خرید تور تابستان

«۳ دلیل برای نفرت تندروها از ظریف»

محسن صالحی خواه طی یادداشتی در خبرآنلاین نوشت:

دلایل زیادی برای نفرت از محمدجواد ظریف، وزیر خارجه سابق و معاون راهبردی فعلی رئیس‌جمهور وجود دارد. به شرط این که او را خائن بدانیم و همه دستگاه‌های کشور را خواب‌آلود.

همان‌طور که پیش از این هم در روزنامه نوشتم، گویی ظریف خائن، جاسوس و هزار چیز است که هیچ کس در ایران نمی‌داند، به غیر از تحریریه کیهان، جوان، دو جین سایت و خبرگزاری شناخته‌شده و یک جریان سیاسی خاص. البته این سکه دو رو دارد؛ امکان دارد برخی معتقد باشند که او با ماجرای برجام و مذاکرات و خارج کردن ایران از ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد،‌ در واقع به جمهوری اسلامی خدمت کرده که باز این هم می‌تواند دلیلی برای تنفر از او باشد. اما برای تقویت این حس، باید دلایل را به صورت جزئی مورد توجه قرار داد.

اول؛ او خودش است. در کشوری که به هر دلیلی، طی چند دهه آدم‌ها به این نتیجه رسیدند که باید نقش بازی کنند تا بالا بیایند، ظریف خودش است. شاید تنها تغییری که سال ۱۳۹۲ به دنبال وزیر شدنش از خود نشان داد، تبدیل ریش پروفسوری به ریش کامل بود. نه انگشتر به دست و نه تظاهر پیشه کرد. این تغییر مدل ریش همان زمان سوژه سایت‌های داخلی و خارجی شد. تصاویر ظریف در دوران حضور در نیویورک با ظریف امروز تفاوتی ندارد؛ فقط پیرتر شده است. تظاهر به فقر و ساده‌زیستی هم نمی‌کند. از ابراز این که در خانواده‌ای ثروتمند به دنیا آمده، شرمنده نیست: «در مقابله با فشارها و مشکلاتی که دیگران در آن زمان با آن روبرو بودند، من زندگی بسیار راحت و بی‌دردسری داشتم.» (آقای سفیر، ۱۸) یا در جای دیگر می‌گوید: «حتی در مورد مجالس مذهبی نیز اگر خانه به نوار روضه گوش بدهم راحت‌تر هستم.» (آقای سفیر، ۵۰) با هزینه خانواده‌اش و به اصرار خودش به آمریکا می‌رود و در آمریکا می‌ماند و سرباز وزارت خارجه می‌شود و از همین مسائل برای زدن او استفاده می‌کنند. در حالی که همه این‌ها در خاطرات شفاهی او که سال ۱۳۹۲ از سوی نشر نی منتشر شد آمده است. گویا ظریف کارمند اف بی آی، سی آی اِی بود، نه وزارت خارجه ایران.

در شرایطی که رنگ عوض کردن امتیاز محسوب می‌شود، خود بودن سخت و هزینه‌ساز است.

دوم؛ او صریح است. در حالی که بله قربان‌گو بودن به عنوان یک ارزش ترویج می‌شود و جریان خاصی در کشور تلاش کرده که دست به نهادینه کردن آن بزند، صراحت او همواره کار دستش می‌دهد؛ یعنی مدام تحت حمله است. شاید این تصور به وجود بیاید که این صراحت مربوط به سال‌های پس از وزارت اوست. اما نگاهی به خاطرات او که بیاندازیم، متوجه می‌شویم همواره سعی می‌کند نظر کارشناسی و آنچه باور به صحت و درستی آن دارد را بیان کند. زمانی که او را به عنوان سفیر و نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد انتخاب می‌کنند، به دیدار مقام رهبری می‌رود: «از جمله‌ای نکته‌ای را به من فرمودند که من در همه کلاس‌هایم به دانشجویانم گفته‌ام. به من فرمودند حتی اگر در موردی یقین داری که دیدگاهت ۱۸۰ درجه با من مخالف است، وظیفه داری دیدگاهت را بگویی؛ یعنی خودسانسوری نکنی. حتی ایشان مطرح کردند که این یک وظیفه شرعی است. بحمدالله من نیز همیشه این کار را انجام دادم، اما در ظاهر هیچ‌گاه به نفعم نبوده است. اما از لحاظ شرعی، وجدانی و قانونی به این وظیفه پایبند بوده‌ام.» (آقای سفیر، ۱۹۴)

فکر می‌کنم مطالعه عملکرد ظریف با در نظر گرفتن نقاط ضعف و قوت، اشتباهات و موفقیت‌ها نشان‌دهنده‌ این است که سعی می‌کند نظر خود را که ریشه در تخصص دارد، مطرح کند. رد پای این صراحت را در بخش پایانی «پایاب شکیبایی» که خاطرات او از هشت سال دوران وزارت اوست نیز می‌توان جستجو کرد:‌ «جمهوری اسلامی ایران با ایالات متحده چالش‌های پرشماری دارد. بی‌گمان ایالات متحده در حق مردم ایران، منطقه و جهان ستم‌های فراوانی برای منافع سلطه‌گرانه خود روا داشته است که حافظه تاریخی مردم ایران این سیاست‌های بیدادگرانه را فراموش نخواهد کرد. از سوی دیگر افول تدریجی آمریکا امری بدیهی است. اما این افول به معنی پایان آمریکا به یک عنوان یک قدرت برتر جهان نیست. بلکه تنها نمایانگر ناتوانی آمریکا در برپایی یک جهان تک‌قطبی آمریکایی است. تصور زوال یا نابودی زودهنگام ایالات متحده، یا فروکاستن آن به یک کنشگر ساده،یا پیش‌بینی پیشی گرفتن سایر کنشگران از آمریکا در زمینه‌های گوناگون قدرت هیچ بنیانی در جهان خارج ندارد. تمامی بررسی‌ها نشان می‌دهد که در آینده میان‌مدت، آمریکا هنوز بیشترین تجمیع قدرت را در زمینه‌های اقتصادی، سیاسی، نظامی، آموزشی و انگیزشی خواهد داشت.

همچنین بدیهی است که سلطه آمریکا و شکل‌گیری جهان تک‌قطبی به سود جمهوری اسلامی ایران و یا صلح و امنیت منطقه‌ای و جهانی نیست. از این رو، رودررویی کارآمد با سلطه‌گری آمریکا یکی از ستون‌های توان انگیزشی ایران است و نباید از دست برود.»

اما رودررویی ایران با سلطه و سیاست‌های غلط آمریکا، پرونده‌ای سیاسی است و به معنی تنش همیشگی آن هم به شیوه نظامی و اقتصادی نیست. با توجه به نابرابری توان نظامی و اقتصادی دو کشور، چنین تنشی سبب فرسایش توان و ظرفیت‌های ایران شده کشورهای دیگر را نیز از قرار گرفتن کنار جمهوری اسلامی ایران به دلیل هزینه‌های آن نگران کرده، مانع شکل‌گیری ائتلاف‌های موقتی با رهبری یا حتی حضور ایران می‌گردد. همزمان رودررویی سیاسی با سلطه آمریکا و جهان تک‌قطبی آمریکایی همراهان زیادی در میان کشورها و به ویژه مردم جهان دارد. روش منطقی برخورد ایران با ایالات متحده الگوگیری از روابط چین و آمریکا و نیز روش مدیریت چالش‌های آمریکا و چین در آغاز دهه پنجاه خورشیدی است و … .» (پایاب شکیبایی، ۴۷۷) با چنین رویکردی، طبیعی است کسانی که رویکرد شوروی در برابر آمریکا را می‌پسندند یا هوادار نظریه نابودی قریب‌الوقوع آمریکا هستند و علاقه دارند که کشور را با تنش مداوم در سیاست خارجی اداره کنند، واکنش‌هایی عصبی نسبت به بازگشت ظریف به دولت آن هم در مقام معاون راهبردی نشان دهند.

سوم؛ نه فرشته است، نه شیطان. نگاه صفر و صدی، دوست و دشمن، سیاه و سفید و فرشته و شیطان‌ساز در کشورمان بسیار هوادار دارد. چین و روسیه فرشته، اروپا و آمریکا شیطان هستند. اصولگرا و انقلابی فرشته، اصلاح‌طلب و اعتدالی و منتقد، شیطان هستند. این نگاه شامل حال بسیاری از سیاست‌ورزان کشورمان شده و در آینده نیز خواهد شد. ظریف به خاطر مذاکرات هسته‌ای و تلاش برای حل این پرونده سیاسی که امنیتی شده بود، نزد تندروها متهم به خیانت است. برای صحبت‌هایش راجع به دیپلماسی و میدان نیز مغضوب است. از سوی دیگر، او اظهارنظرهایی مثل این که «مردم ما خودشان انتخاب کردند» یا «در ایران زندانی سیاسی نداریم» مورد انتقاد جدی بخش‌هایی از جامعه است.

قاعدتاً باید دید که هر کدام از این اظهارنظرها در چه شرایط و چه جایگاهی مطرح شده است. در جایگاه وزیر خارجه جمهوری اسلامی که باید ضعف نشان ندهد یا استاد دانشگاهی که حق دارد جدی‌ترین نقدها را مطرح کند. ظریف سال گذشته هم اظهارنظری مبنی بر این داشت که «مردم ما از هزینه دادن برای مساله فلسطین خسته هستند» و به خاطر همین باز هم مغضوب‌تر از گذشته شد. هر کدام از این دوگانه‌ها را که در نظر بگیریم – برای مثال دوگانه دیپلماسی و میدان . بر خلاف آنچه بعضی نیروهای آرمانگرا دوست دارند نشان دهند که پشت و روی صحنه یکی است یا آرمان والا و الهی برای دستیابی وجود دارد، حقیقت حکمرانی همان مطالبی است که در فایل صوتی مصاحبه جواد ظریف و سعید لیلاز درباره تجربه‌نگاری ۸ سال حضور او در وزارت خارجه مطرح شد؛ اختلاف نظرهای کارشناسی میان بخش‌های مختلف که در نهایت یکی از آن نظرات یا اجماعی از آن‌ها اجرایی می‌شود. اما برای آن‌هایی که دوست دارند از سیاسیون اسطوره بسازند، این نگاه فرشته – شیطان‌ سازی ایدئولوژیک، مطلوب است.

آخر؛ جواد ظریف مغضوب تندروهای داخلی و خارجی است. چرا که از یک طرف کارگزار جمهوری اسلامی بوده و هست و در قضیه برجام و مذاکرات هسته‌ای نشان داد که متاسفانه می‌شود این پرونده‌ها را حل کرد و پرونده‌های امنیتی را به سطح سیاسی برساند. بردن پرونده ایران به شورای امنیت هنر می‌خواهد اما بیرون کشیدن پرونده از آن شورا، نیازمند هنر بیشتری است. تندروهای داخلی و خارجی در این نقطه که ایران باید همیشه با جهان غرب در تنش باشد – چون هر کدام منافع خودشان را از این تنش برمی‌دارند – مشترک هستند. چرا نباید از ظریف متنفر باشند؟ هرچند صدها نقد به او وارد است، اما «تنفر» از او مختص تندروهایی است که با «آرامش» ایران چه در بیرون مرزها و چه درون مرزها زاویه دارند. همین سه دلیل برایشان کافی است.

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا