سرنوشت امری قطعی است یا تغییرپذیر؟
محمدتقی سهرابیفر در سایت دین آنلاین نوشت: «انسانها به ویژه دینداران کموبیش به داشتنِ سرنوشتی از پیش تعیین شده باور دارند. آیات و احادیث بسیاری نیز بر این مهم دلالت دارد. اما پرسش مهم آن است که آیا سرنوشتها قابل تغییرند؟ یا اینکه انسانها با سرنوشتی از پیش قطعیّت یافته مواجه هستند؟
در میان اندیشمندان اسلامی بسیارند کسانی که سرنوشت را غیر قابل تغییر دانستهاند. برای مثال فخر رازی در تفسیرِ خود با نقل احادیثِ «جَفَّ القلم» معتقد میشود که جوهرِ قلمِ ازلی خشک شده و قابل تغییر نیست. او حتی تغییراتِ احتمالیِ مطرح شده در آیه «محو و اثبات»[1] را از پیش تعیین شده میداند.[2] عالمانِ شیعی با اعتقاد به «بدا» معتقد به امکانِ تغییرِ سرنوشت شدهاند اما این پرسش مهم همچنان خودنمایی میکند که آیا آنچه بناست تغییر یابد، از پیش تعیین و مشخص بوده یا اینکه تغییرات، همگام با زندگیِ دنیوی قطعی میشود؟
نگارنده با تحقیق در قران و احادیث اهل بیت(ع)، به این نتیجه رسیده است که: سرنوشت قطعی و لایتغیر درباره انسان منتفی است و آنچه به نامهای قضا وقدر یا سرنوشت مطرح است سرنوشتِ غیر قطعی است. خداوند همزمان با جهان مادی و همگام با زندگی انسان سرنوشتها را قطعیّت میبخشد. به تعبیر دیگر اینگونه نیست که همه چیز از ازل در محضر خداوند متعال تعیین قطعی شده باشد وخداوند فارغ از همه امور گشته و تنها کارِ او در رابطه با این عالم، تطبیق حوادث روزمرّه با مکتوب قطعیِ پیشین باشد، بلکه تدبیر و ربوبیّت الهی همگام با لحظه لحظه زندگیِ انسانها جاری بوده و از ذات لایتناهی و یدِ باسطه او هر آن گمانِ فیض وتفضّلی جدید میرود.
هردم از این باغ بری میرسد تازهتر از تازهتری میرسد
ادعایِ این نوشتار براساس برداشت شکل گرفته از آیات و روایاتِ اهل بیت(ع) تنظیم شده است از این رو نقد این مطالب بر اساس اصطلاحات و تقسیمبندیهای موجود که مبتنی بر نظریه «سرنوشت محتوم» نظم و نَسَق یافته، منطقی نخواهد بود و خواننده محترم با مراجعه مستقیم به آیات و روایات، بدون در نظر گرفتن قالبهای خاص کلامی، میتواند به قضاوت عادلانه دست یابد.
1- دوام وسریان ربوبیّت خداوند
آیات و احادیث بر دوام وسریانِ ربوبیت الهی دلالت میکند مانند:
1- یسْأَلُهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ کلَّ یوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ[3]
ظاهر آیه بر جریان و دوامِ مدیریت این عالم از سوی خداوند دلالت میکند. هر روز امر تازه و بی پیشینه از سوی خداوند تحقق میپذیرد. در حدیث نقل شده از علی (ع) نیز این معنا بیان شده است که عجائبِ الهی پایان ناپذیر است و هر روز امری بی سابقه از سوی او حادث میشود. [4]
معنای مزبور با نظریه رائج که همه چیز را قطعی شده از پیش تلقی میکند، سازگار نیست. اگر همه چیز از پیش به شکلِ قطعی تعیین شده است دیگر دوام ربوبیت و «کل یوم هو فی شأن» بودن معنای قابل قبولی نخواهد داشت زیرا تنظیم همه امور در بدوِ خلقت، کافی بود تا جهان طبق برنامه از قبل تعیین شده پیش برود.
2- جالب اینکه دوام ربوبیت ومشیت الهی حتی نسبت به مقدَّرات شب قدر نیز جاریست یعنی آنچه در شب قدر نهایی شده باز احتمال تغییر آن از سوی خداوند میرود چرا که مقدّرات شبِ قدر نمیتواند ربوبیت، مشیت و یدِ مبوسطِ الهی[5] را محدود کند. طبق روایتی که صاحب تفسیر البرهان در تفسیر «فیها یفرق کل امر حکیم» آورده است، حتی مقدّرات شب قدر مشمولِ امرِ «بدا» است [6]
ادله زیادی برجاری بودن ربوبیت الهی دلالت میکند که به جهت پرهیز از اطاله کلام از بیان آنها در این قسمت خودداری میکنیم.
2- محو واثبات توسط خداوند
«یمْحُو اللّهُ مَا یشَاءُ وَیثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْکتَابِ»[7]
این آیه به کمک برخی احادیث بیانگر آنست که تصمیم نهایی توسط خداوند وهمزمان با زندگیِ اشخاص گرفته میشود وآنچه که قبل از این مرحله نوشته شده است از قطعیّت برخوردار نیست.
در حدیثی راوی این پرسش را مطرح میکند که اگر همه چیز از قبل در کتابی نوشته و قطعی شده است پس چه چیزی در اختیار خداوند است؟ امام (ع) پاسخ میدهد که «سبحان الله هر چه را بخواهد إحداث میکند» [8]
3- نهایی نبودنِ ِ «أم الکتاب»
گاه به استناد آیه «محو واثبات» گفته میشود که دو کتاب وجود دارد، یکی «محو واثبات» که قابل تغییر است ودیگری «ام الکتاب» که در نزد خداوند بوده وغیر قابل تغییر است در حالیکه احادیث بسیاری در منابعِ متعدد شیعه و سنی نشان میدهد که «ام الکتاب» قابل تغییر است و خداوند متعال تغییرات را درهمان «ام الکتاب» انجام میدهد به عنوان نمونه دعاهایی نقل شده که در آنها گفته میشود که خدایا اگر من را درام الکتاب، شقی و بدبخت نوشتهای آن را پاک کن و سعید و خوشبخت بنویس:
«….. إن کنت کتبتنی فیام الکتاب شقیا فاکتبنی عندک سعیدا موفقا للخیر….»[9]
همچنین از امام صادق (ع) نقل شده که خداوند همه آنچه بوده و آنچه خواهد بود را در کتابی نوشته و هر کدام را بخواهد مقدَّم یا مؤخَّر میکند و هر کدام را بخواهد محو میکند [10]
4- مراحل شکلگیری یک فعل
احادیثی که مراحل ِ شکل گیری یک فعل، از مرحله علم الهی تا تحقق آن، در این دنیا را بیان میکند (علم، مشیت، اراده، تقدیر، قضاء، امضاء)، تصریح میکند که تا امضای نهایی امکان تغییر وجود دارد.
1– طبق روایتی، از امام (ع) درباره چگونگی علم الهی سؤال میشود حضرت از مرحله علم الهی تا تحقق قطعی آن چندین مرحله را میشمارد آخرین مرحله، مرحله «امضا» است و حضرت میفرماید وقتی به این مرحله رسید دیگر «بدا» نخواهد بود یعنی قبل از آن، در مراحل «علم»، «مشیت»، «اراده»، «تقدیر» و «قضا» همه مشمول قانونِ «بدا» هستند.[11] این حدیث به وضوح دلالت دارد که آنچه در مرحله علم الهی هست قطعی الوقوع نیست مگر اینکه همه مراحل را طی کرده و به مرحله امضاء برسد و طبق مدلول آیات و روایاتی نظیر آیات و روایات مربوط به شب قدر، مراحل تقدیر، قضا و امضاء، همزمان با وجود عینی انسان و با توجه به عملکرد او تنظیم میشود.
2- راوی ازامام صادق (ع) درباره آیه «اولاً یذکر الانسان أنا خلقناه من قبل و لم یک شیئاً»[12] سؤال میکند. امام حضرت در جواب فرمود: در این مرحله آفرینشِ انسان نه تقدیر شده بود و نه تکوین، سپس درباره این آیه میپرسد: «هل آتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئاً مذکوراً»[13] امام در جواب فرمود در این مرحله خلقتِ انسان تقدیر شده ولی به عنوان «انسان» در ذکر نیامده است [14]
حدیث فوق نیز این معنا را تأیید میکند که امر خلقت انسان مراحلی را طی کرده ودر مرحلهای اصلاً تقدیر الهی برخلقت او تعلق نیافته بود و لذا در این مرحله نمیتوان از قطعی بودن خلقت انسان سخن گفت. نتیجه اینکه قطعی شدن در مرحله انتهایی که دربرخی احادیث با عنوان مرحله امضا از آن یاد شد، صورت میگیرد.
5- تداوم قدرت خداوند
آیات و احادیث در برابر شبهه یهود (یدالله مغلوله) دست خداوند را همیشه مبسوط اعلان میدارد «و قالت الیهود یدُ الله مغلوله غلّت ایدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان ینفق کیف یشاء» الایه.[15]
طبق فرمایش قران، یهود نه تنها انسان بلکه خود خداوند را نیز مجبور به علم و تقدیر پیشین الهی میدانستند، یعنی آنان معتقد بودند که علم پیشین الهی دست خداوند را میبندد و نمیتواند کسی را که مثلاً در علم پیشینِ الهی فقیر بوده غنی کند.[16] به همین دلیل در منابع شیعی برای مقابله با این تفکر یهود احادیثی نقل شده که به روشنی قطعیت یافتن امور و فارغ شدن خداوند از این عالم را نفی میکند.
• در حدیثی امام رضا (ع) در مقام اثبات بدا و در مقابل کسی که بدا را منکر بوده است میفرماید: تو همانند یهود سخن میگویی. یهود میگفتند خداوند از همه کار فارغ گشته و دستش بسته است و دیگر نمیتواند کارِ جدیدی انجام دهد اما خداوند یهود را لعن کرد.[17]
• در حدیث دیگری امام صادق (ع) در توضیح سخن یهود میفرماید که مراد آنان این بود که خداوند از امور فارغ گشته و چیزی کم و زیاد نمیکند و خداوند بعد از لعن و نفرینِ آنان فرمود که دستان خدا باز و مبسوط است و هر گونه که بخواهد انفاق میکند. امام در ادامه به آیه «یمحو الله ما یشاء و یثبت و عنده أم الکتاب» استناد میکند [18]
• شیخ طوسی نیز در باره آیه (وقالت الیهود ید الله مغلوله) سخن امام صادق (ع) را نقل میکند که فرمود: «آنان میگفتند که خداوند از کارها فارغ گشته است» [19]
6- شب قدر شب تقدیر
آیات و احادیثی بر تعیینِ سرنوشتها در شب قدر دلالت دارد. از جمله:
«فیها یفْرَقُ کلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ» [20]
همانطور که از ظاهر کلمه “یفرق” پیداست، شب قدر شبی است که در همان شب، امور عالم تعیین و نهایی میشود. و اگر سرنوشت انسان به طور حتم از پیش رقم خورده بود، تعیین سرنوشت در شب قدر معنایِ قابل قبولی نمیداشت.
همانطور که می دانید احادیث زیادی در این باره وارد شده است که نمونهای از آن را در ذیل نقل میکنیم:
امام باقر (ع) در مقام تفسیر آیه «فیها یفْرَقُ کلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ»
میفرماید در شب قدر همه امورِ خیر و شرّ، اطاعت و معصیت، زاد و ولد و مرگ و میر، رزق و روزیِ یک سالِ آینده مقدّر میشود و خواست و مشیّتِ خداوند بر این امور جاریست. [21]
این حدیث تقدیر در شب قدر را اعلان میکند ودر ضمن مشیت الهی را حتی نسبت به مقدرات آن شب نیز جاری میداند.
7- لطف الهی درعدم تقدیر قطعی
متونِ قرانی وروایی دلالت دارد که خداوند نه تنها شرائطِ لازم و ضروریِ هدایت انسان را فراهم نموده بلکه از آنچه مقرِّبِ انسان به سویِ هدایت است، دریغ ننموده است (قاعده لطف) و همه می دانیم که باور به سرنوشتِ محتوم، تضعیف کننده روحیه انسان در تلاش برای سعادت خواهد بود و این برخلافِ سنت الهی است. توضیح اینکه در کتب کلامی شیعه نیز به این نکته اشاره شده است که اعتقاد به «بدا» و اعتقاد به «لوح محو و اثبات»، امید را در انسان زنده کرده و او را از سستی و خمودی بیرون میآورد و باعث میشود که انسان سرنوشت خویش را تمام شده تلقی نکند و خود را تأثیرگذار در سرنوشت خود بداند. این نتایج، با قائل شدن به سرنوشتِ پیشین قطعی، مخدوش میشود زیرا در این صورت انسان با کتابی که از پیش، همه جزئیات زندگی در آن درج شده مواجه میشود. به تعبیر دیگر سرنوشت قطعیِ پیشین اگر جبرآور نباشد (آنگونه که امثال اشاعره گمان کردهاند) لااقل در تلاش برایِ سعادت، سستی آور است. و این با لطف و رحمت خداوند و نیز با قاعده لطفِ متکلمین سازگار نیست.
8- نفی قضا و قدر حتمی
متونی که قضاء و قدرِ حتمی را مساوی با بطلانِ ثواب وعقاب میداند.
مردی درباره خروج لشگرِ علی (ع) به طرف شام سؤال کرد که آیا این خروج با قضاء و قدر الهی صورت میگیرد؟ علی (ع) در پاسخ میفرماید: بلی چنین است قسم به خداوند که از هیچ کوه و تپهای بالا نرفتید و شیب هیچ درّهای را پائین نرفتید مگر به قضاء و قدر الهی، پیرمرد پرسید آیا این سختیهای من نزد خدا پاداشی دارد؟
اینجاست که حضرت (ع) میبیند این مرد، قضاء و قدر الهی را نسبت به این امور، قضاء و قدر حتمی پنداشته است لذا در جواب میفرماید: اگر نسبت به افعال خویش قائل به قضاء و قدرِحتمیِ پیشین باشیم، آنگاه ثواب و عقاب و امر و نهی باطل خواهد شد. [22]
جالب اینکه حضرت در ادامه عبارتهایی توضیحی بیان میکنند از جمله اینکه «و لم یخلق السموات والأرض و ما بینهما باطلاً «ذلک ظن الذین کفروا فویل للذین کفروا من النار».[23] این عبارت دلالت میکند بر اینکه اعتقاد به قضا و قدر حتمی درباره افعال انسان مساوی با اعتقاد به بطلان خلقت آسمانها و زمین است.
9- تصریح بر تغییر پذیری و تغییر ناپذیریِ برخی امور
در آیات و روایات برخی امور غیر قابل تغییر معرفی میشود این امور با عناوینِ «سنت الهی»[24]، «وعده الهی» [25] و … بیان میشود و از سوی دیگر بر تغییر پذیریِ برخی امورِ بظاهر حتمی تصریح میشود به عنوان مثال در حدیثی از امام صادق (ع) پرسیده میشود که آیا در علائمِ حتمیّه ظهور قائم (عج) امکان بداء وجود دارد؟ حضرت در پاسخ میفرماید: بلی. راوی میگوید: میترسم در خودِ قائم (قیام قائم) نیز بداء حاصل شود. امام در پاسخ میفرماید: امر قائم از وعدههای خداوند است و خداوند در وعده تخلف نمیکند. [26]
10- نتیجه نامطلوب سرنوشت قطعی
اعتقاد به سرنوشت قطعی که همه امور حتی تغییراتِ لوحِ محو و اثبات در آن ثبت شده است، منجر به اشکال اساسی میشود چرا که با این نوع باور، در حقیقت ما معتقد میشویم که خداوند علی رغم داشتن لوح قطعیِ حوادث در دست خود، برخی از آنان را به گونهای دیگر در اختیار فرشتگان وانبیا واولیا (ع) قرار داده است. مثلاً با اینکه برقراری دولتِ بر حقّ تا بیش از هزار سال در لوح قطعی منتفی بوده، اما طبق برخی روایات، خداوند سال هفتاد هجری و سپس سال صد و چهل را به عنوان سال برقراری دولتِ بر حقّ به اولیا (ع) اعلام کرده بود.[27] روشن است که در همه مواردِ «بدا» تعارض بین لوح قطعی پیشین و آنچه از سوی خداوند به انبیا و اولیا (ع) اعلام شده وجود دارد و تبیین و دفاع از این تعارض که به خداوند نسبت داده میشود کار آسانی نیست واین در حالیست که با منتفی دانستن سرنوشت قطعیِ پیشین، چنین کاری به خداوند نسبت داده نمیشود.
11- سرنوشت قطعی و پابرجا ماندن شبهه یهود
یکی از لوازم اعتقاد به سرنوشت محتوم پیشین، پابرجا ماندن شبهه یهود است. همانطور که قبلاً بیان کردیم آنان خود خداوند را دربرابرِ علم ازلی خود مجبور میدانستند و میگفتند اگر علم ازلیِ خداوند بر فقیر بودن فلان شخص تعلق یافته، پس فقر بر آن شخص قطعی است و خداوند نمیتواند او را غنی کند. طبق نظریه سرنوشت پیشین قطعی این شبهه مطرح خواهد بود واضافه نمودنِ لوح ومرحله ای دیگر بنام “محو واثبات” اشکالِ یهود را حل نمیکند. به عبارت دیگر اعتقاد به هر گونه سرنوشت پیشینِ حتمی منجر به وارد شدن شبهه یهود خواهد شد و پاسخ مناسب پذیرشِ غیر قطعی بودنِ سرنوشت است که ادله نقلی وعقلی برآن دلالت دارد.
در پایان لازم به ذکر است که نگارنده تعصبی بر ادعای خود ندارد و پذیرایِ نقذهای عالمانه و منصفانه است.
والسلام
12/1/1403
ارجاعات:
[1] یمْحُو اللّهُ مَا یشَاءُ وَیثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْکتَابِ (رعد/39)
[2] «ذَلِک الْمَحْوُ وَالْإِثْبَاتُ أَیضًا مِمَّا جَفَّ بِهِ الْقَلَمُ» تفسیر کبیر، فخر رازی، ج 19، ص 52
[3] الرحمن/29
[4] «الحمد لله الذی لا یموت و لا تنقضی عجائبه، لأنه کل یوم هو فی شأن من أحداث بدیع لم یکن.» (کافی، ج 1، ص 141 و التوحید، ص 31 و تفسیر نورالثقلین؛ ج 5؛ ص 193)
[5] «بل یداه مبسوطتان»
[6] علی بن ابراهیم:” فیها یفْرَقُ یعنی فی لیله القدر کلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ أی یقدر الله کل أمر من الحق و الباطل، و ما یکون فی تلک السنه، و له فیه البداء، و المشیئه یقدم ما یشاء و یؤخر ما یشاء من الآجال و الأرزاق و البلایا و الأمراض، و یزید فیها ما یشاء، و ینقص ما یشاء، و یلقیه رسول الله (صلی الله علیه و آله) إلی أمیر المؤمنین (صلی الله علیه و آله)، و یلقیه أمیر المؤمنین إلی الأئمه (علیهم السلام)، حتی ینتهی ذلک إلی صاحب الزمان (علیه السلام) و یشترط له ما فیه البداء و المشیئه و التقدیم و التأخیر” (- بحرانی، البرهان، ج 5، ص 12)
[7] رعد / 39
[8] عن حمران قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام: «یمحو الله ما یشاء ویثبت وعنده ام الکتاب فقال: یا حمران إنه إذا کان لیله القدر ونزلت الملائکه الکتبه إلی السماء الدنیا فیکتبون ما یقضی فی تلک السنه من أمر فإذا أراد الله أن یقدم شیئا أو یؤخره أو ینقص منه أو یزید أمر الملک فمحا ما شاء ثم أثبت الذی أراد قال: فقلت له عند ذلک: فکل شئ یکون فهو عند الله فی کتاب؟ قال: نعم فقلت: فیکون کذا وکذا ثم کذا وکذا حتی ینتهی إلی آخره؟ قال: نعم. قلت: فأی شئ یکون بیده بعده؟ قال: سبحان الله ثم یحدث الله أیضا ما شاء تبارک وتعالی».
[9] – ر ک به: بحار، ج 94، ص 367؛ و سیدبن طاووس، الاقبال، ص 152، دعای روز یازدهم ماه رمضان؛ ونیز طبری مشابه این دعا را از عمربن خطاب در حال طواف خانه خدا نقل میکند. رک به: طبری، جامع البیان فی تفسیر القران، ج 25، ص 64 و 65
[10] عن فضیل بن یسار عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال:” إن الله تبارک و تعالی کتب کتابا فیه ما کان و ما هو کائن فوضعه بین یدیه فما شاء منه قدّم و ما شاء منه أخّر و ما شاء منه محی و ما شاء منه کان و ما لم یشأ لم یکن» (- بحار الانوار، ج 4، ص 119، ونیز تفسیر عیاشی، ج 2، ص 215 ونیزالمیزان، ج 11، ص 202)
[11] معلّی بن محمد قال: سئل العالِم علیه السلام کیف علم الله؟ قال «عَلِم و شاء و اراد و قدّر و قضی و أمضی، فأمضی ما قضی و قضی ما قَدّر و قَدّر ما أراد، فبعلمه کانت المشیئه و بمشیته کانت الأراده و بأرادته کان التقدیر و بتقدیره کان القضاء و بقضائه کان الامضاء و العلم متقدم علی المشیئه والمشیئه ثانیه والاراده ثالثه والتقدیر واقع علی القضاء بالامضاء، فللّه تبارک و تعالی البداء فیما عَلِم متی شاء و فیما أراد لتقدیر الاشیاء، فاذا وقع القضاء بالأمضاء فلا بداء» الحدیث (- کلینی، اصول کافی، ج 1، با ترجمه مصطفوی، ص 205، دارالکتب الاسلامیه)
[12] – مریم، 67.
[13] – الانسان، 1.
[14] – کلینی، الکافی، ج 1، ص 147، حدیث 5، دارالاضواء بیروت، 1405 هـ. ق.
[15] – مائده، 64.
[16] این باور ظاهراً مربوط به همه یهود نیست.
[17] -«احسبک ضاهیت الیهود فی هذا الباب، قال: اعوذ بالله من ذلک و ما قالت الیهود؟ قال: قالت الیهود یدالله مغلوله یعنون انّ الله قد فرغ من الامر فلیس یحدث شیئاً فقال عزوجل غلت ایدیهم و لعنوا بما قالوا» شیخ عبدالعلی الحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 649 چاپ دوم، قم، بیتا.
[18] -«لم یعنوا (الیهود) انه هکذا و لکنّهم قالوا قد فرغ من الامر فلایزید و لاینقص و قال الله جل جلاله تکذیباً لقولهم غلت ایدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان ینفق کیف یشاء. الم تسمع الله عزوجل یقول یمحو الله ما یشاء و یثبت و عنده أم الکتاب» (همان، صص 650 ـ 649.)
[19] «کانوا یقولون: قد فرغ من الامر» (بحار، ج 113، ح 35، و یراجع الامالی للشیخ الطوسی 2: 673، ح 18)
[20] دخان/4
[21] یقدّر فی لیله القدر کل شیء یکون فی تلک السنه آلتی مثلها من قابل خیر و شر، و طاعه و معصیه، و مولود و أجل و رزق، فما قدر فی تلک السنه و قضی فهو المحتوم و لله تعالی فیه المشیه (تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص: 624)
[22] -«مهلاً یا شیخ لعلّک تظنّ قضاءً حتماً و قدراً لازماً؟ لو کان کذلک لبطل الثواب والعقاب والأمر والنهی والزجر و لسقط معنی الوعد والوعید الحدیث» عیون اخبار الرضا، با ترجمه علی اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ج 1، صص 283 ـ 282، این حدیث در اصول کافی، حدیث 392 نقل شده است.
[23] – همان، ص 283.
[24] سُنَّهَ اللهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّهِ اللهِ تَبْدِیلاً (احزاب /62)
[25] إِنَّ اللَّهَ لَا یخْلِفُ الْمِیعَادَ (رعد/31)
[26] «کنا عند أبی جعفر محمد بن علی الرضا (علیهما السلام) فجری ذکر السفیانی وما جاء فی الروایه من أن أمره من المحتوم فقلت لابی جعفر (علیهما السلام): هل یبدو لله فی المحتوم؟ قال: نعم، قلنا له: فنخاف أن یبدو لله فی القائم، فقال: إن القائم من المیعاد، والله لا یخلف المیعاد» (نعمانی، کتاب الغیبهٔ، ص 303)
[27] نک: کلینی، اصول کافی، ج 2 با ترجمه جوادی مصطفوی، علمیه اسلامیه، ص 190، حدیث 932 و نیز مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 105، دار احیاء التراث العربی
انتهای پیام