نقدی بر نقد مهدی شیرزاد به جبهه اصلاحات و پاسخ شیرزاد به آن
داوود سلیمانی، نمایندهی اسبق مجلس شورای اسلامی، در صفحهی اینستاگرام خود نوشت:
نقدها را بود آیا که عیاری گیرند؟
یکی از عزیزانی که شخصا دوستش دارم با انصاف! نیوز مصاحبه داشتند و گفته اند که جبهه ی اصلاحات مجمع پیرمردان و پیرزنان است، ..و جایی است که نسل خسته در آن فعالیت می کند.
البته این ملاک برای موضعگیری بخردانه یا نابخردانه بودن جبهه ی اصلاحات ، ملاک و شاخص خوبی نیست، ضمن اینکه صفت پیرمرد و پیرزن برای نفی یک تشکل، نباید توسط وی برای کوچک شمردن و یا ناکارآمد دانستن یک جبهه به کار رود، گویی یک عمر تجربه را با پیر نامیدن می توان تخفیف نمود، پیر و جوان ملاک اصلی و اولیه نقد نیست، بلکه عقلانیت و تدبیر وتصمیم بر پایه ی خرد جمعی است که ارزشمند است و من معتقدم در میان جوانان ، این امر بغایت موجود است، چنانکه در میانسالان و پیران . هر چند لحن وی در پیر دانستن جبهه با ادامه ی نسبت دادن آن ها به نسل خسته، نوعی تحقیر و توهین را القا می کند، ولی با شناختی که از این عزیز دارم ، می دانم که چنین قصدی در کار نبوده است ، من آن را نه به پای بی تجربگی و جوانی و یا میانسالی وی ، که این موضع ربطی به جوانی و پیری ندارد ، بلکه ناشی از کاستی در نقد خردورزانه و صبوری و شکیبایی می دانم.
البته ایشان اصل حرفشان که اصلاحات منحصر به جبهه اصلاحات نیست ، درست است ، اما برای کسی که در احزاب کار تشکیلاتی کرده است، تشخیص اینکه، جبهه در اصطلاح به یک مجموعه از احزاب و تشکل ها اطلاق می شود، زیاد سخت نیست، و داوری در مورد آن به کمی دقت و درایت نیازمند است. یک حزب و یا یک جبهه می تواند اعضای خود را بر اساس تصمیم شورای مرکزی مربوطه به شرکت در انتخابات و یا عدم شرکت، لیست دادن یا ندادن فرا خوانده و خواستار تبعیت اجزای خود شود، ( ولو در عمل شاید حزب و جریانی هم تخطی کند و …) ، این از ابتدایی ترین مسائل کار تشکیلاتی است ، اما چرا ایشان به این نکته ی بدیهی توجه نداشته و چنین سخنی می گوید، باز به پای سن ایشان نمی توان گذاشت، بلکه قضاوتی از روی فراموشی و یا خدای ناخواسته کج فهمی است که جبهه ی اصلاحات را مساوی جریان اصلاحی در کشور دانسته که اگر جبهه اصلاحات بگوید، مثلا در تهران بر اساس مصوبه جبهه ی اصلاحات لیست نداریم و اعضا و احزاب جبهه نباید از تصمیمی که بر اساس خرد جمعی در جبهه اتخاذ شده ، تخطی کنند، آن را چنین تلقی کنیم که جریان اصلاحی به وجه کلی آن مخاطب آن حکم و فرمان بوده است ، و بفرماید که اصلاحات امری تاریخی است که متعلق به هیچ کسی نیست، بله اما خلط بین این دو از ایشان بسیار بعید می نمود.
هرچند در بیانات این عزیز نکات مثبتی هم بود مثلا اینکه در جریان انتخابات است که احزاب می توانند یار گیری کنند و.. ولی کنایه به یک نیروی برآمده از مجلس دهم در مقام دبیرکل یک حزب هم شایسته نبود.
به هر روی اگرچه من برخی از دلایل این رفتار را کم و بیش در می یابم ولی فکر می کنم که آن مصاحبه نیازمند کمی تدبیر و حوصله و شکیبایی بیشتری بود.
داود سلیمانی
۲۲بهمن ۱۴۰۲
مهدی شیرزاد در پاسخ به این نقد در صفحهی اینستاگرام خود نوشت:
استاد ارجمند و سرور گرامی، جناب آقای دکتر سلیمانی، در صفحه شخصی شان در اینستاگرام، نقد و تعریضی به عرایض بنده در تیتراژ مصاحبه مفصلی که با انصاف نیوز کرده ام، داشته اند.
این مصاحبه حدود 50 دقیقه است و شاید اگر منتظر می ماندند و پس از شنیدن اصل بحث، نقد می کردند، بهتر می بود. به هر حال از نصایح و تذکرات ایشان بسیار سپاسگزارم و حتما به آن ها توجه می کنم.
رنجیده اند که من گفته ام جبهه اصلاحات مجمع پیرمردان و پیرزنان است. قصد من از بیان این مطلب، جسارت به ساحت بزرگان نبود و نیست. اما نمی شود برخی واقعیت ها را نادیده گرفت. جبهه اصلاحات نمی تواند و نباید کانون بازنشستگان باشد و فقط منافع یک قشر یا صنف خاص را پیگیری کند. در اینجا هم قصدم جسارت به ساحت بازنشستگان عزیز نیست. بسیاری از اعضای جبهه اصلاحات در سن و سالی هستند که احتمالا 5 یا 10 سال بیش تر امکان کنشگری سیاسی ندارند. اما تصمیماتی گرفته اند که در موقعیت سیاسی دیگرانی که 20 یا 30 سال یا بیش تر امکان کنشگری سیاسی دارند، نیز تأثیر گذار است. چه منطقی وجود دارد که این افراد از حالا خانه نشین و عزلت گزین شوند؟ چرا یک نهاد یا جریان سیاسی را باید به روزی بیندازیم که امکان اثرگذاری اش بر قدرت یا تأثیرش در سیاست، روز به روز کمتر شود و هر روز بیش تر به حاشیه رود؟ ثمره رویکرد تقابلی که راهبرد اصلی جبهه اصلاحات در این انتخابات است برای کشور و منافع ملی چیست؟ این ترکیب سنی در جبهه اصلاحات، عملا باعث شده این نهاد از بسیاری از واقعیت های ساختار اجرایی کشور بی خبر باشد. چه این که آخرین خاطره بسیاری از بزرگواران از کشورداری به حضورشان در دولت خاتمی بر می گردد. در خصوص فضای کسب و کار و تحولات آن نیز تقریبا اشرافی ندارند. کمتر کسی از ایشان تسلطی بر اکوسیستم نوآوری و فضای اقتصاد دیجیتال در کشور دارد و قس علیهذا. البته در کنار این کاستی ها، این بزرگواران تجارب بسیار ذی قیمتی دارند که ای کاش خودشان نیز کمک می کردند تا بنده و امثال بنده، بهتر بتوانیم از این سرمایه بی بدیل بهره بگیریم. ولی ظاهرا قرار گرفتن در جایگاه مشاور یا ناصح امین را برای خود کسر شأن می دانند و اصرار دارند تا زمانی که زنده هستند، (که ان شاءالله عمرشان دراز باد) خود، کنشگر و سیاستگذار و تصمیم گیر باشند، ولو به قیمت خراب کردن آینده نسل بعد!
آقای دکتر نکاتی هم راجع به کار تشکیلاتی و … فرموده اند که خواهم کوشید در یادداشت دیگری به این موضوع بپردازم.
فرموده اند که کنایه من به دبیرکل یکی از احزاب شایسته نبود. من، پدر خودم را مثال می زنم که جسارت به بزرگواران نشود. پدر بنده پیش از مجلس ششم، یک استاد ساده دانشگاه بود که سابقه فعالیت دانشجویی و روزنامه نگاری نیز داشت. به هیچ وجه در قامت یک چهره ملی شناخته شده نبود. لطف مردم در انتخاب او به عنوان نماینده، این فرصت را داد که پس از دفاع از حقوق مردم در مجلس ششم، به عنوان یک چهره ملی در عرصه سیاست مطرح شود. مسأله این نیست که کسی از شکم مادر چهره ملی زاده شده باشد! خیلی فرق است بین این که 80 نماینده مجلس، من جمله عزیزی چون شما، 26 روز تحصن کنند و اصل حرف شان این باشد که “اگر شخص ما را تأیید نمی کنید، نکنید! اما نظارت استصوابی و قلع و قمع کاندیداها در کشور به ضرر کشور است! شورای نگهبان! چنین نکنید!” با این که امروز، عده ای که بنا به ظلم جاری در کشور، راه ورود به قدرت ندارند، با القای بن بست در کشور و تبلیغ عدم مشارکت در انتخابات، عملا راه دیگران را نیز برای ورود به پارلمان سد کنند. اگر نسل خسته، توان و حوصله شناسایی نیروهای قابل و کارشناس را ندارد، آیا این به معنای این است که در این 15000 نفری که تأیید صلاحیت شده اند، هیچ آدم به درد بخوری برای ورود به مجلس، دست کم در مقایسه با نمایندگان فعلی، وجود ندارد؟ و بدتر از همه، تعابیر و تحقیرها و توهین هایی چون “ظلم شویی” و “قبح زدایی” و “کسر شأن بودن شرکت در انتخابات” و کسانی که عمر و جوانی برای جریان اصلاحات گذاشته اند و هزینه داده اند را خارج از دایره اصلاح طلبی معرفی کردن است! و با لحنی تحکمی و دستوری، ابلاغیه صادر کردن و دیگران را از اظهار نظر منع کردن است!
مهدی شیرزاد
۲۲ بهمن ۱۴۰۲