد حسینی بهشتی، اکبر هاشمی رفسنجانی و سید علی خامنهای اتهامات متعددی زد.
روزنامه جمهوری اسلامی در شماره ۳۰ دی ۱۳۵۸ درباره نامه شیخ این چنین نوشت: «شخصی این نامه را نوشته که خود را استاد اخلاق نامیده و در این زمینه ساعتها برای دیگران سخنرانی کرده و کتابها نوشته است. وی میگوید «علما و فضلا از این که امام خمینی [آیتالله] خامنهای را به سمت امامت جمعه تهران منصوب کرده است، ناراحتند» و بلافاصله مینویسد که «من جز کار علمی برای هیچ کار دیگری مهیا نیستم.»
روشن و مبرهن است که استاد اخلاقِ مشهور که عمری را در مبارزه گذرانده نتوانسته بر نفس خود غلبه کند و این بار در متنی که هیچ گونه پیچیدگی در آن دیده نمیشود نفس خود را در پوششی از الفاظ به میدان آورده است. او با زبان بیزبانی مینویسد: چرا من امام جمعه تهران نشدم؟
او اسم سه تن از بزرگان حزب جمهوری اسلامی را میبرد و مینویسد: «اینان میخواهند با راه یافتن به مجلس کشور را در دست گیرند.» و سپس ادامه میدهد که «اسنادی درباره دو تن از این سه نفر در لانه جاسوسی وجود دارد.»
این نحوه نگارش به خوبی عیان میسازد که او تیری در تاریکی انداخته است چرا که اگر او اطلاعات دقیقی داشت و میدانست در مورد چه کسی سندی در لانه جاسوسی وجود دارد و محتوای آن سند چیست بیشک از آن برای اثبات مدعای خود بهره میجست. ولی این بار یکی را استثنا میکند بیآنکه نامش را ببرد و دو تن دیگر را متهم میسازد، باز بیآن که نامی از آن دو به میان آورد.»
جرقه اختلافات
آتش اختلافات شیخ با انقلاب اسلامی با رای عدم کفایت سیاسی مجلس به سید ابوالحسن بنیصدر و برکناری او از فرماندهی کل قوا توسط امام امت، شلعهورتر شد. او بار دیگر وارد میدان شد و این بار با نوشتن خطابهای بلندبالا به حمایت از بنیصدر و تخریب مخالفانش پرداخت.
همزمان با این اتفاقات، تظاهرات مسلحانه منافقین برای قدرتنمایی در روزهای ۳۰ و ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ رقم خورد. این تظاهرات، درگیریهای خونینی را در شهرهای مختلف از جمله مشهد که شیخ علی تهرانی در آنجا نقش فعالی در برگزاری میتینگ سازمان منافقین داشت، سبب شد.
پس از غائله خونین مشهد، شیخ علی توسط مقامات قضایی دستگیر و زندانی شد. او یک سال بعد از زندان آزاد شد و تحت نظر مقامات قضایی در خانهاش زندگی کرد تا اینکه با هماهنگی مقامات ارشد سازمان منافقین در سال ۱۳۶۳ بصورت مخفیانه از ایران فرار کرد و در اردوگاه آنان در عراق ساکن شد. تلوزیون عراق در همان ابتدای ورود شیخ علی تهرانی و خانوادهاش به عراق مصاحبه تصویری از آنان منتشر کرد که در آن بدرالسادات خامنهای در زیر تصویر صدام، سخنان تندی درباره سیاستهای نظام جمهوری اسلامی ایران و مسئولین آن میگویند.
شیخ علی تهرانی در طول سالهای جنگ تحمیلی در رادیوی فارسیزبان عراق برنامه ثابتی داشت که در آن بر علیه نظام جمهوری اسلامی، مقامات آن صحبت کرد.
از شیخ علی و خانوادهاش طی سالهای ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۴ خبری نبود تا اینکه قصد بازگشت به ایران کرد و به محض ورود به کشور توسط مقامات قضایی دستگیر و زندانی شد. شیخ علی تهرانی به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق، فرار از حصر خانگی و پناهندگی به عراق، زندگی در اردوگاه اشرف در کنار عناصر ضد انقلاب و تبلیغ علیه نظام جمهوری در رادیو و تلویزیون سراسری به ۲۰ سال زندان محکوم شد اما بعد از تحمل نیمی از زندانیش مشمول عفو شد و در سال ۱۳۸۴ از او در خانهاش نگهداری میشد.
او و خانوادهاش از این تاریخ تا دی ۱۳۹۵ بار دیگر به سایه رفتند. تا اینکه گفتوگوی شیخ -البته با نامی مستعار- در ۹۰ سالگی با ویژهنامهای که به مناسبت بزرگداشت آیتالله سید محمدهادی میلانی در شهر قم منتشر شد، بار دیگر خاطراتِ موضعگیریها و دشمنیهای او علیه نظام جمهوری اسلامی را زنده کرد. مصاحبه او با واکنش و پاسخ بنیاد حفظ و نشرآثار حضرت امام (ره) نسبت به اتهاماتی که در آن بود، مواجه شد.
همسر شیخ
شیخ علی تهرانی در تاریخ ۲۷ مهر ۱۴۰۱ درگذشت اما صدور بیانیه تند از سوی همسرش، نشان داد که سواستفاده ضد انقلاب از این خانواده تمام شدنی نیست و قرار است جای شیخ علی تهرانی را همسر او پر کند. بیانیه بدرالسادات خامنهای همزمان با روز دانشجو در ۱۶ آذر ۱۴۰۱ و در شرایطی که کشور همچنان درگیر آشوبها و اعتراضات ضدانقلاب در خیابانهای تهران و برخی شهرهای کشور بود، توسط پسرش محمود که از سال ۱۳۶۵ در فرانسه زندگی میکند و از جمله ضدانقلابهای نشاندار است، منتشر شد.
هم زمان با انتشار این بیانیه جریان ضد انقلاب و رسانههای معاند، با استناد به آن تبلیغات علیه جمهوری اسلامی را شدت بخشیدند.
بدرالسادات در این بیانیه اتهامات گذشتهاش درباره امام (ره) را تکرار کرده و نوشته است که رهبری انقلاب هم راه امام را ادامه میدهد. او سپس از برادر خود اعلام جدایی کرده و خود را همراه کسانی دانسته که در اغتشاشات شرکت داشته و کشته شدهاند.
فرزندان شیخ
خط فکری شیخ علی تهرانی وقتی به همسر و فرزندانش به ارث رسید دچار دگردیسی شد و بیپردهتر و عیانتر در ایران و جهان انعکاس یافت به نحوی که از پنج فرزند شیخ علی به نامهای وحیده، سعیده، فریده، محمود و احسان، محمود و فریده یکی در قلب اروپا و دیگری در شهر تهران، همنوا و دست در دست دشمنان قسم خورده جمهوری اسلامی و ضد انقلاب بیراههی شیخ علی تهرانی را ادامه میدهند. در میان آنها اما وحیده و سعیده و احسان به دور از سیاست به زندگی روزمره خود در ایران و طبابت، تحقیق و پژوهش و روزنامهنگاری مشغولند.
محمود با حضور فعال در مجامعی که با حمایت و هدایت دشمنان نظام جمهوری اسلامی، ضد انقلاب و اپوزیسیون خارج از ایران طرحریزی و برگزار میشود علیه نظام سخنرانی میکند.
محمود و فریده به مناسبتهای مختلف از جمله تولد فرح دیبا معروف به فرح پهلوی، ناآرامیهای پاییز ۱۴۰۱ ایران، اعتصابات سراسری و توطئه براندازی جمهوری اسلامی در کنگرهها و مجامع بینالمللی، رادیو بینالمللی فرانسه، بخش فارسی شبکه جهانی بیبیسی و سایر رادیوها و تلویزیونهای معاند شعر میخوانند و درباره آینده ایران و نظام جمهوری اسلامی مطابق میل صدانقلاب، تحلیل سیاسی میدهند.
محمود علاوه پیش از این هم در دی ۱۳۹۰ به دنبال شکلگیری کمپین نامهنگاری به رهبر ایران توسط ضدانقلاب، با مخاطب قرار دادن «ایران» نامهای سرگشاده نوشت و در این نامه به امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب توهین کرده بود.
فریده مرادخوانی خواهر محمود از خرداد ۱۳۹۷ تا آذر سالجاری به دلیل برخی اظهارنظرها و اقداماتش علیه نظام و در حمایت از معترضان و اغتشاشگران خیابانی سه بار بازداشت و بعد از مدتی آزاد شد.
او نیز به شیوه خود با حضوردر فضای مجازی به مناسبت هشتاد و چهارمین سالگی فرح دیبا که با مشارکت حزب مشروطه ایران و اعضای شورای شهر فرزنو در غرب ایالات متحده برگزار شد، شعری پر احساس در ستایش فرح خواند.
فریده در شعارش فرح را «مادر» خطاب کرد و گفت: «علاقمند بودم هدیهای برات بفرستم اما امکانش نیست.»
او در قطعهای از این شعر گفت: «جای جای خانهام بوی تو را میدهد… . ما امیداریم که بیایی و نور امید بیاوری و ظلمتها را بشکنی … . پرنده را پرواز بدهی، مرغان را دان بدهی … . از زمانی که تو رفتی فرهنگ و هنر ما هم رفت.»
فرح پهلوی هم در پایان این مراسم مجازی به ابراز احساسات برای دختر شیخ علی تهرانی پرداخت.
فریده مرادخانی در جدیدترین موضعگیری سیاسیش با حمایت از اغتشاشات پاییز ۱۴۰۱ از رهبران سیاسی جهان خواست تا روابط سیاسیشان را با مقامات سیاسی کشورمان قطع کنند.
منابع:
صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۷۱
هفتهنامه مجاهد، ش ۱۲۶ صفحه ۳
روزنامه جمهوری اسلامی، ۳۰ دی ۱۳۵۸، شماره ۱۹۰
در کشاکش سیاست و فرهنگ، خاطرات محمدجواد صاحبی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
انتهای پیام
اخره الامر؟؟؟؟