این همه تحقیر برای چیست؟

مریم نصر، جامعهشناس، در کانال تلگرامی خود نوشت: «تلویزیون را روشنی میکنی میبینی فیلم/ شاید سریالی نمایش میدهد که در آن زنی دارد برای شوهر از استادش میگوید و حرفی که سر کلاس درباره وقایع زمان انقلاب زده. شوهر از زن میخواهد که عکس و مشخصات استاد را برایش بفرستد تا بدهد «بچهها» سوابقش را بررسی کنند.
اینستاگرام را باز میکنی میبینی طفل از هر نظر صغیری بلندگو گذاشته جلوی خودش درباره «چرا استادهای دانشگاه چپ میشوند؟» داد سخن سر داده که استاد دانشگاه عادت کرده به مفتخوری و پاسخگو نبودن در برابر اشتباهات و به عمرش «مثل ما مردم عادی» یک چک پاس نکرده تا بفهمد زندگی عادی چه سختیهایی دارد.
در صفحه دیگری جوانی مکتب ندیده بلندگو گذاشته و رضا داوری اردکانی را به محاکمه کشانده که «عرضه نداشته فلسفه بومی خودش را امتداد بده» و کاری که با ما کرده موساد نمیتوانست بکند.
اینکه «استادهای دانشگاه هیچی حالیشون نیست» هم مثل «روانشناسها همهشان دیوانهاند» و «دکتر چی میفهمه بیا این را دودکن توی گوش بچه» از آن گزارههای علم و تخصصستیزانهای است که خوشایند علاقمندان به شبهعلم و قلدرهای مدرسه است. از طرف دیگر چه گردنی نازکتر از گردن آدم دانشگاهی و روشنفکر.
من نه خودم را چپ میدانم و نه ارادت ویژهای به اندیشههای دکتر داوری دارم و نه مخالف انتقاد به دانشگاه از جانب آدمهای آشنا با دانشگاهم، ولی سوای از کارکرد جذب مخاطبی که این چیزها دارد، آدم تردید میکند که این قبیل محتوا که همراه شده با تشدید برخورد با روشنفکران چپ که برجستهترین شاخصه آنها «اسرائیلستیزی» و مخالفت با سیاستهای امپریالیستی امریکاست، در شرایط بحرانی پساجنگ فعلی خیلی خودجوش یا دلسوزانه باشد.
بهطور کلی تشدید و گسترش برخوردهای قهری/ حذفی با دانشگاهیان و اصحاب فکر در سالهای اخیر، و سعی برای بیاعتبار کردن، تحقیر و خاموش کردن صداهای آنان، که اغلب جامعه مخاطب محدود و مشخصی دارند، برای هر جامعهای زنگ خطر است، برای ما با توجه به بحرانهایی که پشت سر گذاشتیم و پیش رو داریم خطرناکتر.
به یاد بیاوریم شمار زیادی از همین روشنفکران و دانشگاهیان، رغم تمام بیمهریها، علاوه بر نسلکشی در غزه، تجاوز اسرائیل به ایران را قاطعانه محکوم کردند و نقش مهمی در بلندکردن صدای مظلومیت مردم ایران داشتند.»
انتهای پیام





تشکر از مریم نصر اصفهانی