طوفان توییتری بابی را نجات دهید
«صادق روحانی»، روزنامهنگار، در باره ی یک طوفان توییتری روزنامه ی «شهروند» نوشت:
جامعه آرمانی، جامعهای است که در آن ظلمی روی ندهد، اما این جامعه آرمانی تا چه اندازه به واقعیت نزدیک است؟ اساساً امکان تحقق چنین آرمانشهری چقدر به واقعیت نزدیک است؟ احتمال شکلگیری چنین آرمانشهری اگر نگوییم، صفر، چیزی در حد صفر است. راهحل بشر برای وضع موجود این است که قدرت را خُرد و سیستمهای نظارتی متعددی را تعبیه کند. یعنی اولاً قدرت را به سه بخش کلی (سه قوه مجریه، قضائیه و مقننه) تقسیم کند، این سه قوه را ناظر بر یکدیگر قرار دهد و درنهایت رسانهها را به نمایندگی از مردم ناظر کلی قدرت کند. اگر چنین سیستمی برقرار شود، امید به اینکه ظلم کاهش پیدا کند یا دستکم امید به احقاق حق و مجازات ظالم بالا میرود، اما همین راهکار که تا حدودی و در برخی جوامع موفق بوده است، خود یک آرمانشهر برای اکثر جوامع بشری است. بنابراین اعتراض یک بخش جدا ناشدنی از سیاست و عمل سیاسی در همه جوامع است. به همین دلیل است که در بسیاری از متون قانون اساسی خیلی از کشورها، اعتراض به رسمیت شناخته میشود و مردم حق دارند به آنچه که بر خلاف نظر و عقیدهشان است اعتراض کنند. در قانون اساسی ایران نیز این حق زیر اصل ٢٧ به رسمیت شناخته شده است: تشکیل اجتماعات و راهپیماییها، بدون حمل سلاح، به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است.
هرچه جامعه بشری به پیش میرود، ابزار ارتباط جمعی نیز گستردهتر میشود و شیوههای اعتراض هم تغییر میکند. شاید یکی از نخستین معترضانی که به این امر آگاهی پیدا کرد و به بهترین نحو از آن بهره برد، مهاتما گاندی است. گاندی، نماد را به اعتراض آورد. یعنی برای اعتراضش نمادسازی کرد و به جای آنکه اسلحه به دست بگیرد و به شیوههای مرسوم زمانش علیه ظلم قیام کند، حولهای به دور خودش پیچید، یک جا نشست و اعتصاب غذا کرد. او شیوهای را برای اعتراض برگزید که به کمک استفاده از نمادها ظلم و ستم حاکم عیان و قابل لمس شد. انسانی که آنقدر بر او ظلم رفته که هیچ ندارد و ترجیح میدهد جانش را از دست بدهد و به حقش برسد. این شیوه در شرایطی که رسانهها درحال شناختن نقش خود بودند، انعکاس گستردهای پیدا کرد و خیل عظیمی از مردم را با خود همراه کرد. بعدها همین روش را در مبارزات چهرههایی مانند نلسون ماندلا و آنگ سانسوچی شاهد بودیم.
رفته رفته، ابزار ارتباط جمعی و رسانهها گستردهتر میشوند و این گستردگی قدرت استفاده از نمادها را در حرکتهای اعتراضی بیشتر نمایان میکنند. بسیاری از تحلیلگران حرکتهای اعتراضی منجر به انقلابهای رنگی در اروپای شرقی را محصول قدرت رسانهها میدانند. بعضی هم بدبینانهتر این اعتراضها را ساختگی میخوانند. به هر روی اعتراضها در دوره معاصر نمادینتر و از خشونت خالیتر شدهاند. حالا که نسل جدید رسانههای جمعی، یعنی شبکههای اجتماعی قدرت و نفوذ غیرقابل انکاری به دست آوردهاند، نمادسازی بسیار آسانتر و سهلالوصولتر شده است. اگر زمانی که بابی ساندز دست به اعتصاب غذا در زندان زد، توییتری بود و مردم میتوانستند، طوفان توییتری با هشتگ «بابی را نجات دهید» (#savebobby) را ترند شماره یک توییتر کنند، ممکن بود او نجات پیدا کند یا حتی اعتراضش را تبدیل به یک جنبش فراگیر علیه دولت انگلستان کند.
انتهای پیام