خدا هم برای مسی خندید!
مهدی میرآبی، نویسنده و روزنامهنگار در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت:
“فوتبال یک جام جهانی به مسی بدهکار بود”؛ این جملهی معروف را اولین بار خورخه سامپائولی سرمربی وقت آرژانتین در کنفرانس خبری پس از بازی با اکوادور به زبان آورد. در یک بازیِ مرگ و زندگی که مسی با هتریکاش بلیط جام جهانی ۲۰۱۸ را رزرو کرد. اما آن جام به کام مسی زهر شد و افسوساش باقی ماند و وداعِ زود هنگاماش باعث شد عطش و اشتیاق به جام را تنها در فرصت باقی مانده و نهایی در “لوسیل” در انتظارش باشد. راند آخری که برای پنجمین بار و در سن بالای سی و پنج سالگی او را به روی رینگِ مسابقه میبرد.
کسانی که نسخههای راکی را با نقش آفرینیِ تحسین برانگیزِ سیلوستر استالونه دیدهاند. میدانند که صحنههایش در نبردهای تن به تن چقدر شباهت نزدیک و پایاپایی با فراز و فرود و زمین خوردن مسی در عالم واقع دارد.
مسی پس از سومین شکست پیاپی در فینال ۲۰۱۶ با چشمانی اشک بار از فوتبال ملی خداحافظی کرد. حجم انتظارات همراه با انتقادها او را به مرز دیوانگی و درجه انفجار رساند و چارهای جز کنارهگیری نداشت. اما لیونل اسکالونی نقش “میکی” برای “راکی” را از صحنهی سینما(ساختگی) به صحنهی زندگی (واقعی) بدل کرد. مسی بار دیگر برخاست. آرژانتینیِ که تا به امروز با مربیان نامداری همچون بیلسا، پکرمن، سابهیا در فتح جام مدام ناکام مانده بود اینبار رهبریِ لشکرِ شکست خوردهاش را به دست فرمانده ناشناخته و جوانی سپرد که حتی یک روز هم سابقهای در عرصه مربیگری نداشت.
اینکه آنها میتوانستند در فرصت کم رویاهای خود، یک ملت و بخشی از یک دنیا را به حقیقت بدل کنند
چیزی شبیه به معجزه بود.
چنین رخدادهایی در فیلمها و کتابها پیدا میشود. در لابهلای خطوطِ رمانهای عامه پسند و فیلمهای انگیزشی و امیدوارانه از جمله نسخههای راکی. که برای درمان انسانهای مأیوس توصیه میشود تا با خواندن و دیدن به ادامه زندگی امیدوار شوند و مثبت بیاندیشند و به مبارزه برخیزند.
اینکه اسکالونی چگونه توانست شبیه رمانها و فیلمهای ساختگی معجزه کند پاسخش بماند در نسخههای بعد.
اما در پاسخ به ادامهی این داستانِ واقعی باید گفت مسی به تراژدی نزدیک میشد و میرفت تا در کنار شخصیتهای افسانهایِ هَملِت، مَکبِث و شاهنامه به عنوان قهرمانِ برجسته و ناکامِ اسطورههای تاریخ جا بگیرد. البته با غلظتِ دیوانهوارِ حقیقت نه افسانه. واقعیتی که نه با قلم فرساییِ شکسپیر، هومر و فردوسی بلکه با پدیدهای به نام فوتبال، قرار بود به بیرحمترین شکل ممکن کام دنیا را تا ابد برای تماشاچیانش تلخ کند. اگر مسی اینبار هم در فینال جام جهانی همچون گذشته شکست میخورد میخواستم بنویسم. “خدا هم برای مسی گریست” و در روایتی دیگر بنویسم “جهنم برای جهان” این تیتر: خبر استفاده روسیه از سلاح هستهای نیست. خبر ناکامیِ خدای فوتبال در دو فینال جام جهانی است. و خطاب به فیلمسازان بگویم اگر به دنبال یک درام تاریخی هستید سوژه شما اینجاست. نگاه کنید و گریه کنید.
اما در سکانس پایانی خدا به جای گریستن برای مسی خندید. و جهان را با لبخندش به وجد آورد، لبخندی در خیابانهای بوئینس آیرس، جاکارتا، بنگلادش و در تمام نقاط دنیا. از کنج خلوتِ خانهی انسانهای بیپناه تا در پنتهاوس آدمپولدارها. لبخندی در بستر خاک(مارادونا) تا لبخندی در بستر بیماری(پله) ریوالدو پیش از فینال گفته بود. “خدا خودش میداند فصل تاج گذاریِ تو کی باشد.” همانطور که هکتور کوکا بعد از این ماراتنِ نفسگیر در موندو دیپورتیوو نوشت: “فوتبال باید دینی که به مسی داشت ادا میکرد و آنچه این بازیکن به آن بخشیده بود را به خودش پس میداد.”
درود بر تو لئو… ممنون از تو لئو.
انتهای پیام