بیسوادی سیستمی؛ عامل ناکارآمدی حکمرانی | نعمتالله فاضلی
نعمتالله فاضلی، انسانشناس و نویسنده در کانال تلگرامی خود نوشت: «دوستم دکتر علی اصغر محکی تماس گرفتند و گفتند جمعی از دانشگاهیان می خواهند برای بهبود سیستم حاکمیتی و حکمرانی کاری کنند. شاخه ای از این گروه، در زمینه فرهنگ و ارتباطات است. پرسیدند نظرم درباره مبرم ترین مسالهی نظام حکمرانی چیست؟
گفتم بی سوادی سیستمی که در کنار فساد سیستمی، موجب ناکارآمدی حکمرانی شده است. بی سوادی سیستمی مفهمومی است که ندیده ام جایی بحث شده باشد و برای تان توضیح می دهم.
از ساده ترین عوارض و جلوه های عینی شروع می کنم. سال هاست که رسانه ها و شبکه های اجتماعی انباشته از ناتوانی ها و خطاهای نوشتاری و گفتاری مدیران، نمایندگان مجلس، وزرا و حکمرانان است. این خطاها هم شامل سواد آماری و ریاضی است هم ناتوانی در روخوانی متن ها.
گاه این ناتوانی ها و خطاها در نوشتن و خواندن چنان فاحش اند که موجب مضحکه عام می شوند و پاره ای از سرگرمی های مردم اند. مردم به درستی آنها را بی سوادی حکمرانان می دانند؛ چه، “سواد پایه” همین توانایی خواندن و نوشتن درست است. امروزه ده ها گونه سواد داریم: سواد رسانه ای، سواد هنری، سواد اقتصادی، سواد فرهنگی و… اما مادر همه آنها سواد پایه است.
حکمرانی کنونی ما با بحران بی سوادی درگیر است. این بی سوادی گسترده تر از آن است که در گفتار و کردار برخی مدیران و حاکمان بروز و ظهور دارد. با چیزی بیش از بی سوادی فردی روبروییم.
اما این بی سوادی چیست و از کجا سرچشمه می گیرد؟
بی سوادی سیستمی به معنای ناتوانی نظام اداری و مدیریتی در توسعه ارتباطات مکتوب و نوشتاری در عملکرد و فرهنگ سازمانی است. نظام اداری و سازمانی و حکمرانی مدرن، یعنی بروکراسی، بر خوانایی و نویسایی استوار است. قابلیت های خواندن و نوشتن فعال و موثر، ستون فقرات و بنیاد بروکراسی است. از اینرو کارکنان و مدیران بایسته است دارای حداکثر قابلیت خوانایی و نویسایی به زبان رسمی و حاکم باشند.کلیه امور اداری مبتنی بر قوانین و مقرارت مکتوب رسمی است. حتی گردش کار سازمانی نیز مکتوب است.
شرط بنیادی کارآیی اداری تسلط به خواندن و نوشتن زبان رسمی در سطح عالی است. به ویژه برای مدیران. لازمه این کار تمرین مستمر آنان در نوشتن و خواندن است.
ماساکو واتانابه در کتاب “نوشتن به مثابه زیستن” حاصل سال ها پژوهش میدانی اش درباره وضعیت نگارش در ژاپن و آمریکا و فرانسه را ارایه می کند. واتانابه می نویسد در فرانسه ” از قبولی در امتحانات پایانی دوره متوسطه گرفته تا ورود به تحصیلات عالی و همچنین خروج از آن، امتحان استخدامی و مهم تر از آن امتحان استخدامی عالی رتبه دولت، که بیشترین ابهت اجتماعی را در فرانسه دارد، همه و همه به میزان مهارت در دیسرتاسیون بستگی دارد. بنابر این، اغراق نیست اگر بگوییم که مسیر زندگی افراد بر اساس میزان توانایی آن ها در نوشتن مطالب به این سبک تعیین می شود” (ص ۳۲۱).
بله، توانایی نوشتن دیسرتاسیون معیار شایستگی تمام مقامات دولتی است. چون مدیریت و حکمرانی بدون توانایی عالی در نوشتن فاجعه بار می آورد.
خودتان بگویید چقدر حکمرانان و مدیران ما این سطح نوشتن را می دانند؟!
بی سوادی سیستمی یعنی نظام حکمرانی که شرط استخدام و نصب مدیرانش هر چیزی هست جز توانایی نوشتن عالی به زبان فارسی.
چرا مبتلا به بی سوادی سیستمی شدیم؟ عوامل گوناگون دارد. سیطره فرهنگ شفاهی، سیطره فرهنگ منبری و تبلیغ، سیطره ارزش های ایدیولوژیک در انتصاب ها، بحران کیفیت نظام آموزشی و دانشگاهی، و عوامل دیگر.
محکی در پایان صحبت مان گفت ما صد مساله در نظام حکمرانی را شناسایی کرده ایم اما به بی سوادی سیستمی تاکنون پرداخته نشده. گفتم کتاب “الفبای زندگی؛ نوشتن و خواندن به مثابه زیستن” را نوشته ام و بزودی منتشر می شود. این کتاب شرح همین بحران است.»
انتهای پیام