فرصت برابر
به گزارش انصاف نیوز، عبدالرضا شهبازی در وبلاگ شخصی دیلمی یل نوشت:
چند روز قبل قرار بود دکتر صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، در شهرستان سمیرم طی همایشی با عنوان «دولت یازدهم، بیمها و امیدها» به سخنرانی بپردازند. ولی امام جمعهی محترم این شهرستان شدیداً با برگزاری این سخنرانی مخالفت کردند. وی دکتر زیباکلام را معلومالحال، بیدین، لائیک، مایهی ننگ، بدنام، عوامفریب، سوءاستفادهگر و ملعون خواندند!
در پی این مخالفت شدید، حراست شهرداری سمیرم، بنرهای این همایش را از سطح شهر پایین کشید و ادارهی ارشاد این شهر نیز اجازه نداد این همایش در سالن آمفیتئاتر سمیرم برگزار شود.
من با صفاتی که امام جمعهی محترم – طبق این گزارش – برای دکتر زیباکلام برشمردهاند کاری ندارم. ایشان لابد از مفاد آیات شریفهی 11 و 12 سوره حجرات آگاهی دارند که میفرماید « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ». به هرحال خود میدانند و خدای خود.
سخن من چیز دیگری است.
آیا هر شهر و شهرستان راساً میتواند تصمیم بگیرد که چه شخصی در آن شهر سخنرانی کند و چه شخصی سخنرانی نکند؟! یعنی در این مثال، دکتر زیباکلام، میتواند فیالمثل در تهران یا اصفهان سخنرانی کند ولی بنا به تشخیص اولیای امور یک شهرستان دیگر نمیتواند؟! مگر شهرهای ما بهصورت ملوکالطوایفی اداره میشوند؟! اگر این شخص تا بدین حد بد است که میگویید، که ایشان باید به طور مطلق بایکوت شده و صدایش خفه شود (!). واگر هم نه، و مشکل حادی ندارد و قصد هم ندارد به خدا و پیغمبر خدا و امامان بعد از پیغمبر توهینی کند و نیت هم ندارد از چارچوب نظام فراتر حرفی بزند که موجبات وهن را فراهم کند پس این موضعگیریهای تند و شدید برای چیست؟؟!!
من نه لزوماً با همهی عقاید دکتر زیباکلام موافقم و نه الزاماً با همهی آنها مخالف. ولی مگر قرار است با تخریب شخصیت به جنگ(!) با اندیشهای، فکری و مرامی برویم که در تضاد شدید و آشکار با چارچوبهای دین و نظام هم نیست؟! معصوم (ع) معیار و سنجه را در اختیار ما نهاده است. «ببین گفته چیست نه اینکه گوینده کیست». ما بهتر از معصوم میفهمیم و میدانیم؟!!
نکتهی دیگر اینکه به قول امام علی (ع) «تا اندیشهها را به هم نزنیم و تضارب ایجاد نکنیم حقیقت از دل آنها بیرون نمی آید.» اگر ما به این سخنان ایمان داریم، پس این مواضع سخت و شدید و تند برای چیست؟! از قدیم گفتهاند آنکه حساب پاک است از محاسبه چه باک است.
درست این است که برای آقای زیباکلام امکان سخنرانی فراهم کنیم ولی در کنار سخنرانی ایشان و یا با فاصلهی زمانی بسیار کوتاه، حداقل به دو سخنران دیگر که مخالف عقاید و اندیشههای ایشان هستند نیز فرصت دهیم که سخنان زیباکلام را به این نحو نقد کنند. اینگونه است که جامعه رشد میکند و فرصت بالندگی مییابد.
کجا در تاریخ سراغ داریم ملحدانی که در مسجد مدینه به نزد امام صادق (ع) میآمدند با چنین برخوردهای تند و خشنی از جانب امام مواجه میشدند؟! از تاریخ به من نشان دهید.
هر زمان که فضای آزاد نقد و نقادی فراهم بوده است فضای فکری جامعه به تکاپو افتاده است و رو به پویایی نهاده است و هرگاه چنین نبوده است (که نمونههای زیادی از تاریخ میتوان شاهد آورد)، جمود و رکود و تنگی فضا بر جامعه عارض شده است.
شیخ صدوق از بزرگترین محدثان شیعه در تمامی ادوار تاریخ است و کسی است که بنا به تاریخ با دعای امام زمان (عج) به دنیا آمده است. صدوق ـ علاوه بر آثار فاخر و فراوان ـ رسالهی کوچکی دارد به نام رسالهی اعتقادیه که در آن عقاید دینی خود را گزارش کرده است. شاگرد بلاواسطهی صدوق، شیخ مفید است که از فحول علمای شیعه است و کسی است که امام زمان (ع) بنا بر توقیع شریفی که به ایشان دادهاند او را معلم امت نامیدهاند. همین شیخ مفید ـ علاوه بر آثار فاخر و فراوان ـ رسالهای دارد در نقد عقاید استادش شیخ صدوق! حتی نام این رساله هم میتواند برخورنده باشد: تصحیح الاعتقاد!
شیخ مفید در این رساله تقریباً به تکتک تفاسیر شیخ صدوق از عقاید دینیاش خرده میگیرد و آنها را به نقد میکشد. برای مثال شیخ صدوق معتقد است که پل صراط، واقعاً یک پل است که آدمی در روز رستاخیز باید روی آن پا گذاشته، از آن عبور کند. ولی شیخ مفید این تفسیر استاد را سطحی دانسته، پل صراط را تعبیری مجازی میداند، کنایه از راه باریک و لغزندهی حق در این دنیا…
نکته ی مهم این است که آن زمان آنقدر فضای فکری باز بود و سعهی صدر فراوان، که نه کسی شیخ صدوق را به دلیل سطحینگری نکوهش کرد و نه کسی شیخ مفید را به دلیل نقد صدوق بزرگ شایستهی تخطئه و توهین.
حداقل از تاریخ بیاموزیم.
اگر برای آقای ح.ر.ا همهگونه امکانات فراهم است که از این شبکه تلویزیونی به آن شبکه تلویزیونی برود و پشت به پشت سخنرانی کند، آن هم دربارهی همهی موضوعات قابل تصور، از تاریخ و فقه و اصول و جامعهشناسی و روانشناسی گرفته تا فلسفه اخلاق و مدرنیته و پستمدرنیته و هنر و تاریخ هنر و سینما و چه و چه چه. پس حداقل تریبونی دیگر هم در اختیار کسانی گذارده شود تا نقدهای خود را بر سخنان آقای ح.ر.ا و امثال ایشان وارد کنند. تا حداقل بفهمیم که آن نقدها چقدر آبکی و سخنان آقای ح.ر.ا چقدر عمیق و متین و حسابی است! بپذیریم که جامعه با این همه جمعیت تحصیلکرده به چنان رشدی رسیده است که میتواند تا حد زیادی تشخیص دهد چه درست است و چه نادرست. چه اصولی است و چه غیر اصولی. اگر انتخاب و اختیاری نباشد رشدی هم نخواهد بود. دلیل رشد انسان و ثبات فرشتگان همین امکان انتخاب و اختیار برای انسان است.
حدود 35 سال قبل شهید مطهری فضایی بسیار دلپذیر و آرمانی را تصویر کرد. کاش حداقل که امام خمینی (ره) آثار ایشان را بیاستثنا آموزنده دانستهاند و مقام معظم رهبری، آثار ایشان را شالودهی فکری نظام، به ایشان تأسی کنیم و سعی کنیم این تصویر را در جامعه به واقعیت تبدیل کنیم:
1- من اعلام می کنم که در رژیم جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد و از به اصطلاح کانالیزه کردن اندیشه ها، خبر و اثر نخواهد بود. همه باید آزاد باشند که حاصل اندیشه ها و تفکرات اصیلشان را عرضه کنند. ( استاد شهید مرتضی مطهری/ پیرامون انقلاب اسلامی/ صفحه 11 / چاپ 1373/انتشارات صدرا)
2- من به همه دوستان غیر مسلمان اعلام می کنم، از نظر اسلام تفکر آزاد است، شما هر جور که می خواهید بیندیشید، بیندیشید، هر جور که می خواهید عقیده خودتان را ابراز کنید _ به شرطی که فکر واقعی خودتان باشد _ ابراز کنید، هر طور که می خواهید بنویسید، بنویسید، هیچ کس ممانعتی نخواهد کرد.( همان/ صفحه 13 )
3- در حکومت اسلامی احزاب آزادند، هر حزبی اگر عقیده غیر اسلامی هم دارد، آزاد است.( همان/ صفحه 17 )
4- اگر در صدر اسلام در جواب کسی که می آمد و می گفت من خدا را قبول ندارم، می گفتند بزنید و بکشید، امروز دیگر اسلامی وجود نداشت. اسلام به این دلیل باقیمانده که با شجاعت و با صراحت با افکار مختلف مواجه شده است.( همان / صفحه 18 )
5 – در آینده، اسلام فقط و فقط با مواجهه صریح و شجاعانه با عقاید و افکار مختلف است که می تواند به حیات خود ادامه دهد. من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می دهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده ی دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها. ( همان / صفحه 19 )
6- اگر بنا شود حکومت جمهوری اسلامی، زمینه اختناق را بوجود بیاورد قطعاً شکست خواهد خورد. اسلام دین آزادی است، دینی که مروج آزادی برای همه افراد جامعه است. اسلام می گوید دینداری اگر از روی اجبار باشد دیگر دینداری نیست. می توان مردم را مجبور کرد که چیزی نگویند و کاری نکنند، اما نمی توان مردم را مجبور کرد که این گونه یا آنگونه فکر کنند.( همان/ صفحه 62 )
7- هرکس می باید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنین صورتی است که انقلاب اسلامی ما، راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد. ( همان/ صفحه 63 )
8- اگر بخواهیم جلوی فکر را بگیریم، اسلام و جمهوری اسلامی را شکست داده ایم.( همان/ صفحه 64 )
انتهای پیام