فراز و فرود جهانی شدن
فاطمه رحیمی در جهان صنعت نوشت:
جهانی شدن به معنای تولید و صادرات کالا توسط کل جهان به کل جهان با توجه به قوانین بینالملل است. جهانی شدن بیشتر یک فرآیند یکپارچگی و کنش متقابل اقتصادی است که با جنبههای فرهنگی و اجتماعی نیز پیوند خورده است. اگرچه درگیری و دیپلماسی همواره بخشی از تاریخ جهانی شدن به ویژه جهانی شدن مدرن بوده است، اما طبق برخی دیدگاههای موافق با جهانیسازی، این اتفاق در صورت انسجام میتواند سبب گسترش تولید کالا و صادرات کالا و پیوندها و ارتباطات متقابل فراتر از حد دولتها شود و اهمیت قومیتگرایی را به حداقل برساند.
امروزه جهانی شدن یکی از آشکارترین روندها در همگرایی کشورهاست که مهمترین بعد آن اقتصادی است. پایان جنگ جهانی دوم آغاز گسترش روابط سازمانیافته بینالمللی و رشد ارتباطات بینالمللی مختلف در تمامی عرصهها خصوصا دادوستد کالا و خدمات بود. گسترش این ارتباطات منجر به پدیدهای شد که جهانی شدن نام گرفته است. جهانی شدن با آزادی تجارت و رقابت گره خورده است. الزامات آن نیز تاکنون این بوده که دولتها برای ورود به این عرصه ناگزیر شدهاند تا حد زیادی قوانین، مقررات، سیاستها و خطمشی خود را تغییر دهند و الزامات و تعهدات بینالمللی متعددی را پذیرا شوند. فعالیت سازمانهای بینالمللی اعم از جهانی و منطقهای نیز این روند را شدت بخشید.
از جنگ جهانی دوم به بعد با رشد تجارت جهانی، افزایش تحرک سرمایه در سطح بینالمللی، مهاجرت نیروی کار و کاهش موانع تجاری بر اساس قراردادهای بینالمللی، شکلی دیگر یافت و سرعت بیشتری پیدا کرد. در سالهای اخیر هم با سرعت فزاینده دانش، فناوری و پایان جنگ سرد شتاب بیسابقهای گرفته است. رشد تجارت جهانی در سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۹۴ و تاثیر چشمگیر آن بر رشد تولید جهانی، واحدهای تولیدی کشورها را به بخشی از شبکه جهانی تولید و تجارت تبدیل کرده است.
پدیده جهانی شدن مخالفان و موافقان بسیاری دارد. موافقان بر این باورند که جهانی شدن افزایش بهرهوری در سطح جهانی را به دنبال داشته و مخالفان معتقدند جهانی شدن تنها به نفع کشورهای پیشرفته بوده و فاصله بین کشورهای فقیر و غنی بدین خاطر افزایش پیدا میکند.
واژه جهانی شدن در سالهای اخیر یکی از پرکاربردترین واژههای عرصه سیاستگذاری اقتصادی، فرهنگی و سیاسی داخلی و بینالمللی کشورها و موضوع بحثهای آکادمی بوده است.
با وجود کاربرد گستردهای که واژه جهانی شدن در بیش از یک دهه گذشته پیدا کرده، هنوز معنا و مفهوم آن همچنان مناقشهآمیز است و بسته به اینکه از چه زاویه و با چه نگرشی به آن نگریسته شود معنا و مفهوم متفاوت پیدا خواهد کرد. ظهور واژههای مختلفی چون «جهانیسازی» و «جهانگرایی» در بسیاری از جوامع مبین همین امر است. جهانی شدن باعث شده که الگوهای کاری نیز تغییر کنند. برای مثال کارهای طولانیمدت به کارهای کوتاهمدت بدل شوند که تغییر سن بازنشستگی در اتحادیه اروپا یکی از آنهاست. از پدیدههای مهم روز، شهرنشینی و روند تحول آن در عصر جهانی شدن است که در سه دهه اخیر به سطح بالایی رسیده است. به عبارت دیگر در خلال ۳۰ سال گذشته جمعیت شهری در سطح جهانی به بیش از دو برابر رسیده است. بر اساس پیشبینیهای سازمان ملل در ۳۰ سال آینده این پدیده در مناطق شهری کشورهای در حال توسعه تکرار خواهد شد. این اختلافنظرها در خصوص ماهیت جهانی شدن موجب شده تا بیشتر بحث بر آثار جهانی شدن متمرکز شود تا جهانی شدن به مثابه یک نظریه. افزایش تجارت کالاها و خدمات، توسعه نقل و انتقال نیروی انسانی، گسترش جابهجایی سرمایه، تقویت نفوذ شرکتهای چندملیتی و سازمانهای بینالمللی، تاثیر فزاینده تکنولوژی و در مجموع وابستگی متقابل بیشتر نظام بینالمللی از جمله اثرهای جهانی شدن است. جهانی شدن پدیدهای جدید نیست. برخی تحلیلگران بر این باورند که اقتصاد جهان از صد سال پیش به صورت جهانی درآمده است. اما امروزه بازرگانی و خدمات مالی توسعهیافتهتر و یکپارچهتر از گذشته هستند. چشمگیرترین جنبه این فرآیند در یکپارچه شدن بازارهای مالی از طریق ارتباطات مدرن الکترونیکی قابل مشاهده است. قرن بیستم رشد اقتصادی بیسابقهای را با افزایش تولید ناخالص داخلی سرانه جهان به میزان پنج برابر تجربه کرد، اما این رشد ثابت نبود، به طوری که بیشترین میزان رشد در نیمه دوم قرن بیستم یعنی دورهای که با توسعه سریع تجارت و کمی بعد از آزادسازی مالی همراه بود، اتفاق افتاد. با پیشرفت جهانی شدن شرایط زندگی به طور معناداری تقریبا در تمام کشورها بهبود یافته است. با وجود این، بیشترین منافع عاید اقتصادهای پیشرفته و تعداد اندکی از کشورهای در حال توسعه شده است. گسترش شکاف درآمد بین کشورهای با درآمد بالا و کشورهای کمدرآمد یکی از نگرانیهای مهم است و تعداد انسانهای درگیر فقر نیز به طور بیسابقهای نگرانکننده است. اشتباه است اگر نتیجهگیری کنیم که جهانی شدن موجب این واگرایی شده است یا اینکه بگوییم هیچ چیز نمیتواند این وضعیت را بهبود بخشد. عدم موفقیت کشورهای با درآمد پایین در یکپارچگی و ورود سریعتر به اقتصاد جهانی تا حدی به دلیل سیاستهای اتخاذشده خود و تا حدی نیز به دلیل عوامل بیرونی که خارج از کنترل آنهاست، اتفاق افتاده است. هیچ کشوری یا حداقل کشورهای فقیر نمیتوانند از دهکده اقتصاد جهانی دور بمانند. جامعه بینالمللی باید با تحکیم نظام مالی بینالمللی از طریق تجارت و کمکهای همگانی به کشورهای فقیر برای ورود به اقتصاد جهانی و رشد سریعتر و کاهش فقر کمک کند، چراکه این اقدام برای همه مردم دنیا در تمام کشورها برای دستیابی به منافع جهانی شدن بسیار بااهمیت است.
انتهای پیام